this Solar Powered Stadium! و معمارش تويو ايتو.

 

سلام

با عرض شرمندگي كه اين مدت نتونستم برسم خدمتتون.فكر كنم آرزو جون و شبنم جون و آقاي مهندس كريمي مشغول امتحانات هستن!و به همين دليل نمي تونيم از اطلاعات خوبشون استفاده ببريم.اميدوارم همه موفق باشين.

به هر حال...

امروز با معرفي يه استاديوم قراره با هم همراه بشيم.

يه استاديومي كه براش اسمي انتخاب نشده ولي به this Solar Powered Stadium معروفه.معمارش هم تويو ايتوي ژاپني هست.

استاديوم تايوان2

اطلاعات تكميلي راجع به اين مجموعه و معمارش رو در ادامه مطالب مي تونين مطالعه بفرمايين.

 

ادامه نوشته

آنتوني گائودي

                                                    آنتوني گائودي

آنتوني گائودي، معمار مشهور اهل ناحيه كاتالونياي كشور اسپانيا، از جمله بزرگترين معماران جهان در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم است و به خاطر سبك معماري مدرن و به شدت شخصي‌اش شهرت فراواني دارد. از جمله آثار معماري فراواني كه گائودي در طول زندگي خويش خلق كرد، هفت اثر كه همگي در بارسلون يا حومه آن قرار دارند، تحت عنوان واحد «آثار آنتوني گائودي» از سال 1984 در فهرست ميراث جهاني يونسكو ثبت شده‌اند.
گائودي در سال 1852 ميلادي در ناحيه توراگونا در ايالت كاتالونياي اسپانيا متولد شد. هر چند محل تولد گائودي به روشني مشخص نيست و در اين مورد ميان مورخان اختلاف نظر وجود دارد، اما مسلم است كه او يك روز پس از تولد در كليساي رئوس غسل تعميد يافت. پدر گائودي آهنگر بود و او كوچك‌ترين فرزند در ميان پنج فرزند خانواده بود.
گائودي از همان نخستين سال‌هاي كودكي به خاطر ابتلاء به بيماري رماتيسم قادر به بازي با ديگر كودكان همسال خود نبود و به خاطر درد شديد پاهايش، هر بار كه قصد خروج از خانه را داشت بايد از قاطر استفاده مي‌كرد. اين بيماري همچنين موجب مي‌شد تا او قادر به حضور در بسياري از كلاس‌هايش نباشد و گائودي به اين ترتيب از همان نخستين سال‌هاي كودكي فرصت مشاهده و تعمق در طبيعت و طراحي‌هاي طبيعي را پيدا كرد. به گمان كارشناسان تاريخ هنر، برخورد نزديك گائودي با طبيعت در اين سال‌ها به شكل‌گيري دو ويژگي مهم او كه بعدها نقش كليدي در آثارش ايفا كرد ــ يعني مشاهده و تحليل طبيعت ــ كمك فراواني كرد.
گائودي از همان نخستين سال‌هاي تحصيل هوش و خلاقيت خود را نشان داد و هر چند شاگرد ممتازي نبود، اما در درس‌هاي خاصي چون هندسه استعداد فراواني از خود نشان داد. گائودي از همان نخستين برخورد شيفته هندسه شد و اين شيفتگي كه تا پايان عمر او نيز ادامه داشت، مسير حرفه‌اي گائودي را نيز مشخص كرد.
گائودي از سال 1873 وارد مدرسه معماري تكنيكا سوپريور شد و پس از فارغ‌التحصيلي در رشته معماري در سال 1878، بلافاصله كار طراحي و معماري را آغاز كرد.
گائودي با مطالعه دقيق زوايا و پيچ و خم‌هاي اشكال طبيعي، آن‌ها را وارد طراحي‌هاي خود كرد و به جاي اتكا به اشكال هندسي صرف، طبيعت را مبناي كار معماري خود قرار داد. اين امر خود را در استفاده فراوان گائودي از سازه‌هاي سهمي شكل و هذلولي شكل نشان مي‌دهد كه با توجه به پيشرفت‌هاي تكنولوژيك ناشي از انقلاب صنعتي، منجر به شكل‌گيري يك سبك معماري خاص در آثار گائودي شد.
نخستين آثار معماري گائودي به سبك گوتيك و شيوه‌هاي معماري سنتي كاتالونيايي ساخته شدند، اما او خيلي زود سبك شخصي و متمايز خاص خود را در معماري پيدا كرد. گائودي در اين دوره تا حد زيادي تحت تأثير اوژن ويولت لودوك، معمار مشهور فرانسوي قرار داشت. هر دوي اين معماران از اساتيد معماري پيش از خود فراتر رفتند و با طراحي عمارت‌هاي بديع و نامنظم، دوره‌ جديدي را در تاريخ معماري جهان رقم زدند. آثار معماري گائودي در زمره آثار جنبش هنر نو قرار مي‌گيرد كه از پيش‌قراولان معماري مدرن و امروزي بود.
گائودي استفاده از قوس‌هاي سهموي، اشكال طبيعي و ارگانيك و نوعي سياليت را با سبك معماري خود آميخت و با مطالعه دقيق اصول جاذبه و منحني‌هاي زنجيري، به نوآوري‌هاي زيادي در زمينه معماري نائل شد (براي مثال گائودي بسياري از طاق قوسي‌هاي آثار خود را برعكس طراحي كرده است و براي حفظ تعادل آن‌ها از وزنه‌هاي فراواني كه به شبكه به هم متصلي از ريسمان‌ها آويخته شده استفاده كرده است).
هرچند گائودي چون يك نابغه مورد تحسين و ستايش هنردوستان سراسر جهان قرار گرفته است، اما آثار او منتقداني نيز دارد كه معتقدند گائودي كوررنگ بوده است و بهترين آثار خود را تنها در سايه همكاري با ژوزف ماريا خويول، معمار جوان و با استعدادي كه دستياري گائودي را بر عهده داشت، خلق كرده است.
مشهورترين اثر گائودي در بارسلون كه اين معمار مشهور 15 سال آخر عمر خويش را به تمامي صرف ساخت آن كرد، كليساي معروف خاندان مقدس (Sagrada Familia) است كه با مرگ نابهنگام گائودي بر اثر تصادف در سال 1926 نيمه‌كاره باقي ماند.
معماري اين كليسا كه ساختمانش از سال 1883 آغاز شد كاملاً نو است و به معماري هيچ كليساي ديگري شبيه نيست. گائودي به ساختمان اين كليسا عشق غريبي داشت، چنان كه تخت‌خوابش را در كنار ساختمان آن قرار مي داد و همان جا مي‌خوابيد.
ورودي اين كليسا به گفته گائودي «بايدآنقدر پهناور باشد كه تمام بشريت بتوانند از آن بگذرند و به كليسا در آيند».كل بنا مركب از چهار برج بزرگ شبيه كله قند و يك پشتبند شمشيري مركزي به شكل پل معلق و ستون‌هايي چون درخت و ورودي‌هاي سرپوشيده غار مانند است. كليساي جامع «خاندان مقدس» امروزه نماد شهر بارسلون است و بنا بر آمار منتشره تنها در سال 2004 بيش از 2 ميليون بازديدكننده از آن ديدن كرده‌اند.
از ديگر عمارت‌هايي كه گائودي در بارسلون و نواحي اطراف اين شهر ساخته است مي‌توان به پارك گوئل، پالاسيو بوئل، كاسا ميلا، كاسا ويچنز و كاسا باتلو اشاره كرد كه همگي به عنوان يادگارهاي فرهنگي بي‌نظير بشري، در فهرست ميراث جهاني يونسكو ثبت شده‌اند.

در ادامه چند اثر معروف اورا معرفي مي كنيم.

 

ساگرادافاميليا                          La Sagrada Familia  

 

گائودي از سال 1883 طراحي وتكميل بنا را به عهده گرفت وبا كوشش خستگي ناپزير تا پايان عمر حرفه اي آن را دنبال كرد. اين بنا با مرگ گائودي نيمه تمام ماند .

بناي  حيرت انگيز ساگرادافاميليا باچهار برج سر به فلك كشيده ،بناي بلند ومشبك به ارتفاع 100متر است كه باپلكاني مارپيچي در داخل هر برج به نقطه اوج آن مي توان دست يافت. در وسط دو برج مياني ودر نيمه برج سوم وچهارم دو برج كناري بيننده درهر حركت با مضوعي حيرت انگيز وغير قابل پيش بيني روبه رو مي شود. گائودي مانند جواهر سازي همه اجزاي اين بنا عظيم را طراحي واجرا كرده است. حجم اين بنا قلعه بهستان يا دودكش جنهاي ماه نشان را تداعي مي كند وهر برج به تنهايي همچون ذرتي باكاكل رنگارنگ است.

اين بنا يك جسم جامد نيست بلكه موجود زنده اي به نظر مي رسد كه در حال حركت رشد وتغيير است . ستونهاي كشيده آن همچون تنه درخت به شاخ وبرگ منتهي مي شود ودرخت نخل را تداعي ميكند. ستونهاي همرديف يك شكل هستند ولي هر رديف با رديف بعدي متفاوت ودر ضمن هماهنگ است وآن چنان پيچيده است كه نظم دروني آن به سختي دريافت وكشف مي شود ، هرچند انسجام ونظم آن عميقا بر فضا حاكم است.

سنگها همچون كوه روي هم قرار گرفته اند ومجسمه هايي كه به انسانهاي غارنشين مي ماننددر گوشه وكنار اين بناي سنگي عظيم ديده مي شودند.

در اين بنا مراحل رشد وتكامل معمار در اثرش كاملا قابل مشاهده است واين تغيير آنچنان تدريجي صورت گرفت كه گذر زمان وحركت از گوتيك به آرت نوو، اكسپرسيونيسم ، گائوديسم در آن قابل تشخيص است.

ورودي اين كليسا كه بي شك بزرگ ترين اثرگائودي است . در اميد نام گرفته در سمت چپ نما ي تولد مسيح قرار دارد وبا تصويري از خانواده مقدس تزيين شده وسنگي از كوه مونت سرات در بالاي آن جاگرفته است . در نيكو كاري در وسط نما قرار گرفته وباتصوير گياهان كه نمادي از سرود عشق به خالق است وهمچون با صحنه هايي از زندگي مريم مقدس ودرخت نخل تزيين شده است.

در حال حاضر گروهي از معماران ژاپني در حال تكميل اين بنا براساس نقشه گائودي هستند.

La Sagrada Familia

 

خانه باتلو                                             Batlo House

 

خانه باتلو بازسازي يك بلوك آپارتماني در سالهاي 1905 تا1907 است وعمده ترين غير ديني گائودي است كه همزمان با ساخت گوئل آغاز شد اين بنا هم نقوش دريايي گائودي ،موجها،استخوانهاي ماهي وآرواره هاي گشوده ديده مي شوندوبرخي بام خانه را كه به اژدها شباهت دارد ، تعبيري از خير وشر مي پندارند.

خانه باتلو يكي از شاهكارهاي گائودي است .نماي مدرن برجسته آن كه امواج در يايي آرام را منعكس مي كند دنياي شگفت انگيز را در پشت جزييات معماري خود پنهان مي كند .

اين خانه كه يك نقطه مرجع مدرنيسم است،بازديد كننده را به سفري در قلب ساختمان يا طبقه اصلي دعوت مي كند ،پرسپكتيوهاي مسحوركننده است و طراحي وچشم انداز گسترده آن بيننده را مجذوب مي كند وفضايي كه همه عناص آن نفس مي كشند ظاهر مي شود كه با عناصر طبيعي هماهنگ است.

در آثار گائودي جنبش بر سكون غلبه دارد .اين جواهر معماري انعكاس كامل هنرمعماري وطراح، ويكي از سمبلهاي مدرنيسم بارسلون است. طبقه اصلي كه در ابتداي قرن بيستم خانه خانواده باتلو بود ه است با ورودي جزابي كه يكي از مهم ترين بخشهاي آن است بيننده را به درون دعوت مي كند.

اتاقهاي خانه از يك طرف به يك راهرو واز طرف ديگر به پنجره هايي به زيباترين خيابان بارسلون منتهي مي شود .گائودي در اين ساختمان به عناصر چهار گانه (آب ، باد ،آتش وخاك ) اشاره دارد وبه عنصر اول فضاي ويژه را اختصاص داده وشايد كل ساختمان را به مثابه عنصر چهارم شمرده است .

 Batllo House

خانه ميلا يا لاپدررا            Casa Mila Or Pedrean House

 

خانه ميلا (1905 تا1907) حجمي از خطوط منحني است كه هم در نماي اصلي وهم در نقشه كف وفضاهاي داخلي حركتي متوازن دارد. در اين خانه نيز انگاره هاي موج وسنگ خارابه ذهن مي آيد . نام اين ساختمان لاپدررابه معناي معدن سنگ است.

سازه هاي بتني خانه هاي باتلو وميلا ، اجراي پيچ وخم تيغه هاي داخلي را آسان كرده وبه پلان آزاد نزديك است. معماري داخلي اين دوخانه به همان سبك معماري بيروني وبراساس ماهيت فيزيكي مصالح طراحي شده اند.

اين مجموعه آپارتماني با دوحياط داخلي ،مانند مجسمه متحركي مدام در حال حركت است . در اين جا هم گائودي مانند ساير بنا هايش از تمام امكانات سيمان وبتن آرمه استفاده كرده است. فرمهاي بيضي شكل او طليعه طرح هاي هنرمندان معروف قرن بيستم مانند كالدر، ميرو، ماتيس وهنري مور هستند. ريخته گر يهاي ايوانها ياد آور گياهان جنگل هاي مناطق حاره اند و مي توان گفت به تزيينات فلزي ساليوان برتري دارند . گائودي به تمام نرده ها ، چراغها ، لوازم داخلي وحتي دستگيره هاي در توجه كرده . اودر اينجا هم همچون كارهاي ديگرش ،يك ارگانيسم زنده ويك اثر بديع در خورمردم زنده وفعال كاتالان به وجود آورده است.

در گوشه وكنار اين خانه ها با فضاهايي آشنايي شبيه شبستان زمستاني مسجد جامع اصفهان يا زير پل خواجو وفضاهاي زير بادگير وبام آن  يادآور بام خانه بروجرديها دركاشان است. و ... مواجه مي شوم. تاثيرمعماري آفريقاي شمالي در كاشي كاريها كاملا آشكار است.

 

 

نابغه 74سله كاتالان در هفتم ژوئن1926در يك حادثه اتوموبيل به شدت مجروح شد وسه روز بعد دربيمارستان در گذشت،پس از تصادف هويت اورا يكي از روحانيون ساگرافاميلياتاييد كرد وپس از مرگ نيز در همان كليسا به خاك سپرده شد.

سبك منحسر به فرد وغير قابل تقليد گائودي ،هرچند پاسخگوي نياز زمانه براي توليد انبوه مسكن جمعيت شهر نشيني شده ورو به تزايد نبود ، ولي اين امر از ارزش كار بي نظير اوكم نمي كند . دقت وسواس در اجرا، ايده ناب وخيال انگيز، جزييات اجرايي دقيق وبا دقت كمتر از ميلي متر،هماهنگي بين نقش ها وحجمها ورنگها ،توجه به كوچك ترين جزييات در، پنجره ،كفسازي ، كليد وپريز ، پنجره ،كفسازي ، كليد وپريز ،نرده ودستگيره، قرنيز ، نوع ورنگ ملات ، كاشي وسراميك وسنگ وچوب ،در كنار هم،از ويژگي هاي آثار اين معمار بزرگ است. بارسلون را به درستي شهر گائمدي نام نهاده اند

رنزو پیانو و مجموعه پمپیدو

سلام به همه دوستان خوبم!

بابا هنوز اول های ترم هستش! چه خبره باز که کمتر میاین!

داشتم به پروژه هایی که در زمان دانشجویی انجام داده بودم فکر می کردم...یادش به خیر!یادم افتاد به یه پروژه که راجع به ساختمان ژرژ پمپیدو داشتم!یه جور تحلیل این بنا بود!بعد همین جوری داشتم فکر می کردم ذهنم رفت به سمت یکی از معمارهای این مجموعه...رنزو پیانو!

واسه همین یه مطلب کوتاه از این معمار می ذارم.

 

زندگی نامه

در ۱۴ سپتامبر ۱۹۳۷ در شهر جنوا محله پلیی به دنیا آمد.در مدرسهٔ ابتدایی چیزی نمانده بود که از مدرسه اخراج شود.

ابتدا برای تحصیل معماری به دانشگاه فلورانس رفت. در دورهٔ اشغال دانشگاههای ایتالیا بوسیلهٔ دانشجویان در میلان نزد فرانکو البینی به یادگیری عملی حرفهٔ معماری پرداخت. در ۱۹۶۴ تحصیلات خود را در رشتهٔ معماری در پلی‌تکنیک میلان با پایان نامه‌ای دربارهٔ ساختمانهای عربی در قسمتهای داخلی لیگوریا به پایان برد و به همکاری با استادش مارکو تسانوسو پرداخت.

به لطف پدر، که مانند چهار عمو و برادرش همه پیمانکار ساختمانی بودند، بی درنگ امکان آشنایی با زندگی کارگاهی و تجربه حرفه‌ای را به دست آورد و اولین روابط حرفه‌ای خود را با مشتریان پایه گذاشت.

از ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۰ بین انگلستان و ایالات متحده در سفر بود تا تحصیلات خود را تکمیل کند.

در همین دوران با ژان پرووه (۱۹۰۱-۱۹۸۴) ، معمار فرانسوی آشنا میشود و دوستی پایدار و پر ثمری را با او آغاز میکند. ژان پرووه بعدها رییس ژوری گزینش طرح پروژهٔ مرکز پمپیدو شد.

از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۷ با ریچارد راجرز در طراحی مرکز پمپیدو همکاری داشت.

پروژه‌های به اتمام رسیده

  • ساختمانهای اداری B&B italia در نووه دراته، کومو(Novedrate, Como)
  • منازل شخصی در کوزاگو (Cusago)، میلان
  • مرکز فرهنگ و هنر جرج پمپیدو (Centre Pompidou) در پاریس آغاز از ۱۹۷۱
  • ساختمان تأسیسات شرکت اتومبیل سازی فیات در شهر تورینو ایتالیا
  • استادیوم فوتبال شهر باری ایتالیا
  • مرکز فرهنگ و هنر جرج پمپیدو (Centre Pompidou) در پاریس
  • فرودگاه شهر Osaka ژاپن
  • Potsdamer Platz پوتز دامر پلاتز در شهر برلین آلمان
  • مجموعه برج‌های سیدنی استرالیا
  • ساختمان مرکز علم و تکنولوژی ملی هلند در شهر آمستردام
  • ساختمان آکادمی علوم ایالت کالیفرنیا در سانفرانسیکو آمریکا
  • مجتمع ورزشی راوانا
  • ایستگاه مترو جنوا
  • پایانه مسافربری کانسای
  • مرکز طراحی مرسدس بنز در اشتوتگارت

در ضمن این معمار مشهور پروژه‌هایی نیز در دست اجراء دارد که مهم‌ترین آنها به گفته وی ساخت برج ۴۲۰ متری با گنجایش ۱۵۰۰۰ نفر بر روی رودخانه تایمز لندن می‌باشد که بلندترین برج اروپا خواهد بود و دارای موزه و مجموع هتل‌ها، واحدهای مسکونی و رستوران باشد.

جوایز

  • عضویت افتخاری جامعه معماران آمریکا، آمریکا، ۱۹۸۱
  • مدال طلای انستیتو سلطنتی معماران بریتانیا، انگلستان، ۱۹۸۹
  • نشان Cavaliere di Gran Croce از هیئت دولت ایتالیا، رم، ایتالیا، ۱۹۸۹
  • جایزه کیوتو، بنیاد ایناموری ، کیوتو، ژاپن، ۱۹۹۰
  • عضویت افتخاری دانشکده هنر و تحقیقات آمریکا، آمریکا، ۱۹۹۴
  • سفیر حسن نیت یونسکو، ۱۹۹۴
  • جایزه میکل آنجلو رم، ایتالیا، ۱۹۹۴
  • جایزه اریز موز ، آمستردام، هلند، ۱۹۹۵
  • جایزه معماری پریتزکر، کاخ سفید، واشینگتن، آمریکا، ۱۹۹۸
  • معمار دانشکده ملی سن لوکا، رم، ایتالیا، ۱۹۹۹
  • سلطان معماری، ونیز، ایتالیا، ۲۰۰۰
  • جایزه لئوناردو، رم، ایتالیا، ۲۰۰۰
  • جایزه وکسنر، مرکز هنر وکسنر، کلومبوس، اوهایو، آمریکا، ۲۰۰۱

خوب!

اگه موافق باشین یه توضیح کوتاه راجع به مجموعه پمپیدو می گم:

این مرکز شامل یک کتابخانه عمومی بزرگ و موزه ملی هنر مدرن است. نمایشگاه‌های هنری و فرهنگی نیز همیشه در آن برپا است.

ویژگی ظاهری مهم این مرکز معماری بی‌همتا و جنجال برانگیز ساختمان آن است. این ساختمان را رنزو پیانو و ریچارد راجرز طرح کردند. در این طرح تمام لوله‌کشی‌ها و کانال‌های تهویه‌هوا و سیم‌کشی برق در بیرون ساختمان ودر معرض دید قرار دارد. حتی تیرها و ستون‌های سازه ساختمان نیز همگی دیده می‌شود. منتقدان آن را به انسانی شبیه دانسته‌اند که دل و روده‌اش بیرون از بدن قرار دارد.

میدان استراوینسکی در کنار ساختمان این مرکز با مجموعه‌ای از تندیس‌های متحرک در میان و کنار یک استخر آب جلوه دیگری از هنر مدرن را به بازدیدکنندگان عرضه می‌کند.

این میدون که اینجا گفته یکی از دلایل جذب مخاطب به مجموعه پمپیدو هست .کنار این میدون و در مقابل مجموعه پمپیدو  نمایشهای خیابونی انجام می شه !شعبده بازی و ..!که این موضوع اهمیت تمام محیط یک معماری رو  واسه موفقیت اون بنا نشون می ده!

مورد بعدی که واسه خودم جالبه توجه به بام در مجموعه پمپیدو هست!

بخشی از ساختمان که معمولا بدون توجه رها می شه.ولی توی این مجموعه بام رو به عنوان بعد پنجم بنا در نظر گرفتن و به خوبی طراحی شده!جالبه که خیلی از تصاویری هم که از این مجموعه می بینیم با دید پرنده هستش که بام به خوبی در اون ها دیده می شه.

شرمنده!!! ولی تصویری که بتونه بام مجموعه رو به خوبی نشون بده پیدا نکردم !در اولین فرصت سعی می کنم تصاویر مناسبی واسه معرفی این مجموعه بذارم!

 

لوییس سالیوان

لوییس سالیوان معمار بزرگ آمریکایی و «پدر معماری مدرن» در چنین روزی به دنیا آمد. او با تفکرات و عقاید منحصربه فردش توانست تحولی شگرف در هنر و صنعت معماری به وجود آورد و تاثیرات عمیق او بر کسی پوشیده نیست. سالیوان بنیانگذار مدرسه معماران شیکاگو است و «فرانک لویدرایت» معمار افسانه ای آمریکایی از شاگردان او بوده است. «لوییس هنری سالیوان» در سوم سپتامبر ۱۸۵۶ در شهر بوستون به دنیا آمد و مدت کوتاهی در «موسسه فناوری ماساچوست» (ام آی تی) به تحصیل مشغول شد و دریافت که قادر است تحصیلات دبیرستان خود را یک سال زودتر تمام کند و با گذراندن یکسری امتحانات، دو سال در دانشگاه پیش بیفتد. او تنها ۱۶ سال داشت که وارد دانشگاه ام آی تی شد و پس از یک سال تحصیل به فیلادلفیا رفت و برای خود شغلی در کنار معماری به نام «فرانک فرنس» (Frank Furness) پیدا کرد.

رکود اقتصادی سال ۱۸۳۱ بسیاری از زحمات «فرانک فرنس» را بر باد داد و او به واسطه مشکلات مالی مجبور به اخراج سالیوان شد. در این زمان «سالیوان» به شیکاگو رفت تا در جریان ساختمان سازی آن شهر که پس از وقوع یک آتش سوزی گسترده در سال ۱۸۷۱ آغاز شده بود شانس خود را بیازماید. او خیلی خوش شانس بود که موفق شد در کنار «ویلیام لبارون جنی» مشغول به کار شود. «جنی» اولین معماری است که از اسکلت فلزی در اجرای ساختمان بهره برده. پس از کمتر از یک سال فعالیت در کنار «جنی»، «سالیوان» به قصد تحصیل بار سفر بست و یک سال در دانشگاه هنر پاریس مشغول به فراگیری شد.

 پس از اتمام دوره آموزشی به شیکاگو بازگشت در حالی که هنوز هجده سالگی اش تمام نشده بود. او چند سال بعد را به فعالیت در کنار معماران مختلفی گذراند تا اینکه در سال ۱۸۷۹ «دانکمار آدلد» معمار مشهور آن زمان، «سالیوان» را استخدام کرد و یک سال بعد او را در شرکت خود شریک کرد. این اتفاق سرآغاز دوران پیشرفت و موفقیت سالیوان بود. طی این سال ها «سالیوان» و «آدلد» موفقیت هایی پی درپی به دست آوردند که از جمله آنها می توان به طرح و اجرای تالار سخنرانی شهر شیکاگو در سال ۱۸۸۹ اشاره کرد که در پایان پروژه «سالیوان» و «آدلد» طبقه بالای این ساختمان را به عنوان آتلیه خود انتخاب کردند. از دیگر موفقیت های این دو شریک می توان به ساختمان واگن سازان (Wainwright Building) در سنت لوییس اشاره کرد که اولین آسمانخراش تاریخ معماری جهان به شمار می رود.

 «لوییس سالیوان» اولین معماری است که روش صحیح استفاده از اسکلت فلزی در ساختمان های بلند و مزایای آن را به طرز بهینه ای مورد استفاده قرار داد. از آنجایی که در ساختمان هایی که با اسکلت فلزی بنا می شوند معمولاً غیر یک یا دو دهنه دیوار برشی در سایر نقاط ساختمان نه تنها عضو باربری وجود ندارد که به عنوان مثال از دیوارهای ساختمان فقط به دلیل پوشندگی و محافظت سرمایی گرمایی استفاده می شود و هیچ خاصیت باربری ندارد. «سالیوان» با علم به این نکته در ساختمان های بلند از پنجره هایی با ابعاد بزرگ بهره می برد که نه تنها باعث روشنایی بیشتر فضای داخلی می شد که با حذف دیوارها و ضخامت پائین شیشه های پنجره سطح مفید ساختمان افزایش یافت. توجه سالیوان به مزایای اسکلت فلزی موجب شد محدودیت های دست و پاگیر مهندسی که همیشه بر سر راه طراحان معمار وجود داشته است تا حدی از بین برود و این تحولی شگرف در معماری مدرن را باعث شد.

در سال ۱۸۹۰ «سالیوان» یکی از ۱۰ معمار منتخبی بود که برای اجرای ساختمان «نمایشگاه جهانی کلمبیا» که قرار بود در سال ۱۸۹۳ در شیکاگو برگزار شود انتخاب شد. ساختمانی که بعدها «شهر سفید» لقب گرفت. از دیگر شاهکارهای خلق شده «سالیوان» می توان به ساختمان عظیم ترمینال شیکاگو و «دروازه طلایی» که طاقی است عظیم که در «شهر سفید» قرار دارد اشاره کرد.

 شراکت «آدلد» و «سالیوان» پس از اجرای فروشگاه زنجیره ای «کارسون پیری اسکات» به اتمام رسید و در پی انحلال شرکت «سالیوان» یک دوره بیست ساله را با سیری نزولی چه در زمینه مالی و چه زمینه احساسی سپری کرد. از او به پاس تلاش ها و زحمات بسیار در هنر معماری بارها تقدیر شد و در سال ۱۹۲۲ به عنوان یک طراح خبره از مسابقه ای که برای طرح و اجرای «برج تریبیون» برگزار شده بود شدیداً انتقاد کرد. یک برج با اسکلت فلزی و نمایی از سنگ که ساختمان های سنگی معماری گوتیک را تداعی می کرد اما سالیوان یک تحریف بزرگ تاریخی را در طراحی آن کشف کرده بود.

لوییس سالیوان عاقبت در چهاردهم آوریل ۱۹۲۴ در شیکاگو چشم از جهان فروبست. فرانک لوید رایت که به نوعی شاگرد او محسوب می شد مراسم تدفین این معمار بزرگ را که در زمان مرگ فقیر و تنها در اتاق هتلی در شیکاگو درگذشته بود آبرومندانه برگزار کرد. اکنون که سال ها از مرگ او می گذرد هنوز تاثیر تفکرات این اولین معمار پیشرو در معماری جهان به چشم می خورد.

 

لوییس سالیوان

سانتیاگو کالاتراوا 1

سلام به همه دوستهای عزیز

دیگه آخرهای ماه رمضونیم!امیدوارم همه از این ماه عزیز و پر برکت استفاده برده باشن!

واسه امروز یه سری اطلاعات راجع به یکی از معمارهایی که خودم خیلی کارهاش رو دوست دارم می گم.به مرور اگه دوست داشتین نمونه هایی از کارهاش رو هم واسه معرفی می ذارم!

این شما و این سانتیاگو کالاتراوا!!!!!!!!!!

جدا کارهاش جالبن!بیشتر به این خاطر کارهاش رو دوست دارم که تقریبا ایده همه کارهاش رو از طبیعت می گیره!معرکه هست!

خوشحال می شم اگه هر کدوم از دوستان هم اطلاعات یا تصاویری از کارهای این معمار دارن واسه استفاده همه بذارن!

بریم سر اصل مطلب:

 

زندگینامه

سانتیاگو کالاتراوا در ۲۸ ژوئیه ۱۹۵۱ میلادی در حومهٔ شهر والنسیا در اسپانیا به دنیا آمد. در همان شهر تحصیلات خود را در مدرسهٔ هنر و معماری به پایان رساند. پس از پایان تحصیلات معماری در ۱۹۷۵ برای تحصیل در رشته مهندسی عمران وارد موسسه فنی فدرال سوییس در زوریخ  شد. در ۱۹۸۱ پس از اتمام تز دکترای رشته مهندسی سازه تحت عنوان «چین خوردگی قاب‌های سه بعدی» -On the Foldability of Space Frames   فعالیت‌های معماری و مهندسی خود را آغاز کرد.

سانتیاگو کالاتراوا (به اسپانیایی: Santiago Calatrava) معمار برجسته‌، مهندس سازه و مجسمه ساز اسپانیایی است. او به عنوان یک طراح نخبه در جهان شهرت کسب کرده است. دفاتر کاری او در زوریخ، پاریس، نیویورک و شهرهای دیگر جهان گسترده است. شهرت وی در معماری نوین زبانزد خاص و عام شده است.

وی هم اکنون در حال ساخت سه پل در شهر دالاس، و در حال تکمیل یک برج ۱۵۰ طبقه‌ای در شهر شیکاگو به نام «منار شیکاگو» است.

 

فعالیت‌های معماری و مهندسی

فعالیت های آغازین کالاتراوا بیشتر بر روی پل‌ها و ایستگاه‌های قطار متمرکز بود. طراحی‌های او جایگاه پروژه‌های عمرانی را به ترازی بالاتر ارتقا داد. برج مخابراتی زیبا و متهورانهٔ «مونتویی» در شهر بارسلون در اسپانیا-۱۹۹۱ در مقر برگزاری بازی‌های المپیک ۱۹۹۲ باعث جلب توجهی جهانی به این مهندس عمران و آرشیتکت اسپانیایی گردید. از آن پس پیشنهادهای بسیاری از سراسر جهان به او داده شد. پاویون کوادراچی-۲۰۰۱ در موزه هنر میلواکی  Quadracci Pavilion (2001) of the Milwaukee Art Museum اولین پروژه ی او در ایالات متحده بود. طراحی مدرن یک برج مارپیچ ۵۴ طبقه در شهر مالمو در سوئد او را به یک طراح تراز اول جهانی تبدیل کرد. در حال حاضر کالاتراوا مشغول طراحی یک ایستگاه قطار در محل برج‌های دوقلوی نیویورک است.

سبک پیشروی کالاتراوا برای ادغام مهندسی سازه و معماری در پل سازی شهرتی جهانی یافته است. در حقیقت او را می توان دنباله رو مهندسان اسپانیایی مدرنیستی مانند فلیکس کاندلا -Félix Candela  و آنتونیو گائودی- Antonio Gaudí  دانست. با وجود این، سبک او بسیار شخصی است و از مطالعات فراوان او پیرامون ساختار فیزیولوژیک بدن انسان و جهان طبیعت منتج می‌شود.

 

جوایز و عنوان‌ها

کالاتراوا عناوین و جوایز بسیاری را کسب کرده است. از این جمله می‌توان به مدال نقره پژوهش و فناوری از پاریس (در سال ۱۹۹۰)، و جایزه معتبر مدال طلایی را از انجمن مهندسان سازه (۱۹۹۲) نام برد.

در سال ۱۹۹۳ موزه هنرهای زیبای نیویورک نمایشگاه بزرگی از آثار او را تحت عنوان «سازه و زیبایی» برپا کرد. در سال ۱۹۹۸ وی به عضویت انجمن هنر و فرهنگ پاریس -Les Arts et Lettres   انتخاب شد.

در سال ۲۰۰۴، مدال طلای موسسه معماران آمریکا (AIA) به او اهدا شد. وی در سال ۲۰۰۵، جایزه یوجین مک‌درموت-Eugene McDermott Award  از انجمن هنرهای انستیتوی تکنولوژی ماساچوست به وی تعلق گرفت. این جایزه یکی از معتبرترین جوایز هنری در آمریکا است.

 

 

پدر مرمت علمي ايران (دكتر باقر آيت الله زاده شيرازي)

پدر مرمت علمي ايران (دكتر باقر آيت الله زاده شيرازي)

 

باقر آيت الله زاده شيرازي 

 

دكتر آيت الله راده شيرازي كه از ايشان به حق با عناويني همچون «پيشگام مرمت نوين»، «پدر مرمت علمي ايران» و «مرمتگر برجسته» ياد مي شود در طول زندگي پر بار خويش در مسؤليتهاي مختلف منشأ خدمات بسيار ارزنده اي در زمينه هاي مرتبط با مرمت ابنيه و ميراث هاي تاريخي و آموز معماري بود،‌و باب بسياري از عرصه ها و شيوه هاي نوين حرفه اي و تخصصي در كشور،‌با پيشگامي و همت ايشان گشوده شد.

مرحوم دكتر شيرازي در شهريور 1315 ه.ش. در نجف اشرف و در خانواده اي روحاني متولد و در سال 1343 در رشته معماري از دانشكده هنرهاي زيباي تهران فارغ التحصيل گرديد.پس از آن ايشان دوره تخصصي مطالعه و مرمت بناها و شهرهاي تاريخي را در دانشگاه «ساپينز» شهر رُوم (در ايتاليا) گذراند و در فاصله سالهاي 1346 تا 1379 در مسوليت هاي «رييس دفتر فني سازمان ملي حفاظت آثار باستاني و بناهاي تاريخي ايران» و «قائم مقام و معاون سازمان ميراث فرهنگي كشور» منشأ اقداماتي ارزشمند بود. ايشان همچنين از سال 1355 تا پايان عمر در دانشگاههاي مختلف از جمله دانشگاه هنر اصفهان، دانشگاه شهيد باهنر كرمان، دانشگاه شهيد بهشتي تهران، دانشگاه علم و صنعت تهران، دانشگاه آزاد تهران مركز، به تدريس در رشته هاي معماري و مرمت ابنيه ِ تاريخي استغال داشت.

از ميان فعاليت هاي اجرايي، فرهنگي، علمي، پژوهشي و انتشاراتي كارنامه ي پر بار ايشان، مي توان به اين موارد اشاره كرد:

مطالعه و اجراي ده ها پروژه  ي مرمت و احياي بناها و بافت هاي تاريخي در اصفهان و ايران

حضور فعال در كميته ها و شوراهاي تخصصي و حرفه اي در سطح بين المللي

انجام مأموريت هاي متعدد كارشناسي در سطح ملي و بين المللي

ايفاي سهم در تشكيل نخستين دانشكده ي مرمت آثار دوره ي كارشناسي ارشد در اصفهان(پرديس اصفهان)

ايفاي سهم در توسعه مفهوم امروزين حفاظت و مرمت آثار تاريخي و فرهنگي

ايفاي سهم در تشكيل سازمان ميراث فرهنگي كشور

ايفاي سهم در تشكيل مركز آموزش عالي سازمان ميراث فرهنگي

ايفاي سهم در تشكيل مؤسسه ي فرهگي ايكوموس ايران

تأليف و ترجمه ي بيش از يكصد مقاله

ترجمه ي سي كتاب در زمينه ي معماري اسلامي ايران و جهان

تأليف دو كتاب در زمينه ي تاريخ معماري و شهرسازي

تأسيس مجله ي علمي پژوهشي اثر

 

ايشان همچنين موفق به كسب عناوين «چهره ي ماندگار» و «خادم ميراث فرهنگي» گرديد. به خاطر مرمت بناهاي تاريخي و ترجمه ي كتاب «معماري اسلامي» نوشته ي «هيلن براند»  جايزه ي يك دوره بنياد جهاني آقاخان را نيز به خود اختصاص داد. عضويت در گروه مؤسس بنياد ايكوموس و عضويت در هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي نيز از ديگر فعاليت هاي شادروان دكتر شيرازي بوده اند.

ايشان علاوه بر مقام شامخ علمي در رفتار و منش خود بسيار متواضع، خاضع  و فروتن بود و كليه ي شئون زندگي ايشان اعم از كاري  يا شخصي بر پايه ي سادگي و بي آلايشي بود. قدر شناسي و خشوع ايشان به ويژه در قبال معلمان و آموزگارانش از ديگر ويژگي هاي استاد بود.

روحشان شاد.

 

پیتر آیزنمن

                                            پیتر آیزنمن

 

 

 

آیزنمن در کنار محسن مصطفوی در دانشگاه کرنل

ساختمانها را با دو معيار مي سنجد يكي اينكه چه مدت در تعلق به حال باقي مي مانند و ديگر اينكه

چه مدت در تاريخ خودشان را حفظ مي كنند او معتقد است كه: بعضي از ساختمانهاي كنوني  بودن خود را از دست ميدهند و هرگز جزئي از تاريخ نمي شوند  . ساختمانها مي توانند 50 تا 100سال تعلق به حال داشته باشند .

او در حال حاضر تنها مبحثي را كه در دانشگاه تدرس مي كند مر بوط به پالاديو است . در كار پالديو چيزي است كه او شيفته آن است و آن اختراع تيپولوژي است . اختراع تيپولوژي اجتماعي و فرمي ساختماني كه با ديگر كارهاي زمانه اش در يك رديف قرار نميگيرند و بايد اقرار كرد كه ما هنوز مشغول ساختن ويلاهاي پالاديويي هستيم و اين موضوع آيزنمن  را برانگيخته كه پست مدن نيسم ها پالاديو را چون جايي در  اصول فكري آنها ندارد او را سركوب كرده اند و پالاديو را در حاشيه گذاشته اند و گمانه  مي زنيم كه وجهه اشتراك پالاديو و آيزنمن در اين است كه هر دو به  عقيده منتقدانشان ارتباطشان با  تاريخ  قطع شده است .

شده است .

 

                                    

ادامه نوشته

والتر گروپیوس

 

عالم طفیل هستی زهراست ،آری

فردوس از خاک رهش برپاست ،آری

گر عشق را قلبی بود در سینه ای قدس

مهر بلند فاطمه آنجاست ،آری

در آسمان عفت و رافت چه جاری

نقش حضور فاطمه پیداست ،آری

بیت الحزینش گرچه کوچک یا گلین بود

اما علی را بهترین ماواست ،آری

نام رسای فاطمه نزد ملائک

زیبا تر از هر واژه زیباست ،آری

دهه فاطمیه بر همه مسلمین تسلیت باد

                                                     والتر گروپیوس

 

 خوب ، حالا سلام دوستان

امروز گوگل به مناسبت صد و بیست و پنجمین سالگرد تولد والتر گروپیوس لوگوی متفاوتی را که برگرفته از ساختمانهای وی و به خصوص مدرسه باهاوس طراحی کرده است. گروپیوس معمار برجسته آلمانی بود که از پیشگامان معماری مدرن به شمار می آید. 

          لوگوی گوگل 

وی در سال ۱۸۸۳ در آلمان به دنیا آمد. وی در سال    به همراه پیتر بهرنز شرکتی را تاسیس کرد. که در این زمان کارمندانی همچون میس ون ده روهه و لوکوربوزیه در شرکت وی به کار مشغول شدند. وی در سال ۱۹۱۰ شراکت با بهرنز را ترک کرد و به همراه آدولف مه یر شرکتی را تاسیس نمودند که آنها در این مدت یکی از ساختمانهای اولیه سبک مدرن -کارخانه فاگوس- را ساختند. دیوارهای پرده ای شیشه ای این ساختمان نشان دهنده یکی از اصول کلی سبک مدرن شد که در آن فرم از عملکرد پیروی می کند.

                                  والتر گروپیوس

 در سال 1919  وی با ادغام آکادمی هنرهای زیبا و مدرسه هنرها و پیشه ها، مدرسه معماری مشهور باهاوس را در وایمار بنیان نهاد. او در نخستین بیانیه خود، نظر ویلیام ماریس درباره تعالی صنایع دستی را با فکر وحدت همه ی هنرها درآمیخت و مرزبندی میان جنبه های تزیینی و کاربردی در هنرها را مردود شمرد؛ نخستین مانیفست آن مزین شده بود به گراوری چوبی اثر لیونل فینینگر با عنوان کاتدرال و اینگونه آغاز می شود: «هدف نهایی همه هنر های تجسمی ساختمان کامل است» و در ادامه آمده: «ما در پی آنیم که جامعه تازه ای از هنرمندان پدید آوریم تا در میان آن ها دیگر تعصب حرفه ای که اکنون چون دیواری بلند هنرمندان و صنعتگران را از هم جدا می سازد، وجود نداشته باشد». از نظر سوسیالیست انگلیسی ویلیام موریس کاتدرال های سدهای میانه نشانه ای از وحدت هنر و حرفه، ترکیب هماهنگ مغز و بازو، فرد و جامعه اند. گروپیوس هم چنین پایان انزواجویی هنر و بازگشت به سوی پیشه گری را طی یک تلاش جمعی عظیم اعلام کرد، ایدئولوژی باهاوس در سال های ابتدایی آن ضد سرمایه داری رمانتیک بود.گروپیوس در سال ۱۹۶۹ در ماساچوست از دنیا رفت.

     فاگوس

باهاوس

 

عبدالعزيز فرمانفرمائيان و ورزشگاه آزادي

ورزشگاه آزادي

 

عبدالعزيز فرمانفرمائيان و ورزشگاه آزادي 

 

يه سلام قرمز به همه قرمزي هاي عزيز.من كه هنوز تو كف بازيم. انصافاً فينال داغي بود بين اصفاهاني هاي گل و قرمز هاي پايتخت.

راستش خيلي دوست داشتم پرسپوليسي ها جام اين فصل رو ببرن ولي انصافاً از بازي بي نقص اصفاهاني ها هم نميشه به همين راحتي گذشت. قناري پوش هايي كه اين سالها بدون افت هميشه تو اوج بودن نه كه به خاطر اين بگم كه تيم شهرمونه ها.نه! انصافاً يكي از بهترين باشگاه هاي ايران و حتي آسيا باشگاه سپاهانه. با اين حال من فكر مي كنم حق به حق دار رسيد و قرمز پوشاي پايتخت به اونچه شايستگي اونا داشتن رسيدن.

 

شايد بگين فوتبال چه ربطي به معماري داره اما امروز برد پرسپوليسو بهونه كردم تا  راجع به يكي از ماندگارترين آثار معماري معاصر بنويسم واستون.

بدون شك همه شما اينو تأييد مي كنين كه ورزشگاه يكصد هزار نفري آزادي يكي از بزرگترين و زيباترين استايوم هاي آسيا و حتي مي تونم بگم جهانه. اينو اغراق نمي كنم و به زعم خيلي از كارشناساي معماري اين واقعيت داره.

 

فكر مي كنم همه شما طراح اين اثر جاويد را مي شناسين.اگه نخواهيم بگيم بنيانگذاراز بنيانگذاران نظام مهندسيه جديد در كشور ما هستن.خوشبختانه خيلي از كاراشون هنوز وجود داره.اميدوارم اين مطلب يه تقدير و تشكر كوچيك باشه به پاس سهم بسيار مهمه اييشون در معماري معاصر ايران.

اما عبدالعزيز فرمانفرمائيان براي طراحي اين اثر در سال 43-1342 در سفري به مكزيك از ورزشگاه دانشگاه مكزيكعبدالعزيز فرمانفرمائيانو سيتي ديدار كرد اين طرح كه در آن از خاك فشرده به عنوان عامل سازه اي استفاده شده بود مورد توجه او قرار گرفت در طرح استاديوم 100 هزار نفري آزادي تصميم گرفت همانند ورزشگاه دانشگاه مكزيكوسيتي بستري فشرده از خاك ايجاد و مجموعه را روي آن بنشاند خاكبرداري براي سازه استاديوم زمينه ساز ايجاد درياچه مفرهي در جوار آن شد مهندس عليرضا راد پي مدير عامل شركت تهران بستون كه به معاونت و رياست دفتر فني سازمان برنامه منصوب شد مهندس خاك اين طرح بود . از طرح استاديوم چيزي نگذشته بود كه (1349) دولت ايران متقبل برگزاري بازي هاي آسيايي در سال 1351 (1972) شد وزارت آباداني و مسكن (به وزارت كورس آموزگار) به سمت مجري طرح انتخاب شد اين طرح تحت نظر فرمانفرمائيان و به مديريت رضا مجد و هيربد و با همكاري نادر اردلان انجام شد ضرب العجل 17 ماهه براي طرح و اجرا و افتتاح چنين مجموعه برزگي مشكل آفرين بود به ناچار از دفتر s.o.m شعبه كاليفرنيا متقاضي خريد مقداري نقشه هاي سازه از يك طرح مشابه ورزشگاهي در شهر سياتل ايالت واشنگتن شد استخر را هم به پيمانكار طرح المپيك مونيخ واگذار كرد چند ميلي متر اشتباه در ابعاد محوطه هاي ورزشي در ركورد هاي جهاني تاثير مي گذارد و ناگزيز ضوابط كميته هاي بازي هاي المپيك بايد به دقت رعايت شود دفتر او عملا ناگزير شد در فرصت كوتاهي با جمع آوري مقداري مدارك سازه و اجرايي از نهاد ورزشي آنها را در طرح جامعي به طور هماهنگ جايگزين و ضمنا طراحي مجدد كند.

 پيمانكار اين طرح شركت تسا متعلق به مهندس مجيد اعلم بود كه با پيمانكار بزرگ فرانسوي به نام بوئيگ يك كنسرسيوم تشكيل داد و مهندس زبردستي به نام پير ريچارد را به كار گرفت نامبرده در طرح سازه فلزي s.o.m تجديد نظر و طرح سازه جديدي را با بتون پيش فشرده و پيش ساخته محاسبه كرد و سرانجام اجراي طرح در موعد مقرر به اتمام رسيد و در سال 1353 افتتاح شد .

 

ورزشگاه آزادي از نگاه گوگل ارث

 

 

شنيدن ماجرا از زبان خود مهندس عبدالعزيز فرمانفرمائيان هم خالي از لطف نيست :

"در سال 1962 من رفته بودم به مكزيك و آرشيتكتور مكزيكو خيلي رونق داشت اون زمان ، مقصودا رفته بودم و ديده بودم كه ساختمان استاديومي كرده بودن كه مثل يك آتشنشانه معيني از هر طرفش يك شيبي داره اون وسطش يه سوراخاييه كه استاديوم واقعي اون توه اون فوق العاده منو گرفت .

وقتي كار استاديومو به من رجوع كردن بخصوص كه كار استاديومو براي ما محلشو معلوم كردن در دره اي كن .

بايد به شما بگم تمام كارهايي كه در ايران داشتيم يه بودجه فوق العاده تنگي داشتيم كه توي اين بودجه بايد ما يك كار صحيحي در مياورديم پس بنا براين 80 ميليون تومان پول داشتيم كه اين ساختمانو بكنيم . شركت نفت 15 ميليون تومان بود (منظور اعتبار در نظر گرفته شده براي ساختمان شركت نفته ) ببينين چي بود .

در اين كار ديدم كه اينجا تمام اون كانديشن ها وجود داره كه بيايم چيزي بي شباهت به اون كه الهام بگيرم از اون چيزي كه ديده بودم در مكزيكو يعني بيام يه ساختماني بكنم كه شكل تپه هاي كن باشه بخوره با اين اينوايرمنت و همون رنگ باشه . پس تصميم گرفتيم ما اولين بار كه استخون بنديش خاك باشه و روش به اندازه كافي پهن باشه كه خاك باشه پس اين تصميم كه گرفته شد ،شد يك تپه اي مثل مكزيكو .

پول نداشتيم كه جور ديگه اي بكنيم ."

 

استاد فرمانفرمائيان در يك نگاه اجمالي :

 

معماري تاريخي ايران بخش مهمي از گنجينه هنر بشري و داراي شناسه بين المللي است اما سرزمين ما در دوران معاصر در جريان تحولاتي قرار گرفت كه نقطه پاياني بر كارايي روزمره معماري تاريخي ايران بود و ضرورت تحول آن را براي سازگاري و همراهي با زندگي معاصر ايجاد مي كرد .

ما هنوز از اين دوران گذار نگذشته ايم ، كه مشهون از كشمكشي در همه سطوح زندگي از جمله معماري بوده است نتيجه اين كشمكش را در طول 100 سال اخير مي توان در شكل گيري معماري خاص تلفيقي و رواج معماري سبك بين المللي بخصوص در نيمه دوم صده اخير پي گرفت .

معماري كه مي خواهيم راجع به آن صحبت كنيم از نمايندگان شاخص معماري معاصر ما در نيم قرن اخير است عبدالعزيز فرمانفرمائيان به يك معنا از پايه گذاران برجسته نهادهاي مهندسي و معماري جديد محسوب مي شود و از سوي ديگر كارهاي شاخص او و همكارانش از مهم ترين نمونه هاي سبك بين المللي در نيم قرن اخير است كه تقريبا تمامي آنها هنوز پابرجاست . اين كارها به يك معنا هنوز الگوي استانداردهاي معماري و ساختماني معاصر هستند حتي شايد بتوان مدعي شد كه در سه دهه اخير ساختماني در حد و قواره آنها ساخته نشده است.

عبدالعزيز فرمانفرمائيان در سال 1299 در خانواده اي صاحب نام در سياست و فرهنگ معاصر به دنيا آمد وي تحصيليات خود را در دانشكده بوزار پاريس گذراند و در اوايل دهه 30 فارغ التحصيل شد و به ايران بازگشت .

در ابتدا در گاراژ خانه پدرش شروع به طراحي خانه براي اقوام و دوستان كرد و سپس به استخدام دفتر ساختمان دانشگاه تهران در آمد وي پس از چندي با مهندس آفتانداليان ، سيحون وغياثي در يكي از آتليه هاي معماري دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران تحت رياست مهندس فروغي به كار تدريس پرداخت.

دفتر فرمانفرمائيان علاوه بر طراحي معماري در طراحي شهري و شهر سازي نيز وارد فعاليت شد از جمله در سالهاي 1346 تا 1354 كليه كارهاي غير صنعتي كنسرسيوم نفت شامل شهرسازي ، مدرسه سازي ، خانه سازي و ساخت دفاتر اداري در مناطق نفت خيز را بر عهده داشت و شهر سازي و خانه سازي مجموعه مس سرچشمه كرمان ، شركت خانه در كرج ، شركت خانه در اصفهان و شركت خانه در شرق تهران را انجام داد . اما شناخته شده ترين فعاليت شهرسازي او تهيه نقشه جامع شهر تهران با همكاري ويكتور گرون است كه پس از حدود چند دهه كه از تهيه طرح جامع مي گذرد هنوز دستگاه شهر سازي كشور موفق به تجديد نظر در اين طرح و تهيه طرح جديد كه براي هماهنگي با تغييرات شگرف سي ساله اخير لازم است نشده است .

عبدالعزيز فرمانفرمايان هم اكنون در پاريس فعاليت حرفه اي خود را ادامه مي دهد، وي در پاسخ به اين سوال كه در پاريس چه ميكند مي گويد :

 

" من چه مي كنم ؟ من دق ميكنم . من فكر تهران را مي كنم ،‌فكر كار رو ميكنم . من زياد پير شدم براي اينكه بتونم كار بكنم ولي با وجود اين ، آدم فكر ميكنه ، فكر ميكنه كه اگه تهران بودم چيكار ميكردم . "

 

عبدالعزيز فرمانفرمائيان مروري بر ربع قرن معماري دوره اخير ( تعدادي از پروژه هاي طراحي شده در دفترش‌) :

Ö         طراحي و نظارت مسجد دانشگاه تهران

Ö         طرح ساختمان راكتور اتمي دانشگاه تهران

Ö         طراحي استاديوم يكصد هزار نفري آزادي تهران

Ö         ساختمان شركت نفت

Ö         برجهاي سامان

Ö         برجهاي ونك پارك

Ö         ساختمان بورس

Ö         دانشكده دامپزشكي

Ö         كاخ مادر سعد آباد

Ö         كاخ نياوران

Ö         موزه فرش تهران

Ö         ساختمان اداره مركزي شركت بهشهر

Ö         ساختمان وزارت كشاورزي

Ö         ساختمان وزارت كار

Ö         ساختمان بانك اعتبارات ايران

Ö         پاويون ايران در نمايشگاه بين المللي مونترآل (1967)

Ö         مجموعه اداري مسكوني روي تپه مصلي ( پروژه شهستان سابق)

Ö         تهيه 2500 نقشه اجرايي براي توسعه فرودگاه تهران

Ö         ساختمان پست و تلگراف و تلفن

Ö         طرح اوليه فرودگاه جديد امام خميني

Ö         تهيه طرح جامع شهر تهران

 

طرح جامع شهر تهران

 

فرمانفرمائيان مي گويد كه كارهاي معماري در دفتر او به طور گروهي انجام مي شد و يكي از طرحهاي مورد علاقه اش غرفه ايران در نمايشگاه مونترال كانادا و ديگري منزل مسكوني خود اوست كه اينك به سفارت خانه بلژيك تعلق دارد.

 

نورمن فاستر

                                   هر كه با مرغ هوا دوست شود، خوابش آرامترين خواب جهان خواهد بود!                  

نورمن فاستر

 

 

1935 نورمن فاستر ، در اول ماه ژوئن در شهر منچستر متولد شد .

 

1953 پس از اتمام دوره متوسطه ، به صورت نيمه وقت و به عنوان منشی در تالار شهر منچستر شروع به کار کرد . سپس به خدمت سربازی رفت و در حين خدمت در نيروی هوايی ، در زمينه مهندسی الکترونيک مهارت يافت و اطلاعاتی در مورد هواپيما کسب کرد . در نهايت ، به دليل علاقه به هولپيماهای گلايدر به يک خلبان ماهر تبديل شد .

 

1955 پس از اتمام دوره دوساله سربازی ، در دفتر دو تن از معماران منچستر مشغول به کار شد .

 

1956 با ثبت نام در دانشگاه معماری منچستر ، به فراگیری دروس نسبتا سنتی ( در مقایسه با دروس و و رويکرد های متفاوت در انجمن معماران لندن و مدرسه ی معماری لیورپول ) پرداخت . با اين حال ، در اين سال ها توانست مهارت های منحصر به فردی در زمينه ی فنون ترسيم و ارائه به دست آورد .

 

1959 در اين سال يکی از ترسيم های او به عنوان يک کار درسی ، موفق به دريافت مدال نقره ای Riba شد .

 

1961 او در اين سال ديپلم معماری و مجوز طراحی شهری خود را دريافت کرد . در همطن زمان ، مدال هی وود و مدال برنز انجمن معماران منچستر به وی اهدا شد . علاوه بر اين ، با قبولی در بورسيه ی تحصيلی انجمن ساختمان سازان ، به فلاوشيپ هنری نايل شد . پس از آن برای گذراندن دوره دو ساله  تخصصی در دانشگاه ييل به آمريکا رفت . وی در آنجا تحت تاثير پل رادولف ، سرج چرمایف و وين سنت اسکالی قرار گرفت و در همين زمان با ريچارد راجرز ( که مانند خود او دانشجوی بورسيه بود ) و جيمز استرلينگ ( که برای مدت کوتاهی در همان مدرسه تدريس می کرد ) ملاقات کرد .

 

1962 فاستر مدرک فوق ليسانس معماری را با موفقيت دريآفت کرد . سپس گردش معماران را از سواحل شرقی ايالات متحده تا کاليفرنیا آغاز کرد و در اين سفر ، روند توسعه ی معماری مدرن را از فرانک لويد رايت تا چالز آيمز بررسی و دنبال کرد .

 

1963 پس از بازگشت به انگلستان با همکاری ريچارد راجرز ، گروه طراحی " گروه 4 " را در لندن تشکيل داد . ديگر همکاران آنها در اين گروه عبارت بودند از : سور راجرز ، همسر ريچارد راجرز ، و جورجيا والتون که با راجرز در انجمن معماران لندن تحصیل کرده بود . مدتی بعد ، وندی چيزمن ( فارغ التحصیل مدرسه معماری بارتلت دانشگاه لندن که بعدها همسر فاستر شد ) نيز به آنها ملحق شد . البته از همان آغاز ، عضویت جورجیا بالتون ( که دفتر اصلی او در هامپ استید بود ) حالتی ظاهری داشت و تاثير چندانی بر رابطه آنها نداشت .

 

1964 در اين سال با وندی چيزمن ازدواج کرد که ثمره آن ، دو فرزند به نام های " تی " و " کال " است.

 

1966 در اين سال به عضويت انجمن معماران سلطنتی انگلستان در آمد .

 

برج هزاره ژاپن

 

1967 فاستر همراه با " گروه 4 " ساختمانی را طراحی کرد که وی را به شهرت جهانی رساند . اين ساختمان ، کارخانه رليانس در سوئد بود که آخرين بنای ساخته شده توسط این گروه است زیرا اين گروه در همان سال منحل شد . سپس نورمن و وندی فاستر با هدف ايجاد يک مرکز برای طراحی و تحقيقات ، دفتر معماری فاستر و همکاران را تاسيس کردند . در اين دفتر در مجاورت باغ کوونت قرار داشت .

 

1968 در حین طراحی پروژه تئاتر ساموئل بکت ، با ريچارد باکمينيستر فولر آشنا شد که بعد ها ، تاثير عميقی در انديشه و کارهای فاستر گذاشت . آشنايی ، سر آغازی بود برای دوستی و همکاری طولانی پر ثمری که تا زمان مرگ اين استاد آمريکايی ( يعنی سال 1983 ) ادامه داشت .

 

1971 در اين ، دفتر معماری فاستر و همکاران به طبقه همکف ساختمانی در خيابان فيتزروی ( که فقط چند صد متر از برج اداره پست فاصله داشت ) منتقل شد. تجهيز و طراحی داخلی اين دفتر ، بستری بود برای بررسی و آزمايش مفاهیم و مصالحی که بعده ها هسته اصلی فلسفه کار فاستر را شکل داد.

 

1974 فاستر به عنوان نايب انجمن معماری انتخاب شد . شرکت او که قبلا با يک شرکت نروژی به نام " شرکت خطوط کشتی رانی فرداولسن " همکاری داشت ، دفتری در اوسلو تاسيس کرد و ابتدا کارهايی برای اين کار فرمای نروژی انجام داد ؛ سپس با کارفرماهای ديگر در نقاط مختلف کشور همکاری کرد .

 

1975 در اين سال ، ساخت دفترهای شرکت بيمه ويليس ، فابروداماس در ايپسوويچ به پايان رسيد و اين پروژه ، شرکت فاستر را به شهرت جهانی رساند .

 

1978 ساخت مرکز های هنرهای تجسمی سانز بوری ، آغاز مرحله ی مهم و درخشانی در زندگی حرفه ای او شد . پروژه های ارزشمند ديگری را برای او و همکارانش به ارمغان آورد .

 

1979 در اين سال شرکت بانکداری هنگ کنگ و شانگهای از وی دعوت کرد که همراه شش شرکت بين الملی ديگر ، در مسابقه ای محدود با موضوع طراحی دفتر مرکزی اين بانک شرکت کند . با انتخاب طرح فاست به عنوان طرح برگزيده ، اجرای اين پروژه به شرکت وی واگذار شد .

 

مركز تفريحي قزاقستان

 

1980 فاستر در اين سال به عضويت انجمن معماران آمريکايی در آمد ، علاوه بر اين ، در همين سال دکترای افتخاری دانشگاه انجلیای شرقی به او اعطا شد . در بيست و چهارم ژوئن نيز ، در مراسم اهدا مدال طلای سال 1980 به جيمز استرلين سخنرانی کرد .

 

1981 در اين سال با شرکت در مسابقه محدود طراحی ورزشگاه سرپوشيده فراکفورت آمين، جايزه طرح برگزيده را دريافت کرد . در همين زمان ، معماری او در يکی از برنامه های مستند هنری Bbc معرفی شد و مورد بررسی قرار گرفت .

 

1982 در اين سال ، دفتر آنها به خيابان گریند پورتلند و در مجاورت دفتر های شرکت Reba منتقل شد . همچنين به عنوان يکی از اعضای هيئت علمی دانشکده صنعتی هنر لندن انتخاب شد .

 

1983 در اين سال ، فاستر بالاترين رتبه اين حرفه را از آن خود کرد و " مدال طلای سلطنتی " رشته معماری را دريافت نمود . اين مدال ، جايزه بين الملی ارزشمندی است که در سال 1848 ، ملکه ويکتوريا برای پيشرفت حرفه معماری در نظر گرفته بود . در مراسم اهدا این جايزه ، با کمينيستر فولر سخنرانی کرد . فاستر در اين سال به عضويت دانشگاه سلطنتی در آمد . پس از برگزاری يک مسابقه ی محدود با شرکت گروه منتخب معماران ، از فاستر برای طراحی مرکز جدیدی برای Bbc در منطقه ی پورتلند دعوت شد . اين مرکز در مقابل کليسای آل سولز اثر جان ناش قرار دارد .

 

1984 در مسابقه محدودی که شورای شهر نايمز برای طراحی يک مدياتک و مرکز هنرهای معاصر در آن شهر برگزار کرد ، طرح فاستر برنده شد . در همين سال اتحاديه ی بين المللی معماران ، جايزه آگوست پره را به وی اهدا کرد .

 

1986 دانشگاه بت ، دکترای افتخاری علوم را به فاستر اعطا نمود . علاوه بر اين ، وی در مراسم بازگشايی بنایيادبود اريک ليونز در Riba سخنرانی کرد. در همين سال ، دو نمايشگاه مهم از کارهای او برپاشد : يکی در انجمن معماران فرانسه در پاريس ( بازگشايی در ژانويه ) و ديگری در دانشگاه سلطنتی لندن ( بازگشايی در اکتبر ) . وی جايزه موسسه طراحی ژاپن را به خود اختصاص دا . شرکت او نيز در همين سال در مسابقه تغيير شکل و بازسازی يک سايت 48 هکتاری در منطقه کينگزکراس در لندن برنده شد . اين پروژه ، در نوع خود بزرگترين و وسيع ترين طرح شهر سازی در اروپا است و شامل تفکيک طيف وسيعی از عملکردهای مختلف می باشد. از جمله اين عملکردها می توان به ايستگاه تونل راه آهن متصل به پارک بزرگ اشاره کرد که اطراف آن از ساختمانهای مسکونی و اداری پوشيده شده است . اين پروژه و پروژه ی چهارراه پاترنوستر ، آغاز مرحله جديدی از اجرای پروژه هايی در مقياس شهری بود . در سال بعد ، اين شرکت طرح های شهری مختلفی برای شهرهای زير طراحی و اجرا کرد: کمبريج ( 1989 ) ؛ نايمز، کانس و برلين ( 1990 ) ؛ گرينويچ ( 1991 ) ؛ روتردام ، لودن شيد و يوکوهاما ( 1992 ) ؛ بافت تاريخی چارترس ، کورفو و ليسبون ( 1993 ) . هم اکنون اين شرکت در حال انجام پروژه ای برای تغيير شکل و بازسازی قسمت وسيعی از مرکز شهر بارسلون است که مساحت سايت آن بيش از 220 هکتار است .

 

مجلس جديد آلمان (بازسازي فاستر)

 

1988 ظرفيت بالای اين شرکت باعث شد که بتواند به مجموعه ی وسيعی از برنامه ها و پروژه های کلان مقياس پاسخگو باشد . یکی از اين پروژه ها ، برج مخابرات بارسلون است که به منظور آماده سازی شهر برای مسابقات المپيک در نظر گرفته شده است . نمونه های ديگر اين پروژه ها ، مترو شهر بيلبائو ، پل دره گذری در منطقه ی رنس در فرانسه و ايستگاه زيرزمينی کاناری وارف در لندن ( 1991 ) است .

 

1989 اين مصادف بود با فوت زود هنگام وندی ( همسر نورمن ) که آغازفعاليت حرفه ای نورمن همراه او بود و پس ازهمکاری در" گروه 4 " ، يکی از موسسان دفتر معماری فاستر و همکاران بود .

 

1990 سازمان حفاظت از محيط زيست انگلستان ، ساختمان شرکت بيمه ويليس ، فابر و داماس در ايپسوويچ ( 74-1973 ) را جزء ساختمان های ارزشمند ( از نظر تاريخی ، معماری و سازگاری با محيط زيست ) اعلام کرد و مدال معتمدين Riba را به نورمن فاستر اعطا نمود . در همين سال ، فاستر عنوان " سر " گرفت . در اين زمان ، دفتر معماری فاستر و همکاران ( که از اين پس دفتر معماری سر نورمن فاستر و همکاران ناميده خواهد شد ) به ساختمان نوسازی در کيلومتر 22 جاده ی هستار در نزديکی رودخانه تيمز نقل مکان کرد . در اين دفتر جديد ، تمام عملکرد های گوناگون مربوط به کارگاه ماکت سازی و مصالح ، بايگانی پرونده ها ، کتابخانه و آرشيو فيلم های ويدئويی و عکس ، همگی زير سقف گرد آمده اند .

 

1991 دانشگاه معماری فرانسه ، به وی مدال افتخار اعطا کرد . در همين سال ، چندين پروژه ی جديد و ارزشمند را به اتمام رساند ؛ از جمله فرودگاه استانزتد، مرکز تلويزيونی آی تی ان ، نگارخانه های ساکلر ( که ملکه اليزابت دوم آنها افتتاح کرد) و برج سده در توکيو که همه آنها علاوه بر دريافت جوايز متعدد ، مورد ستايش تمام جهان قرار گرفت . در مراسم بازگشايی ساختمان کرسنت وينگ ، مرکز هنر های تجسمی سانزبوری نمايشگاهی بر پا کرد که حاصل شش سال فعاليت حرفه ای فاستر را به نمايش گذاشت . در نمايشگاه دو سالانه ی ونيز ، غرفه ی بريتانيا نيز تعدادی از طرح های فاستر و پنج معمار ديگر انگليسی را به نمايش در آورد .

 

1992 دانشگاه و موسسه ی هنر و ادبيات آمريکا در نيويورک ، جايزه يادبود آرنولد برونر را به وی اعطا نمود . دانشگاه هامرسايد به او دکترای افتخاری داد. برپايی چندين نمايشگاه در شهرهای پاريس ، بوردوکس ، رنس و آرسن سنان ، بر ارزش و اعتبار فاستر در اروپا افزود . در همين سال ، وی در چندين مسابقه معماری برنده شد که مهمترين آنها عبارتند از : فرودگاه جديد هنگ کنگ ، پارک مشاغل برلين ، مجموعه تسهيلات المپيک در منچستر و قسمت الحاقی آن به موزه ی ماقبل تاريخ در پرووانس .

 

1993 وسعت پروژه ها و تعدد قراردادهای بين المللی باعث شد که اين شرکت ، دفتر هايی در شهر های برلين ، فرانکفورت ، هنگ کنگ ، نايمز و توکيو دایر کند . شرکت معماری سرنورمن فاستر و همکاران در آلمان ، در مسابقه طراحی پارلمان جديد برلين برنده شد . از ديگر موفقيت های وی در مسابقات معماری می توان به طرح موزه جنگ در هارتل پول و طرح مجموعه ی نمايشگاهی در ليسبون اشاره کرد .

 

پروژه ی مرکز هنرهای معاصر در شهر نايمز فرانسه افتتاح شد . اين پروژه به دليل مشکلاتی که برای برگزاری مسابقه ( 1983) بوجود آمد ، با مدتی تاخير انجام شد . ولی اين مشکلات در ساخت مدرسه ی متوسطه شهر فرژو وجود نداشت . طراحی اين مدرسه ، در سال 1991 به مسابقه گذاشته شد . انجمن معماران آمريکايی نيز ، در همين سال مدال طلای خود را به سر نورمن فاستر اعطا نمود.

 

فرانک گری

ني، هيچ چيز مرا از هجوم خالي اطراف نمي رهاند

 

سلام به همه ی دوستان!

خیلی خوشحالم که با این گروه همکاری میکنم.

فرانک گری

او در سال ۱۹۲۹ م در خانواده‌ای یهودی در شهر تورنتوی کانادا (با نام اصلی فرانک اون گلدبرگ ) دیده به جهان گشود.

در سال ۱۹۴۷ م به همراه خانواده اش به لس انجلس مهاجرت کردودر دانشگاه کالیفرنیا به تحصیل در رشته معماری پرداخت.

در سال ۱۹۵۶ م در دانشگاه هاروارد به تحصیل در رشته برنامه ریزی شهری پرداخت و هم‌زمان در دفتر ویکتور گروئن مشغول به کار شد.

او اکنون شهروند ایالات متحده و ساکن لس آنجلس است 

در کارهای اولیه گری می‌توان تأثیراتی از معماران سوئیس و فرانسه به خصوص لوکور بوزیه مشاهده کرد. ] این تأثیرات را تا سال ۱۹۷۲ می‌توان در کارهای گری مانند استفاده از فرمهای هندسی ساده مشاهده کرد.

به طور کلی در کارهای گری نوعی گرایش مجسمه سازانه را می‌توان مشاهده کرد چه در توسعه خانه همسرش ۱۹۸۷ تا موفق‌ترین کارش در سبک فولدینگ که موزه هنرهای معاصر بیلبائو است.

 

موزه گوگنهام بيلبائو

 

او معتقد است:

من آثار هنرمندان را نگاه میکنم و هنر را به مثابه وسیله‌ای برای الهام خودم میپندارم و سعی میکنم تحت تأثیر هیچ فرهنگی نباشم در هر کارم روشهای جدید را جستجو میکنم. برای من قانون و قاعده محدود کننده وجود ندارد و اصولا مرزی بین درست و نادرست نمیدانم

گری از پیشگامان عرصه معماری فولدینگ می‌باشد .ما به ازای علمی زبان معماری فولد، نظریات بحران و تداوم است. بحران یا فروپاشی در تبدیل سریع ازحالتی به حالت دیگر، مانند آب به یخ یا بخار، تجلی می‌کند. بحران یا به دو پاره شدن می‌‌انجامد یا به پیچیده شدن، در هم فرو رفتن و در هم تنیدن که مضمون معماری فولد است در این معماری که گویی در حال فرو ریختن و کج شدن است، ترتیب پلان، نما و مقطع با هم اشکال ابهام آمیزی همانند کریستالها میآفرینند.

این بازی را گری با در هم ریختن زبانهای مختلف معماری و ترکیب آنها آغاز کرده است. در بنای موزه ویترای او در وایمار آلمان، که در کارهای آیزنمن تأثیرگذاشت، اجزای معماری مکعبهای در هم تنیده و دفرمه و کج و کوژند. از همین رو بعضی معماری او را جانور گونه و کرم گونه نامیده‌اند. در کل می‌توان گفت معماری گری یک معماری شخصی و غیر تقلیدی است و بدون برنامه خاص و یک نوع عدم قطعیت در اکثریت پروژه‌های گری دیده می‌شود

 

 موزه گوگنهايم

 

آثار گری به طور کلی نتیجه یک روند طولانی طراحی است که با استفاده از اسکیسهای متعدد، مدلهای کامپیوتری و ماکتهای بزرگ حاصل شده‌است. اسکیسها و نمودارهای اولیه به مدلهای فیزیکی با مقیاسهای مختلف تبدیل و این مدلها در نهایت به ساخت ماکتهای کامل میانجامد.

نکته بسیار جالب در روند طراحی گری در استفاده از رایانه در این روند است. بر خلاف سایر معماران که از نرم افزارهای معمول دوبعدی و سه بعدی مانند CAD و ۳DsMAX برای کارهای خود استفاده می‌کنند گری از نرم‌افزار کاتیا که یک نرم‌افزار مربوط به طراحی جامدات است استفاده کرد. این نرم افزار بیشتر برای طراحی خودرو و هواپیما و محاسبات پیچیده بدنه‌های مختلف کاربرد دارد و هماهنگی بسیار عالی با سایر نرم افزارها دارد. کاتیا سطوح را تحلیل و بر اساس محدودیت سازه‌ای، کارکردی و اقتصادی پروژه آن را تصحیح می‌کرد. داده‌های عددی که به این ترتیب بدست میآمدند بار دیگر بر روی یک مدل پیاده می‌شدند تا حجمها کنترل شوند و در صورت لزوم تغییر کنند. این رفت وبرگشت بین مدلهای مطالعاتی و داده‌های دیجیتال بنیاد شکلی پروژه را به وجود میآورند. سپس از داده‌های کامپیوتر برای تهیه پلانهای ساخت موزه استفاده شد.

بنا به گفته یکی از دست اندرکاران اجرای پروژه همه چیز توسط کاتیا کنترل و هدایت می‌شود. کاتیا به ما اجازه خلاقیت می‌دهد.

میتوان گفت از دلایل استفاده از کاتیا دقت فوق العاده آن و سازگاری آن با دیگر نرم‌افزارها می‌باشد. به عنوان مثال در پروژه تالار موسیقی والت دیسنی، برای طراحی سازه اجرایی مشکلات فراوانی وجود داشت. با توجه به پیچیدگی اتصالات سازه‌ای و عدم وجود زوایای قائمه در آن، کارتهیه نقشه‌های اجرایی و جزییات اتصالات یکی از مهم‌ترین و پیچیده‌ترین قسمت‌های پروژه بود.

برای تهیه جزئیات اجرایی دقیق از نرم افزار سه بعدی XSTEEL که قابلیت تهیه انواع جزییات فولادی را داراست استفاده شد و در حدود ۸۰ درصد از کار تهیه جزییات اتصالات سازه‌ای پروژه با آن انجام گرفت. این نرم افزار قابلیت ارتباط متقابل با کاتیا را داراست که گری از آن برای طراحی استفاده کرده بود. برای مثال ابتدا طرح در کاتیا تهیه می‌شد سپس XSTEEL با استفاده از آن مقاطع و اندازه‌ها را مشخص می‌کرد سپس اطلاعات داده شده دوباره به کاتیا منتقل می‌شد.

در اجرا نیز کاتیا راهگشای بسیاری از مشکلات بود. دوربینهای Total station با استفاده از اطلاعاتی که از این نرم‌افزار می‌گرفتند خطوط اجرایی را مشخص می‌کردند.

سازه ی فلزی این ساختمان برای تولید در کارخانه توسط کاتیا برنامه ریزی شد و پانلهای نما نیز توسط دستگاه CNC که مستقیما با رایانه و CATIA کنترل می‌شدند تهیه شد.

بنا به گفته گری «کاملترین» استفاده از کاتیا را در طراحی و ساخت پانل‌های نما کردند که باعث صرفه جویی زیادی در زمان پروژه شد.

در نهایت می‌توان گفت گری با استفاده از نرم افزارها و سخت افزارهای موجود ثابت کرد «غیرممکنها متعلق به گذشته هستند».

موزه Experience Music Project با ۲۱۰۰۰ ی فولادی و آلومینیومی به اشکال هندسی نامنظم ساخته شده‌است. و طراحی و ساختمان آن توسط برنامه‌های رایانه‌ای ۲D و ۳D انجام گرفته‌است.

Doug Winn مدیر پروژه می‌گوید: در چنین کار عظیمی که شباهت به هیچ بنایی ندارد، طراحی یک چیز است و ساخت چیز دیگر. بنا وقتی شروع به کارکرد نمی‌دانست در نهایت چه به دست خواهد آمد. مجبور بودیم در عمل تغییرات زیادی به آن بدهیم و همهٔ دست اندر کاران – طراحان مهندسین تولیدکنندگان مواد و لوازم و غیره- در پروسهٔ کار تغییر را به عنوان یک نورم پذیرفتند و سازه بنای تالار موسیقی و والت دیسنی به عنوان پیچیده‌ترین سازه دنیا شناخته شد و این خود موید کار مشکل و فرایند پیچیده ساخت و طراحی ان است.

شکل‌ها و مصالح

مصالحی که غالبا در کارهای او مشاهده می‌شود صفحات فلزی به خصوص تیتانیم، پلاستیکهای رنگ شده، زنجیرها و کابل‌ها و فولاد و به کارگیری پانلهای مشبک است.

فرمهای تیز گوشه دار ،صفحات متداخل، سطوح مواج و منحنی را می‌توان از عناصر ثابت کار گری دانست بناهای تندیس وار، فرمهای منحنی، پلکانهای خارجی، مصالح نمای فلزی استفاده فراوان از مواد گوناگون، پنجره‌های بی قاعده و مرکزگریز از نشانه‌های کارهای او می‌توان بر شمرد.

 

موزه گوگنهايم

تادائو آندو

تا اناري تركي بر مي داشت، دست فواره خواهش مي شد!

تادائو آندو

در 13 اكتبر 1941 ميلادي در اوزاكاي ژاپن ديده به جهان گشود، در سال 1960 م . به يك بكسر حرفه اي تبديل شد. در سالهاي 69- م . تعاليم خود آموخته و غير آكادميك خود را به عنوان يك معمار با سفرهاي آموزشي به اروپا، آمريكا و آفريقا و مطالعه بر روي خانه هاي فرانك لويدرايت و كارهاي مدرنيسم قديمي (كلاسيك) تكميل كرد .

افزايش كمي آثار او در سطح معماريهاي مسكوني، كليساها، موزه ها و مجتمع هاي تجاري بزرگ، و با تكيه اي مداوم و تقريباً انحصاري بر ساختارهاي بتن مسلح بزرگ و نمايان است كه عظمت را در معماري او فزوني مي بخشد. او واسطه اي ميان شرق و غرب است، و بتن را ـ با اينكه از مواد جدايي ناپذير جنبش مدرن اروپاست ـ در جهت نشان دادن زيبايي شناسي شرقي به كار مي برد.

اولين تمرين معماريش را در سال 69 م . در اوزاكا آغاز كرد و در سال 70 م . كارگاه شخصي خود را در زادگاهش داير نمود و تاكنون بيش از صد و پنجاه پروژه معماري را طراحي كرده است.

او از با نفوذ ترين معماران پست مدرن نسل دوم ژاپن محسوب مي شود. توجه عمده وي بر تفليق فرمهاي مدرن با مفاهيم و شيوه هاي سنتي ژاپن استوار است ؛ به بيان دقيق تر، هدف او تغيير معناي طبيعت از گذرگاه معماري است. در سالهاي 1978،88 و 90 ميلادي به سمت استاد دانشگاههاي يال آمريكا، كلمبيا و هاروارد انتخاب شد.

مصالح معماري آندو، بتن خام، خورشيد، آسمان، سايه و آب است يا به عبارت بهتر، فضا. تأكيد او بر اين نكته است كه استفاده كنندگان از بنا بايد طبيعت را تجربه و احساس كنند و اينها همه ريشه در سنت منطقه اي زيستگاه او ـ كانزايي ـ دارد.

عناصر اصلي و متناقص معماري آندو عبارتند از نظم، مردم و احساسات انساني. او در معماري خود، به گونه اي متضاد آنها را با هم ارتباط مي دهد و ميان آنها تفاهمي ايجاد مي كند:

فرم در برابر فرم و فضا، داخل در برابر خارج و طبيعت در برابر هندسه. اين مسئله را در شخصيت خود او نيز مي توان مشاهده كرد؛ قدرت و منطق مردانه از يك سو و مهرباني و احساسات زنانه از سوي ديگر كه در وجود او به تفاهم رسيده اند.

آندو از جذابيت فرم صرفنظر كرده و بر جذابيت فضا تأكيد مي ورزد. او اعتقاد دارد كه فرم، از تأثير فضايي مي كاهد و در نتيجه، جذابيت معماري را محدود مي كند..

به اعتقاد او، ارحجيت دادن به فرم به معناي ارجحيت دادن به حس بينايي در ميان پنج حس و عدم توجه به عمق فضايي است. در نتيجه او در پي نفي فرم به مفهوم به كارگيري فرمهاي ساده و انكار ساده و انكار فرمهاي پيچيده است. (نفي تصوير صرفاً بصري در فضا). معماري او، معماري نفي و انكار است. او جامعه مدرن و جهاني بودن را نفي مي كند. در اين حال، نفي به معناي حمايت از استقلال شخصي و رهايي از يكنواختي مدرن است مرتبط با شخصي كه مي خواهد به شكلي فردي زندگي كند. اولين چيزي كه آندو نفي كرده، مفاسد جامعه مدرن و ارزشهاي آن است. (براي مثال، مقولة راحتي) آندو راحتي مدرن را نفي كرده، تلاش مي كند ارتباط پويايي با جهان برقرار كند. او راحتي را از معماري خود دور مي كند و به جاي آن امكان حضور انسان و طبيعت را در كالبد معماري اش فراهم مي سازد.

او كارهاي متعددي تاكنون انجام داده است كه پس از بررسي كليت طراحي هاي او،در مطالب بعدي  ، به بررسي 8 اثر برترش كه اهداف و تفكرات او را به خوبي جلوه گر مي سازند، مي پردازيم:

-نمازخانة كوه روكو (كليساي باد)

-كليساي روي آب

-كليساي نور

-معبد آب

-خانه Raw

-مجتمع تجاري تايمز 2

-پروژه ناكانو شيما 2

-موزه نائو شيما

تادائو آندو در طول بيست سال گذشته، يكصد و پنجاه پروژه ي معماري انجام داده است با تجزيه و تحليل و بررسي آنها، به مباني و شاخص هايي دست مي يابيم كه با كمك آنها مي توان كارهاي او را در سه دسته طبقه بندي كرد.

بررسي ويژگيها و معاني

 

معماري، رهيافتي است به جعبه اي با دو بعد آرمان و هدف.

 آرمان معماري، فرم بخشيدن به يك الگوي جهاني و هدف آن، بيدار كردن احساس انساني است.

موضوع اوليه ي معماري، ايجاد يك الگوي فضايي است؛ يعني نظم بخشيدن به يك فضاي برهنه و عاري از هر چيز. انتظام فضايي، به معناي استفاده از فرمي است كه فضا، منشأ آن است و نظمي شفاف آن را به فضا مرتبط مي سازد.

براي دستيابي به اين هدف، معماري به هندسه نياز دارد. هندسه، علم ايجاد نظم منطقي و هوشمندانه اي است كه حاصل ارتباط فرم و فرم با فضا مي باشد. از اين رو، هندسه فرم آرماني را ايجاد مي كند؛ فرمي كه بيان بصري مفهوم است و فضايي انتزاعي در آن تجلي مي يابد.

به طور كلي، هندسه به ارتباطات منطقي خالص توجه دارد؛ بنابراين هندسه، مفاهيم و ارزشهاي اجتماعي را منعكس مي سازد و جهاني با منطق شفاف ايجاد مي كند. به طور خلاصه، هندسه ثباتي منطقي به طرح مي بخشد. از اين رو، ثبات و پايداري است كه از آن، فرم هاي منطقي باقي مي ماند و ارزش هايي چون صداقت، زيبايي و خوبي در مرحله دوم ارايه مي شوند؛ منطقي كه احساسات را طرد مي كند و تنها، درباره ي حقيقت با ما صحبت مي كند. معماري پيوسته در جستجوي انتظامي است كه بر اساس نيروي طبيعي و جاذبه زمين باشد؛ اگر چه هنوز به آن دست نيافته است.

بر خلاف هندسه، معماري نمي تواند در تمام ابعاد نفوذ كند؛ زيرا نيروي جاذبه، آن را به حركت هاي افقي و عمومي محدود مي سازد. معماري، الگويي پوياست.!!!! يك ساختمان، طبيعتاً حركت نمي كند؛ ولي زماني كه مردم در امتداد مسيري حركت مي كنند، شكل آن، در حال حركت به نظر مي رسد.

 مردم با حركت و تغيير موضوع دوم در معماري، بيدار كردن احساسات انساني است. هندسه، فضايي منطقي و با ثبات ايجاد مي كند. ولي به راستي، اين منطق چگونه ما را با تجربه هاي معماري آشنا مي سازد؟ آيا تنها نظم هندسي است كه فضا را روشن و واضح مي سازد؟ آيا هندسه باعث يكنواختي و سكون نيست؟ آيا نيازي به رهايي فضا از ثبات هندسي ناشي مي شود؟ آيا فرم و فضا صرفاً بايد بر اساس منطق هندسي شكل گيرد؟

هنگامي كه چند فرم يا حجم در كنار هم قرار مي گيرند، اين هندسه و منطق هندسي است كه به آنها نظم و ترتيب مي بخشد. زماني كه اين انتظام بين عناصر معماري مانند ستون، ديوار، سقف ايجاد مي شود، در واقع به آنها هويت مي بخشد و در نتيجه، ما نظم موجود در اين مجموعه را درك مي كنيم. اگر در اين عناصر، نسبت ها دقيقاً بر اساس ابعاد و اندازه ها و تناسبات رياضي باشد، ما يك مجموعه خردمند را احساس مي كنيم.

هندسه و تناسبات آن، از اجزاء مختلف يك سيستم واضح بصري مي سازد. آيا در اين سيستم، صرفاً تناسبات هندسي و ايجاد فضايي با نظمي مشخص مطرح است؟ در پايان، آيا يك سيستم صرفاً موزون و معقولانه، داراي نوعي يكنواختي است؟ هنگامي كه نظامي منطقي بر فرم و فضا غالب باشد، فضا را تحت الشعاع خود قرار مي دهد. به هر حال، معماري به نظم هندسي نياز دارد؛ ولي ممكن است اين نظم، روح و جان معماري را بگيرد.

بنابراين، اگر معماري صرفاً بر اساس منطق باشد، نمي تواند پاسخگوي روح و احساسات ما باشد. براي دستيابي به اين هدف بايد از قواعد منطقي و خشك آن كناره گرفت. بنابراين، بايد بين قواعد نوعي پويايي و تضاد ايجاد شود تا نيازهاي احساسي ما نيز ارضا شود. زيرا اين تضاد و پويايي، سرشار از هيجان و احساسات است.

معماري مي كوشد تا نظم را براي مردم تجلي سازد و اين مردم هستند كه در حركت تدريجي نظم، فضا را درك مي كنند و از آن تأثير مي گيرند و بدين گونه معماري از طريق نظم انتزاعي خود در ما تأثير مي گذارد. 

در حقيقت، پويايي موضوع معماري نيست، بلكه پيامد آن است. معماري قادر به پيش بيني واكنش هاي احساسي ما نيست. از اين رو آن را نمي توان در روند طراحي پيش بيني كرد، همان گونه كه نمي توان شيوه هاي مختلف يك بازي را پيش بيني كرد؛ زيرا آنچه ذهن ما را تحت تأثير قرار مي دهد، نامشخص است. معماري بايد ادامه يابد تا با آزمون و خطاي روش هاي مختلف، بتوان به يك معماري خلاقانه دست يافت.

ويژگي هاي شاخص معماري آندو، نظم، مردم و احساسات انساني است. بنابراين، بر اساس الهاماتي كه او از اين سه عنصر گرفته، پروژه هاي او را مي توان دسته بندي كرد. در معماري آندو، عناصر به شكلي متضاد با هم مرتبط مي شوند. بنابراين، فرم در مقابل فرم و فضا، داخل در برابر خارج و طبيعت در برابر هندسه قرار مي گيرد. به عبارت ديگر، معماري او حاصل ارتباطي است كه بين اين عناصر وجود دارد. براي آشنايي و شناخت بيشتر، كارهاي آندو را بر اساس ساختار و كالبد به سه بخش معماري يگانه انگاري، دو گانه انگاري و كثرت گرايي تقسيم بندي مي كنيم.

آن دسته از كارهايي كه در شمار معماري يگانه انگاري قرار مي گيرند، داراي فرمي خالص، طراحي واضح و فضايي قومي هستند. اين نوع معماري، بيشتر در خانه ها و كليساهاي كوچك ديده مي شود. در اين فضاها، با آرامشي روبرو مي شويم كه يادآور فضاي سنتي چاپخانه هاي ژاپني است. در اين فضا، بر اساس ريتمي وحدت بخش، كل به جزء تبديل مي شود. اين ريتم، حتي در نور و سايه نيز تكرار مي شود.

در معماري دو گانه انگار، آندو روش خاص خود را اعمال مي كند. به عبارتي، روش او از هيچ نوع معماري ديگري تأثير نپذيرفته است. در آنجاست كه آندو از فرم بيضوي استفاده مي كند؛ ولي در معماري دو گانه انگار، فضا بر اساس نيروي پويا شكل مي گيرد. اين نيرو، از تضاد بين فرم و فضا حاصل مي شود. در اين نوع معماري ـ بر خلاف معماري يگانه انگار كه فرم بر فضا غالب است ـ فرم و فضا داراي ارزش يكساني است و در اينجاست كه نوآوري هاي آندو تجلي مي يابد. قدرت و منطق مردانه از يكسو و مهرباني و احساسات زنانه از سوي ديگر، شخصيت او را شكل مي دهد.

معماري كثرت گرايي آندو شامل تعداد زيادي از كارهاي او از سال 1985 به بعد مي باشد. اين معماري، با فرم هاي متنوعي كه داراي جهت گيريهاي مختلفي است، شناخته مي شود. در اينجا، تمركز فضايي كه در معماري يگانه انگار وجود داشت، متلاشي و پراكنده مي شود و بيشتر به سوي روشنايي و پويايي نيل مي كند. فرم از نظر بصري، سبك تر شده و پراكنده مي شود. بنابراين در طراحي، فضا از تركيبات مختلفي شكل مي گيرد. از اين روست كه در كارهاي آندو، روش ها و مقياس هاي متنوعي ديده

مي شود

چارلز جنکس

 چارلز جنکز (Charles Jencks) معمار و منتقد مشهور آمریکایی است که طی سه دهه اخیر حضوری مؤثر در عرصه سبکشناسی، نقد و تدوین مبانی نظری معماری معاصر داشته است. هرچند گروهی او را یک ژورنالیست پر سروصدا میدانند، ولی به هر حال تأثیرگذاری او در روند شکلگیری نقد و حتی شیوههای خاصی از معماری انکارناپذیر است.

چارلز جنکس در سال 1939 در شهر بالتیمور به دنیا آمد. او نخست در دانشگاه هاروارد به تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی پرداخت و پس از گذراندن این دوره، در سال 1961 در همان دانشگاه وارد رشته معماری شد و تحت آموزش تاریخنگاران بزرگ معماری، زیگفرید گیدئون و رینر بنهام به تحصیل در این رشته پرداخت. او در سال 1965 مدرک MA را در این رشته اخذ نمود و سپس در سال 1971 موفق به دریافت درجه دکتری از دانشگاه لندن در زمینه تئوری و تاریخ معماری گشت. جنکس از سال 1975 تا 1994 استاد کرسی نقد و تاریخ معماری معاصر دانشگاه UCLA کالیفرنیا بوده و همزمان با آن به عنوان استاد مدعو در بزرگترین و معتبرترین دانشگاههای دنیا حضور فعال داشته است.

جنکس مؤلف کتب متعددی در زمینه مبانی نظری معماری معاصر میباشد که شناختهشدهترین آنها عبارتند از:

ـ زبان معماری پست مدرن (The Language of Post Modern Architecture) (1977)

ـ مدرن متأخر (Late Modern) (1980)

ـ پست مدرنیسم چیست (What is Post Modernism) (1986)

ـ نئومدرنها (The New Moderns) (1990)

ـ معماری امروز (Architecture Today) (1993)

ـ معماری جهان در حال جهش (The Architecture of The Jumping Universe) (1995)

ـ نظریات و بیانیههای معماری معاصر (Theories And Manifestoes of Contemporary Architecture) (1997)

ـ لوکوربوزیه، انقلاب مستمر در معماری (Le Corbusier, The Continuous Revolution in Architecture) (2001)

ـ پارادایم جدید در معماری (The New Paradigm In Architecture) (2002)

در کنار کتب و تحقیقات تحلیلی ویژه معماری، نقد و مقالات متعددی از جنکس در مجلات معماری به ویژه مجله Architectural Design منتشر شده است. 

  نظریات چارلز جنکس از نقد جنبش مدرن و تدوین مبانی نظری معماری پستمدرن تا طرح جدیدترین طبقهبندیها در زمینه آثار معماری معاصر، همواره به عنوان چالشی بر شناختهها و قراردادهای متداول مطرح شده است. او پیوسته دریچهای جدید را برای بررسی و ارزیابی معماری باز مینماید، چنانکه پیتر آیزنمن میگوید: جنکس ظرفیت خاصی برای پیشگویی آنچه در معماری اتفاق خواهد افتاد، دارد. همچنین ارتباط نزدیک وی با معماران تراز اول جهان موجب گردیده است که در آثار او مصداقهای مختلف انواع معماری همراه با تحلیلهای مفهومی و نظریهپردازیهای مؤلفین آثار به بهترین وجهی تدوین و معرفی گردد.

چارلز جنکس یکی از اولین افرادی است که همزمان با رابرت ونتوری (تضاد و پیچیدگی در معماری، 1964) جین جاکوبسن (مرگ شهرهای آمریکایی) و آلدو روسی (معماری شهر) در دهه 60 تا 70 میلادی، مبحث انتقادی عبور از نهضت معماری مدرن به دوران جدید و نیاز به بازنگری اساسی در معماری را نه فقط از طریق عنایت به تاریخ، فرهنگ و طبیعت، بلکه از راه دریافتهای علمی، مفهومی و معرفتی دنیای معاصر در حال تحول آغاز نمود. بر اساس همین نگرش او مرگ معماری مدرن را اعلام و جدول تطبیقی شاخصهای معماری مدرن، مدرن متأخر (Late Modern) و پستمدرن را تدوین نموده و مقالات انتقادی و نظری فراوانی در باب مفهوم پستمدرنیسم نگاشته است.

در اوایل دهه هفتاد چارلز جنکس کتاب تاریخ معماری مدرن را نوشت که در آن کتاب به نوعی به چندارزشی (Multivalant) بودن آثار باارزش معماری پرداخته که یادآور بحث پیچیدگی و تضاد موجود در مباحث رابرت ونتوری در کتابش بنام تضاد و پیچیدگی در معماری میباشد. اما این کتاب در میان دیگر کتابهای تاریخ و تئوری معماری آن دوران توجه چندانی را جلب نکرد. پس از آن مهمترین اثر جنکز در دهه هفتاد را میتوان کتاب زبان معماری پست مدرن نام برد که او در این کتاب تاریخ دقیق مرگ معماری مدرن را روز 15 جولای 1972 در ساعت 32/3 بعد از ظهر (زمان انهدام آپارتمانهای مسکونی پروت ایگو (PruittIgoe Housing) کار مینورو یاماساکی (Minoru Yamasaki) در شهر سنت لوییس آمریکا) اعلام کرد. او در کتاب یاد شده با یاری گرفتن از آثار معمارانی چون لویی کان، جیمز استرلینگ، چارلز مور، رابرت استرن و رابرت ونتوری و همسرش دنیس اسکات براون و تعدادی دیگر از معماران صاحب نام، معماری مدرن اوایل قرن را مورد انتقاد شدید قرار داد و طلوع راه و روش جدیدی را به نام معماری بعد از مدرن (Post Modern) اعلام نمود. در این کتاب که زمینه اصلیاش بازگرداندن ارزشهای تاریخی به معماری مدرن بود، چارلز جنکس حتی راه و روش بکارگیری المانها و عناصر معمارانه را نیز بنوعی یادآوری میکند.

  در اواخر دهه هشتاد چارلز جنکس از مدافعین تفکر شالودهافکنی (Deconstructivism) و معمار برجسته این سبک، پیتر آیزنمن به حساب میآمد. وی کتاب و مقالات گوناگونی را در این زمینه انتشار داد، از این رو نقش جنکس در تبیین اندیشههای معماری دیکانستراکشن و فولدینگ در طی دو دهه هشتاد و نود میلادی غیرقابل انکار است.

چارلز جنکس در مقالات دیگری که در مجله معروف Architectural Design مینوشت، همواره سعی در ادامه کار خود به عنوان منتقدی پیشرو داشت. او در دهه نود با کتاب معماری جهان در حال جهش این پیشرو بودن را کاملاً اثبات کرد. جنکس در این کتاب به نحوی پیشگویانه از آینده روند معماری صحبت میکند و وقوع حوادث را پیشبینی مینماید. به گفته او در زمان ما تغییرات عظیم در علم و همچنین نگاه کل جهانیان به علوم پدیدار شده است که قابل مقایسه با تفکرات گذشتگان نیست، از جمله در تفکر نیوتونی جهان همانند ساعت در نظر گرفته میشد و نظمی آهنین بر آن حاکم بود که کل کائنات را در بر میگرفت، در حالیکه در دانش امروز جهان منظم و قابل پیشبینی نیست و همچون تودههای ابر در حال تحول است. همچنین جنکس در این کتاب از غیرخطی بودن جهان و غیرقابل پیشبینی بودن اجزاء در فیزیک کوانتوم بحث میکند که دانشمندان بزرگی همچون هایزنبرگ و استفان هاوکینگ از آن صحبت

میکنند.

  نظریههای جنکس در کتابهایش مانند زبان معماری پست مدرن، معماری امروز و معماری جهان در حال جهش فرصت منلسبی را برای ظهور روایتهای جدید معماری و تمرکز زدایی از ابرروایتهای کلان مدرنیستی فراهم ساخته است. جنکس در جستجوی معماری برتری است که بتواند معماری را از کارکردها و معانی روزمرهاش به سطوح و لایههای معنایی و کارکردی عالیتر همچون معانی اجتماعی، سیاسی یا مذهبی ارتقاء بخشد.

به اعتقاد جنکس فرم تابع دیدگاه جهانی است (Form follows world view) و معماری باید تابع دیدگاه انسان نسبت به خود و جهان پیرامونش باشد. در نگاه او معماری امروز باید معلول شرایط امروز یعنی معلول علم، فلسفه و فناوری کنونی باشد. او با این فرض که مبانی نظری معماری بر پایههای علم و فلسفه استوار است، چنین نتیجه میگیرد که هنگامی که علم و فلسفه متحول میشود، معماری نیز باید به تبع آن عوض شود. جنکس با طرح این نظریه به استقبال نوعی معماری چندوجهی و پیچیده رفته که نسبت دقیقی میان نیازها و الزامات فنی و زیباییشناختی پیشین و ضرورتهای تکنولوژيک امروز برقرار میسازد.

  منتقدان چارلز جنکس چه میگویند؟

  آنچه که در میان نظریات چارلز جنکس نیازمند نقد و بررسی بیشتری میباشد، ارتباطهایی است که جنکس میان نظریههای علمی از قبیل تئوری پیچیدگی، دینامیک غیرخطی، سیستمهای خودسازمانده و هندسه فراکتال و معماری امروز برقرار میکند. حتی جنکس از ساختمان کلیسای رونشان لوکوربوزیه هم به عنوان اثری با معیارهای علمی جدید نام میبرد. شاید در مواردی این مقایسهها و ارتباطها سرگرمکننده باشند، ولی آیا میتوان از آنها به عنوان اصلی پذیرفته شده در طراحی معماری نام برد؟ اصولاً تا چه حد میتوان تشابهات معماری و عناصر طبیعی، فیزیک، ریاضیات و هندسه جدید را ارزش تلقی کرد؟ آیا میتوان معماری را از ریشههای معمارانهاش جدا نمود و به ظواهر شکلی و علمی پیوند زد؟

آثار و سخنان نظریهپردازان معماری معاصر بیانگر این واقعیت است که نظریههای جنکس در خصوص ارتباط تئوریهای علمی جدید و معماری تنها برخاسته از مشاهدات شخصی اوست، چرا که سایر منتقدین و معماران در نقد گفتههای وی، نظریات دیگری مطرح نمودهاند که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود:

پیتر آیزنمن:

مباحث فیزیک و ریاضیات و فلسفه ممکن است در شروع طراحی کارساز باشند، ولی پس ار مدتی استحکام اولیه خود را از دست میدهند و در دست معمار بصورتی بازیگوشانه و هنرمندانه بکار گرفته میشوند.

پل شپارد:

آیا بحرانها و پیچیدگیها و ابهامها باید در معماری هم نمود پیدا کند؟ آیا پلانهای معماری که بصورت کج و کوژ در هم پیچیدهاند، ارزش معمارانه دارند؟ چگونه میتوان تئوریهای نامفهوم بحران و اغتشاش را به معماری که دارای بازدهی مشخص است، ارتباط داد؟

مایکل سورکین:

اثر معماری که شبیه پسمانده غذای دیشب معمار است و گفته میشود از هندسه فراکتال الهام گرفته شده است، آیا در نهایت یک کاریکاتور نیست؟

ریچارد وستون:

اسباب و اثاثیهای که جنکس بر اساس تئوریهای فراکتال و اغتشاش طراحی کرده است، بسیار مضحک و مسخره میباشد. آیا شباهت داشتن به نظریههای علمی برای آفرینش ارزش معماری کافی است؟

آلبرتو پرز گومس:

علیرغم ارتباط نهان موجود میان معماری و علوم پیچیدگی و ریاضیات فراکتال، بسیاری از معماران با این تئوریها به خاطر توجیه کارهایشان بازی میکنند.

پیتر دیوی:

اینکه فضای سه بعدی معماری را به حداقل برسانیم و فقط یک بخش از آن را که ارتباطش با علوم است در نظر بگیریم، بیلطفی است. معماری ابعاد بسیار زیادی دارد که بر روی هم اثر میگذارند.

یکی از مشکلات اساسی کار جنکز بیرون بردن ارزشهای انسانی از مرکز معماری است. به قول فیزیکدان معروف، هانس کریستین ون بییر، در قرن بیست و یکم اتمها معیار ابعاد خواهند بود، به جای انسان که تا قرن بیستم معیار ابعاد و همه اندازهها بود. چه وحشتناک است اگر ارزشهای انسانی از میان برداشته شوند و طبیعت و معماری برجای ماند که نسبت به ارزشهای انسانی بیتفاوت است.

  پارادایمهای معماری

  چارلز جنکس بر اساس ارزیابی خاص خود از آثار معماری جهان، پاردایمها (Paradigm) یا الگووارههای مطرح معماری (از ابتدا تا دوران معاصر) را در هفت پارادایم به شرح زیر طبقهبندی میکند:

1. الگوهای مکانیکی

این پارادایم از دیدگاههای مذاهب مسیحی و یهودی سرچشمه گرفته و از اعتقادات یونانیها در خصوص آفرینش جهان متأثر است. بر اساس این دیدگاه خداوند دنیا را بر پایه قوانین ثابت خلق کرده است که انسانها نیز میتوانند این قوانین را درک کنند. این دیدگاه به پارادایمی منتهی شد که کل کائنات را به شکل مکانیکی و با ساختارهای ماشینمانند در نظر میگرفت و هیچ جایی برای خلاقیت در آن باقی نمیگذاشت. این پاردایم مکانیکی تقلیلگرا و تقدیرگرا از سال 1600 تا 1950 بر عرصه هنر و معماری غرب مسلط بود.

2. معماری ارگانیک

این معماری بر پایه اندیشه نزدیکی بین معماری و محیط زیست شکل گرفته است. این معماری نوعی فناوری الهام گرفته از طبیعت است که الگوهای طبیعی عیناً در آن تکرار میشود.

3. معماری مبتنی بر کامپیوتر

در این پارادایم برای طراحی فضاهای شهری از کامپیوتر استفاده میشود. در این معماری هر شهر روند توسعه و گسترش خاص خود را دارا میباشد. این شیوه به نوعی معماری تمسخرآمیز منتهی شد که در طراحیهای آن (مانند کارهای رمکولهاوس) اثرات دنیای مدرن به شکلی متناقض و شعرگونه و تا حدی ناهنجار به تصویر کشیده شده است، شعری خشن و ناهنجار که از تناقضها بوجود آمده است.

4. معماری حبابگونه

این پارادایم که بر نظریات آیزنمن استوار میباشد، در واقع تلفیقی است از طرح لایههای مختلف زمین. این شیوه به سطوح تاشونده متداخل متکی است که معماری قرون وسطایی را با نوعی تزیین که وجه عقلی و ذهنی دارد، به نمایش میگذارد.

5. معماری مبتنی بر اشکال زمین

این معماری موجیشکل بر وامگیری تقریبی از شکلهای طبیعی موجود بر سطح زمین استوار است. در این پارادایم نیز از تکرار المانهای خاص استفاده میشود، اما این تکرار با تفاوتهای جزیی همراه است. اضافه شدن عناصر جدید باعث گسترش و تغییر سازمان اولیه میگردد. در واقع سازمان اولیه با این تغییرات خود را سازماندهی میکند و به این ترتیب در این تکرار در عین همانندی تمایز نیز وجود دارد و تکرار معنای واقعی خود را از دست میدهد. این پارادایم بر شعار بیشتر متفاوت است (More is Different) دلالت دارد. این الگوی معماری در کارهایی مثل بندر یوکوهاما کار دفتر معماری F.O.A (فرشید موسوی و آلخاندرو زائراپولو) به کار گرفته شده است. این بندر در واقع منظر مصنوعی (Artificial Landscape) ساخته شده از چوب و فلز می باشد.

6. معماری کیهانشناختی

این پارادایم بر بحث سیارات، انرژی و کیهانشناسی استوار است. در تمام طول تاریخ، معماری از هستی وام گرفته است، بطوری که با شکلگیری ادراکهای نو درباره هستی، معماری جدید نیز بوجود آمد. این معماری بر گسست تقارن تأکید دارد و دیگر از دیدگاههای قدیمی معماری استفاده نمیکند.

7. الگوواره دال معماگونه

این پارادایم از نظریات برگرفته از معماری پستمدرن است. بر اساس این الگوواره، برخورد با یک اثر معماری نگاه کردن به یک مجسمه سوررئالیستی است که معانی رازآمیز مستقر در آن بر پایه دهنیت بیننده شکل میگیرد. این نوع معماری با درک نظم عمومی طبیعت و با استفاده از خطوط سطوح و فضاهای طبیعی شکل میگیرد. معانی این رویکرد از معماری به طبیعت و تداعی آن در ذهن ناظر وابسته است. الگوواره دال معماگونه این پرسش را مطرح میکند که در دنیای معاصر که سیاست، مذهب، اجتماع و فلسفه یکسانی وجود ندارد، آثار معماری را چگونه طراحی و اجرا کنیم؟

چارلز جنکس پس از تشریح هفت پارادایم فوق، این پرسش را مطرح میسازد آیا در ابتدای پیدایش یک الگوواره جدید قرار داریم یا اینکه هفت پارادایم یاد شده بخشهای به هم پیوسته یک الگوواره جدید هستند؟

هادی میر میران

 

 

هادی میر میران

  

مهندس سید هادی میرمیران معمار برجستهء ایرانی که طی چهار دهه فعالیت حرفه ای خود موفق به خلق آثار برجسته و قابل اعتنایی گردید. از میان آثار وی می توان به ساختمان کانون وکلای دادگستری مرکز، ساختمان کنسولگری ایران در فرانکفورت، ساختمان مرکزی بانک توسعه صادرات ایران، ساختمان مجموعه ورزشی رفسنجان، طرح ساختمان کتابخانه ملی ایران (اجرا نشده) ، طرح ساختمان فرهنگستان های جمهوری اسلامی ایران (اجرا نشده) و طرح ساختمان موزه ملی آب (اجرا نشده) اشاره کرد.


ویژگی میرمیران در حفظ پیوستار و روح معماری کهن ایران با روش های نوین طراحی است.

 

زندگی

سید هادی میرمیران در ۲۳ اسفند ۱۳۲۳ در شهر قزوین به دنیا آمد. تحصیلات خود را در رشته مهندسی معماری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به انجام رساند و با ارزشیابی عالی فارغ التحصیل شد. از سال ۱۳۴۳ تا سال ۱۳۵۷ در دفتر فنی شرکت ملی فولاد ایران مشغول به کار گردید. پس از انقلاب از سال ۱۳۵۸ با عنوان مدیر طراحی در شرکت خانه سازی ایران (اصفهان) به طراحی پروژه های شهرسازی پرداخت. در سال ۱۳۶۴ به همراه گروهی از همکارانش شرکت مهندسان مشاور نقش جهان-پارس را تاسیس نمود و تا واپسین روزهای حیات در این شرکت مشغول به کار بود.


وی در شامگاه
۲۹ فروردین ۱۳۸۵ پس از یک دوره ده ساله نبرد با بیماری سرطان، درگذشت.

  

 
 

 

پیشینهء آموزشی

استاد معماری، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران، ۱۳۷۱ تا ۱۳۸۵

استاد معماری، دانشکده معماری، دانشگاه علم و صنعت ایران، ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۵

استاد معماری، دانشکده معماری، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شیراز و همدان از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۵

 

افتخارات

معمار برگزیده سال ۱۳۷۹ در اولین دوره اعطای نشان معماری ایران (استاد پیرنیا)

دریافت لوح تقدیر جامعه مهندسان مشاور ایران برای شناسایی و معرفی معماری ایران در سال ۱۳۸۵

برنده جایزه بزرگ معمار - سال ۱۳۸۰

کسب جایزه مهراز - سال ۱۳۸۱


 

 

يادمان و جايزه معماري ميرميران

 

« جريان نوين معماري ايران ، كه من به آن تعلق دارم. تلاش دارد نوعي معماري بيافريند كه معماري گذشته اين سرزمين كهن را تداوم و تكامل بخشيده و بتواند جايگاهي در خور را در معماري معاصر جهان به خود اختصاص دهد.»

 

«سيد هادي ميرميران»

 

مراسم دومين دوره يادمان و جايزه معماري ميرميران در روز سه‌شنبه سوم ارديبهشت ماه 1387 در خانه هنرمندان ايران برگزار ‌گردید.

اين مراسم همه ساله همزمان با روز معمار و سالگرد درگذشت زنده ياد مهندس سيد هادي ميرميران توسط بنياد معماري ميرميران و با همكاري مهندسين مشاور نقش جهان پارس ، انجمن مفاخر ايران و جمعي ديگر از شخصيت‌ها و نهادهاي فرهنگي ، حرفه‌ايي و دانشگاهي با هدف بزرگداشت روز معمار و معرفي و شناساندن جريان نوين معماري ايران كه زنده ياد مهندس سيد هادي ميرميران يكي از بنيانگذاران و پيشگامان آن بود ، برنامه‌ريزي و برگزار مي‌گردد.

مضمون و محور اصلي برنامه‌هاي تدارك ديده شده براي اين دوره از يادمان وجايزه ميرميران به معماران جوان و فارغ التحصيلان رشته معماري اختصاص يافته و جايزه معماري ميرميران نيز به پايان‌نامه هاي ممتاز و نمونه دانشگاهي در رشته‌هاي معماري ، شهرسازي و طراحي شهري اهداء مي‌گردد.

اهم برنامه‌هاي اين مراسم عبارتند از :

· بزرگداشت روز معمار و يادمان مهندس سيد هادي ميرميران

· اهداء جوايز دومين دوره جايزه معماري ميرميران

· نمايشگاه آثار منتخب مهندسي سيد هادي ميرميران

· نمايشگاه پايان‌نامه‌هاي ممتاز دانشگاهي

· نمايشگاه كتاب و نشريات معماري ، شهرسازي و هنر .

 

 برخي پروژه هاي ميرميران

 

نادر خلیلی

 

نادر خلیلی

 

 

نادر خلیلی, نامی آشنا است.یعنی آنها که با معماری سر و کاری داشته‌اند او را خوب می شناسند؛ شخصیتی درویش مسلك كه ترجیح می‌دهد به جای وارد شدن در رقابت‌های رایج (بخوانید دنیای بازی‌های كودكانه بازار معماری)، در تلاش منفرد خود برای تجلی بخشیدن به ایده‌هایش به سر ببرد

خلیلی ۲۷ سال است كه با معماری خاك و خشت ایران درگیر بوده، به جرات می‌توان گفت كه در معرفی این نوع از معماری، مهمترین نقش را داشته است.اخیرا بیشتر خبرگزاری‌ها و نشریات مطرح درباره خلیلی و نظرات او حرف می‌زدند؛ او برنده یكی از پرافتخارترین جایزه‌های معماری جهان و پر‌افتخارترین جایزه معماری در جهان اسلام، جایزه معماری آقاخان است

خلیلی در بیش از ۲۰ سال حضور مداوم خود در ایالات متحده، در بنیادها و مؤسسات مختلف همواره دغدغه معماری خاك را داشته و در یك كلام عشق خود را به عظمت بازگشت به عناصر دیرآشنای فرهنگ شرقی - ایرانی <آب و باد و خاك و آتش> به اثبات رسانیده است؛ او هم شرق و هم غرب را خوب می‌شناسد

حضور خلیلی در ایران را می‌توان دوران آموختن از آموزه‌های معماری بومی ایران دانست؛ آنچه كه موجبات تعهد همیشگی‌اش به عناصر اربعه (آب، باد، خاك، آتش) به عنوان اصول لایتغیر معماری مخصوص او بوده و به دنیای معماری ارائه شده است. طبع لطیف خلیلی (به شهادت ترجمه و تفسیرهایش از اشعار حضرت مولانا) در تلفیق با نوع نگاه او به معماری، او را مبدع سنتی نو در <معماری خاك> كرده‌است كه هر چند به ظاهر با تجلیات فن‌آورانه عصر حاضر سنخیت ندارد، ولی در معنا، ترجمان روزآمد جستاری است كه او به عنوان راه حلی فرهنگی‌- ساختاری برای عرصه‌هایی خاص از ساخت‌و‌ساز ارائه می دهد

(۹ بهمن ۱۳۸۲ در روزنامه همشهری به چاپ رسید) بعد از فاجعه بم با ناگفگتگویی با خلیلی انجام شد و مطلب با عنوان <ما بم را باز سازی می كنیم>! به چاپ رسید، آنچنان به كار او امید بسته بودم كه گمان داشتیم هرچند بسیاری را در بم از دست دادیم و آثاری درخور از معماری ایران را نیز هم، ولی روند بازسازی آن، حد اقل در قسمتی بار دیگر شور و نشاط ایرانی بودن را در میثاقی نو زنده خواهد كرد

یشنهاد جالب خلیلی در روزنامه ایندیپندنت:<۱۰۰۰ سرباز و ۱۰۰ دانشجوی معماری در اختیار من قرار دهید، ما بم را دوباره خواهیم ساخت...> نه تنها از جانب مسئولین وقت در یك ساله اخیر جدی گرفته نشد، بلكه پی‌گیری‌های صادقانه و نامه‌های او نیز به سازمان‌های ذی‌ربط بی‌جواب ماند

ویی مسئولین ترجیح دادند شانس حضور از یك ایرانی را كه به صرف خدمت به یك ایرانی دیگر بدون هیچ چشمداشتی حاضر به حضور و همكاری بود از او بگیرند و كلاف سردرگمی را كه هم اكنون هر روز شاهد افزایش گره های آن هستیم به وجود آورند. لابد روش خلیلی برای مردم هند و آفریقا و آمریكای جنوبی و هر جای دیگر این جهان خوب باشد و آنچنان كه یكی از معاونین (از ایشان نام نبرم بهتر است!) محترم مركز تحقیقات ساختمان و مسكن در نامه ای به رد روش <ابرخشت> می‌پردازد، <ابتدایی و در شرایط فعلی چندان در خور توجه> نیست! نكته در این است كه هیئت داوران یكی از معتبر ترین جوایز معماری جهان و بالاترین جایزه برای فعالیت های معماری موثر در جهان اسلام با نویسنده آن نامه رسمی (دوست معاونمان را می‌گویم) هم عقیده نبوده اند و نادر خلیلی و سیستم <ابرخشت> او را نه ابتدایی بلكه درخور دریافت جایزه <آقاخان> دانستند

ابرخشت> به راستی بسیار ساده است! همه چیز تقریباً در محل تأمین می‌شود و نیروی متخصص هم لازم نیست؛ مصالح خاك است و كیسه شن و سیم خاردار. كیسه‌هایی كه طویل‌تر از كیسه‌های معمولی (مثلاً كیسه برنج قبل از بریده شدن) هستند با خاك پر می‌شوند، البته سیم‌های خاردار در بین این نوارهای فتیله‌ای كیسه شن، نقش اتصالات را بر عهده دارند و نیروهای كششی و جانبی را خنثی می‌كنند

 

نادر خلیلی معمار ایرانی‌تبار مقیم آمریکا4 شنبه هفته پیش درگذشت؛ پروفسور نادرخلیلی که تحصیلات اصلی خود را در ترکیه به انجام رسانده‌بود، ۳۵ سال پیش سفر را با یاماها ۱۲۵ خود در بیایان‌های مرکز ایران آغاز کرد و در صحراهای کالیفرنیا به پ‍ایان برد. خلیلی سرشار از ابتکار برای خانه سازی در کره ماه نقشه کشید، کتاب «تنها دویدن» را نوشت و روش گلتافتن و ابرخشت را ابداع کرد و جوایز بسیاری چون جایزه آقاخان را از آن خود کرد و پنجم ماه مارس جاری سرآغاز سفر ابدیش بود.

 

درگذشت نادر خليلي

سلام دوستان

متاسفانه امروز از درگذشت معمار خوبه کشورمون جناب آقای( نادر خلیلی ) با خبر شدیم

ایشون یکی از معماران معروف ایرانی بودند که متاسفانه به ایشون در ایران اهمیت زیادی داده نمیشد .

ایشون در آمریکا زندگی میکردند و همون جا فوت کردند

کارهای ایشون بر اساس 4 عنصر اصلی یعنی(آب، باد، خاک و آتش ) است.و همچنین بر اساس شعر های مولانا آثار معماری خلق کرده است.

معماری با خاک ایشون برای همه شناخته شده است.

کتابی به نام(تنها دویدن) از ایشون به چاپ رسیده که حاصل 2 سال گشتنشون در بیابان های ایران بوده.

سایت اختصاصی ایشون هم میزنم که اگه خواستین سر بزنین

روحشون قرین رحمت الهی باشه انشا...

www.calearth.org

میس واندروه

سلام دوستان !
در قسمت های قبل از رایت و لوکور بوزیه مطالبی گفته شد این بار در مورد میس واندروه
 
براتون مطالبی تهیه کردم. در قسمت بعدی هم در مورد یکی از بناهای معروفش
 
 مفصل بحث خواهیم کرد.
 
لودویگ میس  در ۲۷ مارس ۱۸۸۶ در شهر آخن آلمان به دنیا آمد. وی نام
 
مادرش وان در روهه van der
 
Rohes را بعدها به نامش افزود و گفت: هر کس که میس بگوید باید وان در
 
روهه را نیز بگوید.
 
وی بعد از تحصیلات در مدرسه حرفه ای در رشته بنایی در سال ۱۹۰۱
 
بعنوان طراح تزئینات مشغول به کار
 
شد. در سال ۱۹۰۵ به برلین رفت و در اداره ساختمان منطقه Rixdorf
 
مشغول به کار شد و بعدها در دفاتر
 
مختلف معماری کار کرد.
 
در کنار کار نیز وی به تحصیل در هنرستان هنر مشغول به تحصیل شد. از
 
سال ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۲ در دفتر
 
معماری  Peter Behrens کار کرد. در شروع دهه ۲۰ طرح هایی برای
 
ساختمان های بلند مرتبه با نمای
 
شیشه ای و ایده هایی برای میادین مختلف شهر برلین داشت. طرح های
 
وی برای ویلاهای شهری نیز به
 
مرحله اجرا در آمد.
 
در سال ۱۹۲۶- ۱۹۲۷ او اولین مشاور و بعد مدیر هنری نمایشگاه  ً آپارتمان ً
 
که توسط ورک بوند
 
Werkbund در شهر اشتوتگارت آلمان برقرار شده بود شد. در سال ۱۹۲۷
 
بمدت ۱۰ سال با معمار داخلی
 
بنام Lilly Reich همکارشد. در سال ۱۹۲۹ میس وان در روهه برای طراحی
 
غرفه آلمان در نمایشگاه
 
جهانی بارسلونا برگزیده شد و برای این نمایشگاه یک مبل چرمی نیز طراحی
 
کرد.
 
وی در سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳ بعنوان آخرین مدیر باوهاوس در دسائو و برلین
 
بود. در سال ۱۹۳۸ به امریکا
 
مهاجرت کرد و تا سال ۱۹۵۸ مدیر انستیتو تکنولوژی الینویز Illinois Institute
 
of Technology بود و یک دفتر
 
معماری در شیکاگو نیز تاسیس کرد.
 
وی طراحی ساختمان های بسیاری را به عهده داشت که در معماری دهه
 
بیست تاثیرگذار بود.
 
از طرح های مشهورش Lake-Shore-Drive-Appartments در سال ۱۹۵۲ ، Crown
 
Hall در سال ۱۹۵۶ در شیکاگو
 
و Seagram Bilding در سال ۱۹۵۸ در نیویورک و گالری ملی در شهر برلین
 
در سال ۱۹۶۸ بود. وی در ۱۷
 
آگوست ۱۹۶۹ در شیکاگو از دنیا رفت
 
میس وندروهه نمونه های بسیار درخشانی به روش معماری آجری و به شیوه ی اسکلت فلزی تیرآهن به
 
اجرا در آورد که در آنها ماهیتا
 
هر چیز در نهایت دقت و ظرافت مورد بررسی قرار گرفته است.به همان نحوه نیز الگوهای ساده ی بنیادینی
 
در معماری ارائه داد که از
 
لحاظ کاربردی با هم متفاوت بود. دستاوردش ظریف بود اما در این شیوه دستیابی با کمال ظرافت همواره به
 
نحوی شور انگیز ساده گرایی خلاق و هنرمندانه مورد توجه قرار گرفته است.
 
 
این گفته میس وندروهه که کمتر بیشتر است یعنی ساختمان باید فاقد هر
 
گونه تزئینات و اجزاء اضافه
 
باشد، مشخصه سبک میس وندروهه و در نهایت، مشخصه سبک
 
بین المللی او بود.
 
معماران پیرو سبک میس وندروهه در طرح های خود به ندرت از خطوط
 
منحنی یا مورب استفاده میکردند.
 
سادگی و خطوط مستقیم از مشخصه های کار این معماران بود
ترجیح میدهم خوب باشم تا جالب توجه باشم.
 
(میس وندروهه)
 
 . دوباره حتما در مورد وندروهه مطلب میذارم و در مورد کاراش مینویسم.

لوکوربوزیه

و عشق صداي فاصله هاست!صداي فاصله هايي كه غرق ابهامند!

سلام دوستان عزیز ...

راستش من افتخار اینو پیدا کردم که در این وب با  مهندس کریمی

همکاری داشته باشم .امید وارم که بتونم مطالب مفیدی ارائه بدم.

قبلا در قسمت پیشگامان  معماری مدرن مختصر توضیحی در

 رابطه با معمار معروف کوربوزیه داده شد.

کور بوزیه که اسم اصلی وی شارل ادوارد ژانره است در دفتر دو تن از معروف ترین معماران آن دوره در اروپا یعنی اگوست پره و پیتر بهرنز به مدت چند سال کار کرد . وی سپس به بالکان ، آسیای صغیر ، یونان و رم سفر نمود و نقاشی های بسیاری از این سفر با خود به همراه آورد . کوربوزیه در طی فعالیت حرفه ای خود ،استفاده از یکی از شاخص ترین مصالح ساختمانی مدرن یعنی بتن را به نهایت زیبایی رساند و کارهای وی مورد تقلید جهانی قرار گرفت .

کور بوزیه در دهه بیست میلادی دو کتاب بسیار مهم به رشته تحریر در آورد که اولی را می توان منشور بینش مدرن در معماری و دومی را منشور بینش مدرن در شهرسازی محسوب نمود .کتاب اول وی به نام به سوی یک معماری نوین در سال ۱۹۲۳در  پاریس منتشر شد . در این کتاب مولف توجه معماران را به فن آوری مدرن را جلب می کند .او کار معماران را با مهندسین مکانیک مقایسه کرده و بیان میدارد که صنعت ساخت وسایل حمل و نقل مانند هواپیما ،اتومبیل،قطار و کشتی در اثر تحولات سریع تکنولوژی به کلی دگرگون شده، ولی ساختمان سازی هنوز در چارچوب فنون گذشته باقی مانده و نظریه پردازان معماری به دنبال تقلید از سبک های گذشته هستند.در این کتاب کور بوزیه استفاده از تیر آهن و بتن و پیش ساختگی را مسیر آینده معماری تلقی می نماید . وی عنوان می کند که برای پرهیز از انقلاب اجتماعی ، باید با استفاده از تکنولوژی جدید به صورت گسترده برای اقشار مختلف جامعه خانه سازی کرد .کتاب دوم کوربوزیه به نام شهر آینده در سال ۱۹۲۴ در پاریس انتشار یافت.وی در این کتاب نیز سعی نمود که توجه معماران و شهر سازان را از گذشته به سمت آینده معطوف کند.کور بوزیه شهر های آمریکا ، بالاخص نیویورک و شیکاگو با آسمان خراش های مرتفع و خیابان های چند طبقه را بسیار تحسین کرد آنهارا به عنوان الگوی آینده شهر های اروپا و سایر نقاط جهان معرفی کرد .وی رشد سریع جمعیت در شهر های بزرگ اروپا مانند پاریس،لندن و برلین را در کنار نیویورک از سال۱۸۰۰تا۱۹۱۰ مطرح می کند .

بر اساس آمار،جمعیت در این شهر ها بین پنج تا بیست برابر افزایش یافته است.

وی تنها راه حل شهرهای آینده را بلند مرتبه  سازی و پیش ساختگی می داند.کوربوزیه شهرهای آینده را شهر هایی تجسم نموده که از آسمان خراشهای عظیم و مرتفع تشکیل شده است. در هریک از این آسمان خراش های چند عملکردی حدود صد هزار نفر زندگی و کار خواهند کرد .در این  ساختمان ها ،آپارتمان های مسکونی ،ادارات ،فروشگاهها مدارس، مراکز تجمع و کلیه احتیاجات یک محله بسیار بزرگ فراهم است . ساکنان این مجتمع ها از دود و سرو صدای ترافیک اتومبیل ها دور هستند و به جای آن ازآفتاب و دید و منظر زیبا استفاده می کنند. بر اساس این نظریه دو شهر مهم در دهه پنجاه میلادی طراحی و اجرا شد . یکی شهر چندیگار در هند بود که توسط خود کوربوزیه طراحی شد .دیگری شهر برازیلیا توسط لوچیو کوستا و اسکار نیمایر به عنوان پایتخت جدید کشور برزیل طراحی گردید.

ساختمان طراحی شده توسط نورمن فاستر ،معمار سبک های -تک ، به نام برج هزاره توکیو (۱۹۸۹) در ساحل شهر توکیو را می توان نمونه کاملی از برجهای چند منظوره کوربوزیه تلقی کرد .

در زمینه معماری کوربوزیه خانه را به عنوان ماشینی  برای زندگی عنوان کرد

 همان گونه که اتومبیل ماشینی برای حرکت است .وی پنج اصل را در ساختمان های مدرن معرفی کرد که عبارتند از:

 ۱.ستون ها ساختمان ها را از روی زمین بلند می کنند

۲.بام مسطح و باغ روی بام

۳.پلان آزاد

۴.پنجره های طویل و سرتاسری

۵. نمای آزاد ، کف ها و دیوارها به صورت کنسول

کوربوزیه عقاید مطرح شده خود در مورد معماری مدرن را در طرح ویلا ساووا در آپوسی در شمال پاریس به نمایش گذارد.وی تکنولوژی به عنوان منبع الهام معماری مدرن و پنج اصل ساختمان مدرن را به صورتی هنرمندانه و شاعرانه در این ماشین زیستی پیاده کرد .عملکرد این ساختمان که همچون ماشینی بی آلایش در وسط و مسلط بر محیط اطراف قرار گرفته ، فراهم نمودن شرایط آسایش برای انسان است.

 

 

 

می بینم که شکوفه ها هرگز بسته نمی شوند!

....

دوستان من ، کوشش های ما معجزه می آفرینند!

این معجزه ها برای کیست؟ مردم

کدام مردم؟  همان مردم عادی

...

این انسان بیگانگان را مخاطب قرار می دهد.

بیگانگانی که وجود دارند، که می ایستند، که منتظرند.

که عاطفه و هنربرایشان چون نان و آب ضروری است.

....

مسئولیت بزرگی بر دوش یکایک ماست!

(لوکور بوزیه) 

 

فرانك لويد رايت در يك نگاه

 

براي خوردن يك سيب چقدر تنها مانده ايم!

سلام!

راجع به پيشگامان معماري مدرن مختصر توضيحي داديم. يكي از دوستان زحمت كشيدند و يك سري از فعاليت هاي فرانك لويد رايت را  كه بر اساس سال مرتب شده فرستادند. خوندنش خالي از لطف نيست. فعلاً بخونيد تا آشنايي بيشتري پيدا كنيد ،‌ بعداً مفصل كارها شون را به نقد مي كشيم. اگه كسي راجع به ميس وندروه و لوكوربوزيه هم  يه همچين رزومه اي تونست پيدا كنه خبر بده.

خانه آبشار (فرانك لويد رايت)

 

فرانك لويد رايت در يك نگاه

1869:فرانک لوید رایت فرزند کشیش متدیست هشتم جوئن در مرکز ریچارد (ویسکونسین) متولد شد.

1879:خانواده رایت در مدیسون مستقر شدند و در آنجا رایت جوان به مدرسه تکمیلی رفت

1885:اختلافات خانوادگی سبب شد تا ویلیام پدر فرانک برای همیشه از آنجا برود و هرگز باز نگردد.

فرانک به عنوان نقشه کش در آتلیه محلی معماران شروع به کار کرد.در بین طرحها میتوان از خانه (پاور) و طرحی که برای خیابان دانشگاه کار کرده بود نام برد.

 

1887:در بهار فرانک دانشگاه را ترک کرد و عازم شیکاگو شد، مواجه شدن با این شهر بزرگ دراماتیک بود. او مدت زیادی بیمار شد و تنفر شدیدی نسبت به شهرها پیدا کرد. بعد از بیماری وارد موسسه ای شد و شروع به طراحی کلیسای(تمام ارواح) کرد. سپس موفق به استخدام در دفتر مشهور(سولیوان 8 ادلر) شد  با تماسهایی که استادش داشت او را با گرایشهای مکتب شیکاگو آگاه ساخت.

 

1889:تاسیس دفتر شخصی در کنار دفتر استاد عزیزش که پس از این کار با خانمی به نام(کاترین توبین) ازدواج کرد و به کمک یک وام شروع به ساختن خانه شخصی خود کرد.

1891:وی شروع به اجرای طرحهایی به صورت مخفی کرد. خانه هارلان متعلق به همین دوره یعنی خانه های مخفی کاری است که تعداد این خانه ها به 9 عدد میرسد.

1893:در بهار بعد از اینکه استادش از مخفی کاریهای او آگاه شد استخدام او را لغو کرد و در مکان دیگری دفتر خود را باز کرد که اولین سفارش رسمی او طراحی خانه وینسلاو در ریور فورست بود.

1901:کلوپ معماران شیکاگو مناظره ای با رایت درباره خانه هال تحت عنوان هنرها و فنون ماشین منتشر کرد.

1905:رایت نخستین سفر خود را به ژاپن انجام داد.

1909:تغییری تعیین کننده و مدهش در او به وجود آمد و پس از یکم دوره موفق به دنبال عدم توفیق در خانه (ام سی کورمیک) و به دلایلی دیگر به صورت پیش بینی نشده ای خانواده،شغل و متریانش را رها کرده و به اروپا گریخت.

1910:انتشار یک کتاب از وی در هلند معماران جوان هلندی وآلمانی را تحت تاثیر قرار داد.

1911:بازگشت به ایالات متحده ،سرزمین اجدادی خود.

1914:ابداعات معماری او شدید ولی ناپیوسته بود.

1920:خانه (هولی هاک)را در لوس آنجلس به پایان رساند و ویلایی در ژاپن را به وسیله تلگراف در طول کار اجرا کرد.

1923:با زلزله ای که در ژاپن روی داد و با وجودی که شهر توکیو کاملا ویران شده بود هتل (امپریال) به کمک سازه مقاوم در برابر زلزله مقاومت کرد.شهرت رایت اعتبار بیشتری برایش به ارمغان آورد.

1926:دخترش متولد شد.

1932:چاپ اولین اتو بیوگرافی رایت منتشر شد و شرکت در نمایشگاه بزرگ هنرهای مدرن در نیویورک با طرح خانه ای بر روی رودخانه که توجه بین المللی را به خود جلب کرد.

1936:بعد از ده سال مشکلات شغلی نوبت به جبران رسیده بود.با خانه کافمن در بیرران،خانه معروف آبشار گشایش فوق العاده ای حاصل شد.

1937:خانه (جاکوبس)در مدیسون را به پایان رساند.

1938:در صحرای آریزونا نزدیک فونیکس یک مجتمع زمستانی ساخت که هنوز به طور کامل تمام نشده است،بخشی از صحراست و گویی که قرنهاست در آنجا وجود داشته است.

1939:دریافت مدال طلا از انستیتوی معماران بریتانیایی و سفر به لندن.

1949:اعتراف رسمی معماران آمریکایی در مورد وی و اهدای نشان طلا به رایت.

1951: نمایشگاه بزرگی از کارهای رایت در فلورانس افتتاح شد و اینبار در فلورانس موفق به دریفت مدال طلا شد و در آنجا بود که طراحی خانه ای بر روی کانال بزرگ به او سفارش شد.

1956:پس از خاتمه برج پرایس رایت وقایع مربوط به اجرای این برج را در کتابچه ای در نیویورک منتشر کرد.

1959:در نهم آو.ریل رایت در فونیکس آریزونا از دنیا رفت و جسد او در ویسکونسین به خواب ابدی فرو رفت.                                                                                             

                                                                                       نوشته شده توسط آرزو

 

موزه گوگنهايم (فرانك لويد رايت)