انواع بادگير

بادگيرها از لحاظ شكل بيروني چند دسته هستند:

 بادگیرهای یک طرفه

 ساده‌ترين نوع بادگير يك جناحي است و بسيار كوچك و محقر بر فراز محفظه‌اي، مانند سوراخ بخاري در پشت بام ساخته مي‌شود در اين روش براي پرهيز از گزند گردبادها و طوفان‌هاي سنگين، بادگير را فقط در جهت بادهاي خنك و نسيم‌هاي مطبوع مي‌سازند و جبهه‌هاي ديگر آن را مي‌بندند. در برخي موارد بادگيرهاي يك طرفه را پشت به بادهاي شديد و آزاردهنده مي‌سازند و در واقع اين بادگير عملكرد تهويه و تخليه هوا را انجام مي‌دهد.

ابعاد آن نسبت به ساير انواع كوچك‌تر و شكل آن اوليه‌تر است. اين مسير مورب (كه در بالاي بام ديده مي‌شود) پس از اتصال به كانال عمودي داخل ديوار و پنجره خروجي داخل ساختمان مانند بخاري در يك ضلع اتاق قرار مي‌گيرد و تهويه را انجام مي‌دهد. اين نمونه بيشتر در منطقه سيستان و قسمتي از شهرستان بم ديده مي‌شود. 

 

ادامه نوشته

سازه های حبابی

طبیعت، هم طراحی زبردست است و هم مهندسی چیره دست، هم در انتخاب فرم و شکلهای یک جسم (مناسب با نیاز آن) بهترین ها را انتخاب می کند و هم در انتخاب اسکلت و مکانیسمی که به آن جسم ایستایی و دوام ببخشد ساده ترین ، متناسب ترین و موثرترین را به کار می گیرد. جالب است که در طبیعت فرم یک جسم و اجزای برپا دارنده و شکل دهنده ی آن به صورت متقابل یکدیگر را تعریف و به نوعی هر یک ، خود را به دیگری دیکته می کند.
از تار عنکبوت گرفته تا کندوی زنبورعسل و از یک صدف دریایی تا استخوان بال کرکس هر چقدر صورت مسأله در طبیعت سخت تر باشد، راه حل های طبیعی آن نیز به همان میزان زیبا دقیق وپیچیده است.
برخلاف گذشته، که سازه ی نگهدارنده ی بنا همواره ترکیبی از اجزای خطی ، یا سطحی بوده، در حال حاضر در پاسخ به این پرسش که یک سازه به چه شکل باید فضا را اشغال کند؟ می توان گفت فرم سازه باید بیشترین تناسب ظاهری و عملکردی را با فرم معماری دارا باشد؛ به گونه ای که نتوان آن سازه را جدا و نا متجانس با فرم معماری دانست

ایده ی استفاده از الگوهای حجمی با ترتیب وقوع منظم به عنوان یکی از بهترین راه حل ها در این موارد مطرح می شود. الگوهای حجمی سازه ، که با ترتیب خاص تکرار می شوند، سنگ بنای تشکیل همه ی اجسام در طبیعت اند. بهترین نمونه در این مورد آرایش کریستالی کانی های تشکیل دهنده ی سنگ هاست . در سلولهای زنده ی جانداران نیز این الگوها به وفور مشاهده می شوند.
استفاده از الگوهای حجمی در سازه مزیت های بسیار دارد. یکی از ویژگی های مهم این الگوها تکرار پذیری آنها در جهات مختلف در فضا با استفاده از سلولهای مشابه است.
یکی از ساختمانهایی که در آن ایده ی استفاده از الگوهای خاص سازه به صورت هوشمندانه به کار رفته و باعث ایجاد خصوصیات جالب و منحصر به فرد در آن شده، «مکعب آبی» است.

مکعب آبی
مکعب آبی نامی است که برای پروژه ی «مرکز شنا و بازیهای آبی» در بازیهای المپیک 2008 پکن در نظر گرفته شده است، طراحی و پروژه ی مکعب آبی را کنسرسیونی متشکل از گروه معماران PTW از استرالیا شرکت آروپ ، انجمن مهندسی ساختمان جمهوری خلق چین (CSCEC) و انستیتو طراحی Shenzhen وابسته به آن (CSCEC+DESIGN) انجام داده اند.

 

 

پروژه به شکل یک مکعب ساده و شفاف و سازه ی آن بسیار شبیه به اجتماع مولکولهای آب(H20)) و در حقیقت آرایش پیچیده ای از اجزای جباب مانند است که به صورت یک مکعب بزرگ و حجیم ، کریستالیزه شده اند
هزینه ی اجرای طرح بالغ برصد میلیون دلار است که قسمتی از آن را چینی های ساکن در خارج کشور تأمین میکنند.پروژه زیربنایی بالغ بر هفتادهزار متر مربع و شش هزار صندلی ثابت دارد ولی برحسب مورد قابلیت جا دادن یازده هزار صندلی موقت اضافی را هم و در مجموع می تواند 17000 تماشاچی، خبرنگار و غیره را در خود جای دهد. ابعاد مکعب آبی 177×177 متر و ارتفاع آن 31 متر است، ضخامت دیواره های پیرامون آن در حدود 6/3 متر و ضخامت سقف آن 2/7 است.
از جمله نوآوري هاي ديگر پروژه :
پوشش به کار رفته در سطح خارجی و عملکرد آن ،
مسئله ی آتش سوزی و نحوه ی برخورد با عواقب آن،
استفاده بهینه از انرژس خورشد در ساختمان
چگونگی استفاده از آب و بازیافت آب مصرفی (با توجه به کمبود محسوس آب در پکن و بارش کم باران )

ایده ی پروژه چگونه شکل گرفت؟
اعضای شرکت آروپ و مدیر پروژه ، در مورد چگونگی «خلق» مکعب آبی می گویند :
با توجه به مهلت كوتاه براي ارسال طرح ، یکی از کارهای بسیار مهم آروپ این بود که اهداف مورد نظرشان را (چگونگی گرمایش و سرمایش در ساختمان، انرژی ، مسائل زیست محیطی و عملکرد تکنیکی لازم ) برای معماران دقیقاً مشخص و روشن کرند، تا روند طراحی به صورت صحیح و منطقی پیش برود

 

 

یکی از ایده های معماری ، پیچیدن ساختمان دریک پوشش به گونه ای بود که نتوان بین اجزای مختلف آن(سقف ،دیوارهاو...) تمایزی قائل شد و کل ساختمان به صورت یک عنصر واحد دیده شود.
علاوه بر این ، ما تمایل داشتیم پوشش ذکر شده شفاف و دولایه باشد؛زیرا استفاده از یک فضا با عملکرد گلخانه ای بهترین راهی بود که انتظارات ما را در زمینه زیست محیطی و انرژی تأمین کرد.
ما با علم به این موضوع که چند وجهی منتظمی وجود ندارد که بتواند فضای سه بعدی را «فرش کند»، توجه خود را به دنیای کریستالها معطوف کردیم . در همین حال و با جستجو در اینترنت به سوال مشهور لرد کلوین در قرن 19 میلادی برخوردم که پرسیده بود:
اگر قرار باشد یک فضای سه بعدی به تعدادی زیر فضا ،همه دارای حجمهای مساوی تقسیم شود و در صورتی که قرار باشد سطح این زیرفضاها مینیمم باشد این زیر فضاها چه شکلی خواهند داشت ؟

 

 

لرد کلوین با مطالعه در مورد حبابهای صابون و نحوه قرار گرفتن آنها در کنار هم، به این نتیجه رسید که وقتی چند حباب صابون به یکدیگر بر میخورند همواره مانند سه سطح با زاویه 120 درجه با یکدیگر تلاقی می کنند و یک فصل مشترک تشکیل می دهند.«سلول» پیشنهادی کلوین یک 14 وجهی بود ولي راه حل کلوین ، بهترین روش تقسیم فضا نبود و در ضمن به علت لزوم قرار گرفتن سلولها در یک جهت خاص ،ارگانیک نیست.

به رغم اینکه راه حل کلوین از لحاظ سازه ای جالب و در عین حال تکرار پذیر است، از استفاده از آن در پروژه صرف نظر شد.

مراحل طراحی
همان گونه که ذکر شد ، سازه تشکیل دهنده مکعب آبی بسیار پیچیده با آرایش فضایی بغرنج است که امکان استفاده از روشهای معمول برای مدل سازی و طراحی آن وجود ندارد.
در مکعب آبی حدود 22 هزار جزء سازه ای (به شکل میله ) و 12 هزار گره (محل تلاقی اعضا) وجود دارد. برای درک عظمت سازه مورد استفاده ،ذکر این نکته جالب است که اگر تمام اجزای سازه ای تشکیل دهنده مکعب آبی به دنبال هم قرارگیرند طولی بیشتر از 90 کیلومتر خواهند داشت.
به دو دليل آناليز و طراحي سازه يكي از پيچيده ترين مراحل كار بود :
1- رعايت معيار هاي طراحي سازه
2- بهينه سازي تك تك اجزا
در آنالیز سازه ای ، بارهای ناشی از وزن سازه، با زلزله، بار باد وباربرف در نظر گرفته شدند. برای محاسبه بار زلزله، از مشخصات ژئوتکنیک سایت پروژه استفاده شد. طراحی لرزه ای یکی از موارد تعیین کننده در کل روند طراحی مکعب آبی بود .
در مجموع حدود 750 هزار بارگذاری مختلف روی اجزای سازه ای مکعب آبی وجود دارد که به کمک روشهای تهیه شده کامپیوتری ، در عرض چند دقیقه در مدل تحلیلی سازه به آنها اعمال می شود.
در روند بهینه سازی ، هر جز به گونه ای طراحی شد که با حداقل میزان مصرف مصالح ، مقاومت لازم برای تحمل وزن سازه و بارهای وارده بر آن و نیز بار زلزله را دارا باشد.
نتیجه نهایی بهینه سازی ، بسیار عالی و جالب توجه بود وزن کل سازه در حدود 5 هزار تن به دست آمد؛ به عبارت دیگر ، مقدار فولاد مصرفی در حدود صد کیلوگرم بر متر مربع شد که نشان می دهدسازه مکعب آبی،به رغم شکل پیچیده واجزای بسیار،بسیار سبک و اقتصادی است.

 

 

جزئیات اجرايي:
سیستم سازه ای که برای مکعب آبی در نظر گرفته شده، به رغم ظاهر ارگانیک و پیچیده در حقیقت، یک خرپای فضایی فولادی است.
برای توصیف بهتر سازه به کاربرده شده در مکعب آبی ، می توان آن را به دو جزء اصلی تفکیک کرد: سازه داخلی و سازه بدنه.
سازه داخلی در عمق ساختمان به کار رفته و سازه بدنه وجوه بیرونی سقف و دیواره ها را تشکیل داده که پوشش اصلی ساختمان آن را می پوشاند.
همان گونه که ذکر شد ،سازه به کار رفته در پروژه به شدت تکرار شونده است. با وجود این، در آن در مجموع سه نوع گره و چهار نوع جزء متفاوت به کار رفته است.
سازه بدنه از قرار گرفتن اجزایی با مقطع مستطیل در کنار هم به وجود آمده است. اتصال این اجزا می تواند با استفاده از جوش یا پیچ انجام شود . در نهایت، سازه بدنه در بالا و ایین و اطراف سازه داخلی قرار داده می شود تا سازه یکپارچه اصلی ایجاد شود.
همان گونه که گفته شد ، خرپای فضایی نهایی ، مشابه شکل حاصل از قرار گرفتن تعداد زیادی «جباب» بخ صورت نامنظم و تصادفی در کنارهم است.

 

در مجموع 4 هزار حباب ، سازه اصلی را تشکیل می دهند که دیواره ها از 16 نوع و سقف از 7 نوع جباب در اندازه های مختلف تشکیل شده و ابعاد بزرگ ترین جباب چیزی در حدود 5/7 متر است .
هوای داخلی مکعب آبی به دلیل وجود رطوبت فراوان، بسیار خورنده است و در حالت عادی می تواند به سازه صدمه بزند. ولی سازه اصلی مکعب آبی به دلیل اینکه در یک ناحیه خشک و بین دو لایه پوششی قرار گرفته از هوای داخلی استخرها و فضاهای دارای رطوبت کاملاً جداست و خوردگی در آن عامل تعیین کننده ای نیست. با این همه برای اطمینان بیشتر کلیه اجزای سازه با استفاده از یک نوع پرایمر دارای فلز روی ، اندود شده اند.

 

 

مسجد جامع اصفهان( عتیق)

سلام به همه دوستان به همراه مقدار زیادی شرمندگی از اینکه چندین ماه نبودم. حالا برگشتم سعی کردم دست پر برگردم .امیدوارم مطلبی که آماده کردم خوب باشه و بتونین ازش استفاده کافی رو ببرید.

                          مسجد جامع اصفهان( عتیق)

عرصه مسجد جامع عتیق یکی از قلاع قریه ی (جرو آن) قدیم  است که بر در شهر بوده و بقعه ی علی بن سهل بر در آن قریه افتاده است و محله طوقچی و شهشهان و قسمتی از جوباره و دردشت فعلی،اراضی همان قریه است. اولین بنای این مسجد را اعراب قبیله ی تیم،قریه ی تیران (طران،تیران،طیران یا آهنگران از قرای حومه ی شهر اصفهان) در قرن دوم هجری نهادند و به سال 150 ه.ق در عهد منصور عباسی (136-158ه.ق) که پانزده قریه از حومه ی شهر جزو محلات داخلی افتاد (خضیب بن سلیم) برای توسعه ی مسجد دو پاره زمین بدو داد که به نام وی خصیب آباد، باز خواندنی و بعد از آن در سنه 226 ق به عهد خلافت معتصم (218-227ق) برای بار دوم (یحیی بن عبدالله بن مالک خزایی) مسجد را فراخ کرد.سپس در سنه ی 307 ق در عهد مقتدر عباسی (295-320) دو تن از رجال بزرگ اصفهان یکی (ابوعلی بن رستم) از شخصیت های معروف خاندان رستمی و دیگر احمد بن سرور بر وسعت و آبادانی مسجد بسیار بیفزاورند و از آن تاریخ تا کنون سلاطین و وزراء و امراء و رجال هر دوره بر خرافی و احداث متعلقّات و تعمیر و تزیین مسجد افزوده و هریک به نوبت خود اثری باقی گذاشتند

 

 
ادامه نوشته

آنتوني گائودي

                                                    آنتوني گائودي

آنتوني گائودي، معمار مشهور اهل ناحيه كاتالونياي كشور اسپانيا، از جمله بزرگترين معماران جهان در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم است و به خاطر سبك معماري مدرن و به شدت شخصي‌اش شهرت فراواني دارد. از جمله آثار معماري فراواني كه گائودي در طول زندگي خويش خلق كرد، هفت اثر كه همگي در بارسلون يا حومه آن قرار دارند، تحت عنوان واحد «آثار آنتوني گائودي» از سال 1984 در فهرست ميراث جهاني يونسكو ثبت شده‌اند.
گائودي در سال 1852 ميلادي در ناحيه توراگونا در ايالت كاتالونياي اسپانيا متولد شد. هر چند محل تولد گائودي به روشني مشخص نيست و در اين مورد ميان مورخان اختلاف نظر وجود دارد، اما مسلم است كه او يك روز پس از تولد در كليساي رئوس غسل تعميد يافت. پدر گائودي آهنگر بود و او كوچك‌ترين فرزند در ميان پنج فرزند خانواده بود.
گائودي از همان نخستين سال‌هاي كودكي به خاطر ابتلاء به بيماري رماتيسم قادر به بازي با ديگر كودكان همسال خود نبود و به خاطر درد شديد پاهايش، هر بار كه قصد خروج از خانه را داشت بايد از قاطر استفاده مي‌كرد. اين بيماري همچنين موجب مي‌شد تا او قادر به حضور در بسياري از كلاس‌هايش نباشد و گائودي به اين ترتيب از همان نخستين سال‌هاي كودكي فرصت مشاهده و تعمق در طبيعت و طراحي‌هاي طبيعي را پيدا كرد. به گمان كارشناسان تاريخ هنر، برخورد نزديك گائودي با طبيعت در اين سال‌ها به شكل‌گيري دو ويژگي مهم او كه بعدها نقش كليدي در آثارش ايفا كرد ــ يعني مشاهده و تحليل طبيعت ــ كمك فراواني كرد.
گائودي از همان نخستين سال‌هاي تحصيل هوش و خلاقيت خود را نشان داد و هر چند شاگرد ممتازي نبود، اما در درس‌هاي خاصي چون هندسه استعداد فراواني از خود نشان داد. گائودي از همان نخستين برخورد شيفته هندسه شد و اين شيفتگي كه تا پايان عمر او نيز ادامه داشت، مسير حرفه‌اي گائودي را نيز مشخص كرد.
گائودي از سال 1873 وارد مدرسه معماري تكنيكا سوپريور شد و پس از فارغ‌التحصيلي در رشته معماري در سال 1878، بلافاصله كار طراحي و معماري را آغاز كرد.
گائودي با مطالعه دقيق زوايا و پيچ و خم‌هاي اشكال طبيعي، آن‌ها را وارد طراحي‌هاي خود كرد و به جاي اتكا به اشكال هندسي صرف، طبيعت را مبناي كار معماري خود قرار داد. اين امر خود را در استفاده فراوان گائودي از سازه‌هاي سهمي شكل و هذلولي شكل نشان مي‌دهد كه با توجه به پيشرفت‌هاي تكنولوژيك ناشي از انقلاب صنعتي، منجر به شكل‌گيري يك سبك معماري خاص در آثار گائودي شد.
نخستين آثار معماري گائودي به سبك گوتيك و شيوه‌هاي معماري سنتي كاتالونيايي ساخته شدند، اما او خيلي زود سبك شخصي و متمايز خاص خود را در معماري پيدا كرد. گائودي در اين دوره تا حد زيادي تحت تأثير اوژن ويولت لودوك، معمار مشهور فرانسوي قرار داشت. هر دوي اين معماران از اساتيد معماري پيش از خود فراتر رفتند و با طراحي عمارت‌هاي بديع و نامنظم، دوره‌ جديدي را در تاريخ معماري جهان رقم زدند. آثار معماري گائودي در زمره آثار جنبش هنر نو قرار مي‌گيرد كه از پيش‌قراولان معماري مدرن و امروزي بود.
گائودي استفاده از قوس‌هاي سهموي، اشكال طبيعي و ارگانيك و نوعي سياليت را با سبك معماري خود آميخت و با مطالعه دقيق اصول جاذبه و منحني‌هاي زنجيري، به نوآوري‌هاي زيادي در زمينه معماري نائل شد (براي مثال گائودي بسياري از طاق قوسي‌هاي آثار خود را برعكس طراحي كرده است و براي حفظ تعادل آن‌ها از وزنه‌هاي فراواني كه به شبكه به هم متصلي از ريسمان‌ها آويخته شده استفاده كرده است).
هرچند گائودي چون يك نابغه مورد تحسين و ستايش هنردوستان سراسر جهان قرار گرفته است، اما آثار او منتقداني نيز دارد كه معتقدند گائودي كوررنگ بوده است و بهترين آثار خود را تنها در سايه همكاري با ژوزف ماريا خويول، معمار جوان و با استعدادي كه دستياري گائودي را بر عهده داشت، خلق كرده است.
مشهورترين اثر گائودي در بارسلون كه اين معمار مشهور 15 سال آخر عمر خويش را به تمامي صرف ساخت آن كرد، كليساي معروف خاندان مقدس (Sagrada Familia) است كه با مرگ نابهنگام گائودي بر اثر تصادف در سال 1926 نيمه‌كاره باقي ماند.
معماري اين كليسا كه ساختمانش از سال 1883 آغاز شد كاملاً نو است و به معماري هيچ كليساي ديگري شبيه نيست. گائودي به ساختمان اين كليسا عشق غريبي داشت، چنان كه تخت‌خوابش را در كنار ساختمان آن قرار مي داد و همان جا مي‌خوابيد.
ورودي اين كليسا به گفته گائودي «بايدآنقدر پهناور باشد كه تمام بشريت بتوانند از آن بگذرند و به كليسا در آيند».كل بنا مركب از چهار برج بزرگ شبيه كله قند و يك پشتبند شمشيري مركزي به شكل پل معلق و ستون‌هايي چون درخت و ورودي‌هاي سرپوشيده غار مانند است. كليساي جامع «خاندان مقدس» امروزه نماد شهر بارسلون است و بنا بر آمار منتشره تنها در سال 2004 بيش از 2 ميليون بازديدكننده از آن ديدن كرده‌اند.
از ديگر عمارت‌هايي كه گائودي در بارسلون و نواحي اطراف اين شهر ساخته است مي‌توان به پارك گوئل، پالاسيو بوئل، كاسا ميلا، كاسا ويچنز و كاسا باتلو اشاره كرد كه همگي به عنوان يادگارهاي فرهنگي بي‌نظير بشري، در فهرست ميراث جهاني يونسكو ثبت شده‌اند.

در ادامه چند اثر معروف اورا معرفي مي كنيم.

 

ساگرادافاميليا                          La Sagrada Familia  

 

گائودي از سال 1883 طراحي وتكميل بنا را به عهده گرفت وبا كوشش خستگي ناپزير تا پايان عمر حرفه اي آن را دنبال كرد. اين بنا با مرگ گائودي نيمه تمام ماند .

بناي  حيرت انگيز ساگرادافاميليا باچهار برج سر به فلك كشيده ،بناي بلند ومشبك به ارتفاع 100متر است كه باپلكاني مارپيچي در داخل هر برج به نقطه اوج آن مي توان دست يافت. در وسط دو برج مياني ودر نيمه برج سوم وچهارم دو برج كناري بيننده درهر حركت با مضوعي حيرت انگيز وغير قابل پيش بيني روبه رو مي شود. گائودي مانند جواهر سازي همه اجزاي اين بنا عظيم را طراحي واجرا كرده است. حجم اين بنا قلعه بهستان يا دودكش جنهاي ماه نشان را تداعي مي كند وهر برج به تنهايي همچون ذرتي باكاكل رنگارنگ است.

اين بنا يك جسم جامد نيست بلكه موجود زنده اي به نظر مي رسد كه در حال حركت رشد وتغيير است . ستونهاي كشيده آن همچون تنه درخت به شاخ وبرگ منتهي مي شود ودرخت نخل را تداعي ميكند. ستونهاي همرديف يك شكل هستند ولي هر رديف با رديف بعدي متفاوت ودر ضمن هماهنگ است وآن چنان پيچيده است كه نظم دروني آن به سختي دريافت وكشف مي شود ، هرچند انسجام ونظم آن عميقا بر فضا حاكم است.

سنگها همچون كوه روي هم قرار گرفته اند ومجسمه هايي كه به انسانهاي غارنشين مي ماننددر گوشه وكنار اين بناي سنگي عظيم ديده مي شودند.

در اين بنا مراحل رشد وتكامل معمار در اثرش كاملا قابل مشاهده است واين تغيير آنچنان تدريجي صورت گرفت كه گذر زمان وحركت از گوتيك به آرت نوو، اكسپرسيونيسم ، گائوديسم در آن قابل تشخيص است.

ورودي اين كليسا كه بي شك بزرگ ترين اثرگائودي است . در اميد نام گرفته در سمت چپ نما ي تولد مسيح قرار دارد وبا تصويري از خانواده مقدس تزيين شده وسنگي از كوه مونت سرات در بالاي آن جاگرفته است . در نيكو كاري در وسط نما قرار گرفته وباتصوير گياهان كه نمادي از سرود عشق به خالق است وهمچون با صحنه هايي از زندگي مريم مقدس ودرخت نخل تزيين شده است.

در حال حاضر گروهي از معماران ژاپني در حال تكميل اين بنا براساس نقشه گائودي هستند.

La Sagrada Familia

 

خانه باتلو                                             Batlo House

 

خانه باتلو بازسازي يك بلوك آپارتماني در سالهاي 1905 تا1907 است وعمده ترين غير ديني گائودي است كه همزمان با ساخت گوئل آغاز شد اين بنا هم نقوش دريايي گائودي ،موجها،استخوانهاي ماهي وآرواره هاي گشوده ديده مي شوندوبرخي بام خانه را كه به اژدها شباهت دارد ، تعبيري از خير وشر مي پندارند.

خانه باتلو يكي از شاهكارهاي گائودي است .نماي مدرن برجسته آن كه امواج در يايي آرام را منعكس مي كند دنياي شگفت انگيز را در پشت جزييات معماري خود پنهان مي كند .

اين خانه كه يك نقطه مرجع مدرنيسم است،بازديد كننده را به سفري در قلب ساختمان يا طبقه اصلي دعوت مي كند ،پرسپكتيوهاي مسحوركننده است و طراحي وچشم انداز گسترده آن بيننده را مجذوب مي كند وفضايي كه همه عناص آن نفس مي كشند ظاهر مي شود كه با عناصر طبيعي هماهنگ است.

در آثار گائودي جنبش بر سكون غلبه دارد .اين جواهر معماري انعكاس كامل هنرمعماري وطراح، ويكي از سمبلهاي مدرنيسم بارسلون است. طبقه اصلي كه در ابتداي قرن بيستم خانه خانواده باتلو بود ه است با ورودي جزابي كه يكي از مهم ترين بخشهاي آن است بيننده را به درون دعوت مي كند.

اتاقهاي خانه از يك طرف به يك راهرو واز طرف ديگر به پنجره هايي به زيباترين خيابان بارسلون منتهي مي شود .گائودي در اين ساختمان به عناصر چهار گانه (آب ، باد ،آتش وخاك ) اشاره دارد وبه عنصر اول فضاي ويژه را اختصاص داده وشايد كل ساختمان را به مثابه عنصر چهارم شمرده است .

 Batllo House

خانه ميلا يا لاپدررا            Casa Mila Or Pedrean House

 

خانه ميلا (1905 تا1907) حجمي از خطوط منحني است كه هم در نماي اصلي وهم در نقشه كف وفضاهاي داخلي حركتي متوازن دارد. در اين خانه نيز انگاره هاي موج وسنگ خارابه ذهن مي آيد . نام اين ساختمان لاپدررابه معناي معدن سنگ است.

سازه هاي بتني خانه هاي باتلو وميلا ، اجراي پيچ وخم تيغه هاي داخلي را آسان كرده وبه پلان آزاد نزديك است. معماري داخلي اين دوخانه به همان سبك معماري بيروني وبراساس ماهيت فيزيكي مصالح طراحي شده اند.

اين مجموعه آپارتماني با دوحياط داخلي ،مانند مجسمه متحركي مدام در حال حركت است . در اين جا هم گائودي مانند ساير بنا هايش از تمام امكانات سيمان وبتن آرمه استفاده كرده است. فرمهاي بيضي شكل او طليعه طرح هاي هنرمندان معروف قرن بيستم مانند كالدر، ميرو، ماتيس وهنري مور هستند. ريخته گر يهاي ايوانها ياد آور گياهان جنگل هاي مناطق حاره اند و مي توان گفت به تزيينات فلزي ساليوان برتري دارند . گائودي به تمام نرده ها ، چراغها ، لوازم داخلي وحتي دستگيره هاي در توجه كرده . اودر اينجا هم همچون كارهاي ديگرش ،يك ارگانيسم زنده ويك اثر بديع در خورمردم زنده وفعال كاتالان به وجود آورده است.

در گوشه وكنار اين خانه ها با فضاهايي آشنايي شبيه شبستان زمستاني مسجد جامع اصفهان يا زير پل خواجو وفضاهاي زير بادگير وبام آن  يادآور بام خانه بروجرديها دركاشان است. و ... مواجه مي شوم. تاثيرمعماري آفريقاي شمالي در كاشي كاريها كاملا آشكار است.

 

 

نابغه 74سله كاتالان در هفتم ژوئن1926در يك حادثه اتوموبيل به شدت مجروح شد وسه روز بعد دربيمارستان در گذشت،پس از تصادف هويت اورا يكي از روحانيون ساگرافاميلياتاييد كرد وپس از مرگ نيز در همان كليسا به خاك سپرده شد.

سبك منحسر به فرد وغير قابل تقليد گائودي ،هرچند پاسخگوي نياز زمانه براي توليد انبوه مسكن جمعيت شهر نشيني شده ورو به تزايد نبود ، ولي اين امر از ارزش كار بي نظير اوكم نمي كند . دقت وسواس در اجرا، ايده ناب وخيال انگيز، جزييات اجرايي دقيق وبا دقت كمتر از ميلي متر،هماهنگي بين نقش ها وحجمها ورنگها ،توجه به كوچك ترين جزييات در، پنجره ،كفسازي ، كليد وپريز ، پنجره ،كفسازي ، كليد وپريز ،نرده ودستگيره، قرنيز ، نوع ورنگ ملات ، كاشي وسراميك وسنگ وچوب ،در كنار هم،از ويژگي هاي آثار اين معمار بزرگ است. بارسلون را به درستي شهر گائمدي نام نهاده اند

معماری ایرانی؛معماری درون گرا

                                      معماری ایرانی؛معماری درون گرا

معماری در ایران بیش از ۶۰۰۰ سال تاریخ پیوسته دارد. این معماری نه‌تنها فراتر از مرز جغرافیایی ایران امروزی نمودی بارز دارد بلكه از نظر تنوع، پهنه وسیعی را در بر می‌گیرد.
عناصر طراحی نیز در معماری ایرانی از قدمتی ۳ هزار ساله برخوردار است. این عناصر از تالار گوردخمه‌ها گرفته تا سقف چهارطاقی‌ها و چهارایوانی‌ها همواره در دوران‌های مختلف حضور داشته و تاثیرگذاری خود را در زندگی امروز نیز حفظ كرده‌اند. در واقع معماری ایرانی دارای استمراری بوده كه هر چند بارها بر اثر كشمكش‌های داخلی و هجوم‌های خارجی دستخوش فترت یا انحراف موقتی شده، با این همه به سبكی دست یافت كه با هیچ سبك دیگری اشتباه نمی‌شود. در ایران معماری آثار تاریخی در عین اینكه دارای مفهوم و هدف دینی و آیینی است، مانند سایر نقاط جهان وابسته به عواملی چون اقلیم، مصالح موجود، فرهنگ منطقه، فرهنگ همسایه، دین و آیین و باور و بانی بناست.
● اصول معماری ایرانی
مهم‌ترین اصول معماری ایرانی را «درون‌گرایی»، «پرهیز از بیهودگی» ، «مردم‌محوری» ، «خود‌بسندگی» و «نیارش» دانسته‌اند.
▪ درون‌گرایی:
یكی از باورهای مردم ایران زندگی شخصی و حرمت آن بوده كه این امر به گونه‌ای معماری ایران را درون‌گرا ساخته است. معماران ایرانی با سامان‌دهی اندام‌های ساختمان در گرداگرد یك یا چند میان‌سرا، ساختمان را از جهان بیرون جدا می‌كردند و تنها یك هشتی این دو را به هم پیوند می‌داد.
▪ پرهیز از بیهودگی:
در معماری ایران تلاش می‌شده كار بیهوده انجام نشود و از اسراف پرهیز می‌كردند.
▪ مردم‌محوری:
مردم‌محوری به معنای رعایت تناسب میان اندام‌های ساختمانی با اندام‌های انسان و توجه به نیازهای او در كار ساختمان‌سازی است. در ایران هم مثل مكان‌های دیگر، معماری هنری وابسته به زندگی است. معمار ایرانی بلندای درگاه را به اندازه بالای مردم می‌گرفته و روزن و روشندان را چنان می‌آراسته كه فروغ خورشید و پرتو ماه را به اندازه دلخواه به درون سرا می‌آورد. پهنای اتاق خواب به اندازه یك بستر است و افراز طاقچه به اندازه‌ای است كه نشسته و ایستاده به آسانی در دسترس باشد و از طرفی تالار كه مخصوص مهمان است به اندازه‌ای پهناور و باشكوه بوده كه شایسته پذیرایی باشد.
▪ خودبسندگی:
معماران ایرانی تلاش می‌كردند مصالح مورد نیاز خود را از نزدیك‌ترین نقاط ممكن به‌دست آورند و ساختمان‌ها را چنان می‌ساختند كه نیازمند به مصالح جاهای دیگر نباشد و تنها به خود اكتفا كنند.
به این ترتیب كار ساخت‌وساز با شتاب بیشتری انجام می‌شد و ساختمان با طبیعت پیرامون خود سازگارتر بود و هنگام بازسازی و نوسازی نیز همیشه مصالح در دسترس است.
▪ نیارش:
نیارش به دانش ایستایی، فن ساختمان و مصالح‌شناسی گفته می‌شود. معماران به نیارش ساختمان بسیار توجه می‌كردند و آن را از زیبایی جدا نمی‌دانستند. آنها به تجربه به اندازه‌هایی برای پوشش‌ها و دهانه‌ها و جرزها دست یافته بودند كه همه بر پایه نیارش به دست آمده بود.
● بناهای تاریخی ایران را بر اساس سبك معماری می‌توان به صورت زیر دسته‌بندی كرد:
پیش از پارسی، پارسی، پارتی، خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی. در این تقسیم‌بندی چهار شیوه خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی از شیوه‌های دوران اسلامی هستند و به دنبال دگرگونی‌های پس از آمدن اسلام به ایران پدیدار شدند.
▪ معماری پیش از پارسی:
محوطه قدیمی زاغه در دشت قزوین، تپه سیلك كاشان، معبد چغازنبیل مربوط به دوران عیلامیان، تپه هگمتانه و نوشیجان تپه در استان همدان از نمونه‌های این معماری هستند. نمونه دیگر این دوران، معماری مادی استودان‌ها است كه برخی از آنها را در دكان داوود در نزدیكی سرپل ذهاب، در فخریك كردستان و... می‌توان مشاهده كرد.
▪ معماری پارسی:
محوطه تاریخی پاسارگاد به علاوه آرامگاه كوروش، كاخ آپادانا در شوش، مجموعه كاخ‌های تخت‌جمشید و آرامگاه‌های واقع در نقش رستم از نمونه‌های معماری‌های این سبك هستند. شیوه معماری پارسی، نخستین شیوه معماری ایران است كه روزگار هخامنشیان تا حمله اسكندر به ایران را در بر می‌گیرد. در این معماری، بیشتر از آنكه بتوانیم به یك سبك خاص اشاره كنیم می‌توانیم توانایی و هنر ایرانی را در تقلید درست و هماهنگی میان سبك‌های مختلف ارزیابی نماییم. در حقیقت بنیاد شیوه پارسی از همان ساختمان‌های ساده كه در سرزمین‌های غرب و شمال غرب ایران و دیگر جاها بوده برگرفته شده است اما پدیده تازه‌ای كه با گسترش فرمانروایی پارس‌ها روی می‌دهد، همكاری هنرمندان مختلف از سرزمین‌های گوناگون است. علاوه بر نمونه‌هایی كه به عنوان معماری پارسی ذكر شد می‌توان به الگوی چهار‌باغ اشاره كرد كه یكی از ماندگارترین ابداعات هخامنشیان در عرصه طراحی است كه در پاسارگاد پا به منصه ظهور گذاشت و ادامه یافت.
▪ معماری پارتی:
معبد آناهیتا در كنگاور، كوه خواجه در سیستان، آتشكده فیروزآباد، بازه هور در نزدیكی نیشابور، كاخ سروستان و كاخ قصر شیرین از نمونه‌های معدود این سبك معماری در داخل ایران به حساب می‌آیند. طاق كسری در نزدیكی بغداد، كاخ الحضرا، مجموعه فسا و كاخ آشور از نمونه‌های این سبك معماری هستند كه خارج از مرز جغرافیایی ایران امروزی قرار دارند. شاید بتوان گفت آنچه كه ما معماری پارتی می‌نامیم، نه معماری یونانی است و نه معماری هخامنشی. در این دوران معماران به نوآوری بزرگی در طول تاریخ بشری دست یافتند كه همان پوشش‌های طاقی در دهانه‌های بزرگ و گنبدها در زمینه چهارگوش است.
▪ شیوه خراسانی:
مسجد جامع فهرج، تاریخانه دامغان؛ مسجد جامع اصفهان؛ مسجد جامع اردستان؛ مسجد جامع نایین و مسجد جامع نیریز از مثال‌های این شیوه معماری هستند.
یكی از نمونه‌های ساختمان‌هایی كه در شیوه خراسانی پدیدار شد و در معماری ایران جایگاه ارجمندی پیدا كرد، مسجد است. از ویژگی‌های این شیوه سادگی بسیار در طراحی؛ پرهیز از بیهودگی؛ مردم‌محوری و بهره‌گیری از مصالح بومی است.
▪ شیوه رازی:
گنبد قابوس، مسجد جامع اصفهان (آغاز طرح چهار‌ایوانی)؛ مسجد جامع زواره؛ مسجد جامع اردستان (افزوده‌ها)؛ گنبد سرخ مراغه؛ رباط شرف؛ برج‌های خرقان و مقبره امیر اسماعیل سامانی در بخارا با این شیوه بنا شده‌اند.
شیوه معماری رازی همه ویژگی‌های خوب شیوه‌های پیشین را به بهترین گونه داراست. نغزكاری شیوه پارسی، شكوه شیوه پارتی و ریزه‌كاری شیوه خراسانی در شیوه معماری رازی با هم می‌پیوندند.
▪ شیوه آذری:
گنبد سلطانیه، مسجد علیشاه تبریز، مسجد جامع ورامین، مسجد جامع یزد، مسجد گوهرشاد، مسجد میرچخماق یزد، مسجد بی‌بی خانم سمرقند، گور امیر سمرقند و مسجد كبود تبریز از بناهایی به سبك معماری آذری هستند. سرزمین آذربایجان در معماری ایران در رده نخست اهمیت جای دارد، چراكه سه شیوه معماری ایران یعنی پارسی، آذری و اصفهانی از آنجا سرچشمه گرفته و به سراسر كشور رسیده است. در این شیوه معماری بیشتر از هندسه در طراحی استفاده می‌كردند و به این سبب گوناگونی طرح‌ها در این شیوه بیشتر از همه است. ساختمان‌هایی كه در این شیوه ساخته می‌شدند، همچون گنبد سلطانیه و مسجد علیشاه تبریز از اندازه‌های شاهانه برخوردار بودند.
▪ شیوه اصفهانی:
مسجد امام اصفهان، مسجد شیخ لطف‌الله، مدرسه خان شیراز، مجموعه گنجعلی‌خان كرمان، كاخ چهلستون، هشت بهشت، مدرسه چهارباغ اصفهان، مدرسه امام كاشان و مدرسه آقا بزرگ كاشان از نمونه‌های این شیوه معماری به شمار می‌روند. خاستگاه این شیوه اصفهان نبوده ولی در اصفهان رشد كرده و بهترین نمونه‌های آن در این شهر ساخته شده‌اند. این شیوه كمی پیش از روی كار‌آمدن صفویان از زمان قره‌قویونلوها آغاز شده و در پایان روزگار محمد‌شاه قاجار، دوره نخست آن به پایان می‌رسد. دوره دوم آن زمان انحطاط این شیوه است كه در واقع از زمان افشاریان آغاز و در زمان زندیان دنبال شد ولی انحطاط كامل آن از زمان محمدشاه آغاز شد و در دگرگونی‌های معماری تهران و شهرهای نزدیك به آن آشكار شد و از آن پس دیگر شیوه‌ای جانشین شیوه اصفهانی نشد.

چگونگی استفاده از چرخه رنگ در تغییر دکوراسیون

                       چگونگی استفاده از چرخه رنگ در تغییر دکوراسیون

 

سرمایه-تعادل، تناسب و تداوم در محیط سه اصلی است که باید در طراحی داخلی بسیار رعایت شود. به طور کلی تعادل از اصول اساسی هنر است. هنر در برقراری ارتباط با مخاطب نوعی تعادل را جست وجو می کند. تعادل در هنر به وسیله تقسیم بندی متوازن اجزا صورت می گیرد. رنگ، نور و بافت نیز در حفظ تعادل یا عدم تعادل نقش دارند البته تاکید زیاد بر تعادل موجب می شود اثر جذابیت خود را از دست بدهد و ایجاد کسالت کند. رنگ و بافت از مهم ترین عناصر اصلی دکوراسیون به شمار می رود. متمایز کردن یک اثر وقتی به خوبی انجام می پذیرد که بتوان با استفاده از رنگ و فرم توجه مخاطب را جلب کرد. بافت از دو نظر قابل بحث است؛ از نظر فرم و شکل که وسیله درک آن قوه بینایی است و دوم از نظر خاصیت فیزیکی و جنسیت بافت که با لامسه قابل درک است. درجه انعکاس یا جذب نور توسط جسم دارای بافت اهمیت فراوان دارد. تضاد سطوح مات و خشن در کنار سطوح براق و صیقلی جذابیت فراوانی دارد و ایجاد جلوه بصری می کند. بافت زبر وخشن قدرت جلب توجه فراوان دارد و برخلاف آن بافت های صاف و صیقلی معمولاً کمرنگ و بی جذبه هستند. نور یکی دیگر از مهم ترین عناصر درطراحی داخلی است. نورهای طبیعی و مصنوعی اثر متفاوت در محیط ایجاد می کنند. نقطه دید ناظر ، مقدار نور که به آن می تابد و زاویه دید ناظر عواملی هستند که در تمام المان های داخل محیط باید رعایت شوند و ترکیبی مناسب و زیبا با هم داشته باشند و دارای طرحی خوب و استاندارد باشد. سورنلی در مقاله اش می نویسد: تضادها و کنتراست ها در آثار هنری منشاء ایجاد زیبایی هستند. فضاهای تاریک و روشن هرکدام جداگانه بر رنگ های موجود درطبیعت تاثیر می گذارند و توجه به این موضوع درچیدمان منزل از اهمیت ویژه ای برخوردار است. سورنلی با تاکید بر استفاده از چرخه رنگ در دکوراسیون داخلی و اهمیت اینکه هر فردی برای اعمال شیوه های کاربردی دکوراسیون در محیط کار یا خانه اش باید به آن آشنایی کامل داشته باشد همچنین آورده است: همان طور که زیبایی یک اثر هنری در این است که رنگ های مورد استفاده در آن به صورت یکدست و با یک بالانس و هارمونی انتخاب شوند تا همه رنگ ها خودشان را در یک سطح نشان دهند، چیدمان داخلی خانه نیز زمانی جلوه بصری پیدا می کند که اصل فوق در آن رعایت شده باشد.
 
                     
در طراحی داخلی خانه همچنین توجه به این نکته که تاریکی و روشنی درجات مختلف دارند، ضروری است. رنگ های خاکستری می توانند مناظر اطراف و محیط زندگی ما را فعال کنند و حساسیت فوق العاده ای نسبت به اختلافات رنگ مایه ها به وجود آورند به طوری که با وجود رنگ های خاکستری اختلافات بین رنگ ها واضح تر تشخیص داده می شوند.
اهمیت علم رنگ آمیزی و نحوه به کارگیری آن در زندگی روزمره نشان دهنده این موضوع است که انسان ها در هر موقعیت و مکانی که قرار گرفته باشند به نوعی خود را با رنگ و پدیده های آن مرتبط خواهند یافت. از محیط های کوچک مانند اتاق خواب، اتاق نشیمن و آشپزخانه گرفته تا محیط های بزرگ تر و عمومی تر مانند ادارات، سالن اجتماعات و کنفرانس ها، مراکز نمایش، رستوران ها، بیمارستان ها و مکان هایی از این قبیل همگی به نوعی وابسته به صنعت رنگ آمیزی هستند. همچنان که محققان و روانشناسان پیرامون خاصیت رنگ ها و نقش آنها در بهبود کیفیت زندگی صحبت کرده اند در صورتی که رنگ را از محیط پیرامون خود حذف کنیم دنیای اطراف دلگیر ، خسته کننده و خالی از لطف می شود. از آنجا که در دکوراسیون داخلی عنصر رنگ حرف اول را می زند آشنایی با چرخه رنگ و چگونگی کاربرد رنگ ها در سطوح مختلف اهمیت ویژه ای نزد طراحان و همچنین افرادی که خود قصد تعویض دکوراسیون منزل یا محیط کار خود را دارند، خواهد داشت. منظور از رنگ های اصلی یا درجه اول ، رنگ هایی هستند که معمولاً از ترکیب هیچ کدام از رنگ ها ساخته نمی شوند بلکه رنگ های دیگر از ترکیب آنها با یکدیگر به وجود می آیند. آبی، زرد و قرمز سه رنگی هستند که رنگ های اصلی را تشکیل می دهند. رنگ هایی که در بازار به عنوان رنگ اصلی عرضه می شود با رنگ های اصلی کمی تفاوت دارند ولی در میان رنگ های مختلف، زرد (کادمیوم) با درجه تیرگی متوسط نزدیک ترین رنگ به زرد اصلی دایره رنگ است. قرمز(مجنتا) که از ترکیب قرمز کادمیوم و آلیزارین به دست می آید به رنگ اصلی نزدیک است. آبی (سرا لئون) که از ترکیب آبی کبالت و اولترا مارین و مقداری سفید به وجود می آید به رنگ اصلی نزدیک است. رنگ های درجه دوم یا ثانویه از ترکیب دو رنگ اصلی ساخته می شود. مانند ترکیب زرد و قرمز که نارنجی می شود یا زرد و آبی - قرمز و آبی که به ترتیب سبز و بنفش حاصل می کند. رنگ های درجه سوم (ثالثه) نیز از مخلوط کردن رنگ های اصلی با رنگ های درجه دوم (ثانویه) به دست می آید. این رنگ ها عبارتند از زرد نارنجی، قرمز نارنجی، قرمز بنفش، بنفش آبی، سبز آبی و سبز زرد که در کنار سه رنگ اصلی و سه رنگ درجه دوم مجموعه رنگ های چرخه 12تایی رنگ را کامل می کنند. رنگ های آکسان: رنگ های تند و درخشانی که برای زنده کردن و انرژی بخشیدن به یک مجموعه رنگی به آن اضافه می شوند، مانند رنگ صورتی تند چند کوسن و یک جفت شمع در یک اتاق نشیمن که با خانواده رنگ کرم رنگ آمیزی شده است.
 
          
 رنگ زمینه: رنگ زمینه رنگی است که در بزرگ ترین سطوح و به بیشترین میزان در یک فضا مورد استفاده قرار گرفته است مانند رنگ دیوارهای یک اتاق. رنگ زمینه، اغلب به عنوان پس زمینه ای برای سایر رنگ های به کار رفته در اتاق مورد استفاده قرار می گیرد و سایر رنگ ها مانند رنگ های آکسان یا متضاد را در خود جای می دهد. رنگ های متضاد: تضاد باعث ایجاد وحدت و جذابیت در دیدار بصری شده و نیز عاملی برای انتقال اندیشه ها و احساسات به طریقه ای ساده تر به بیننده است. عنصر تضاد در برابرعنصر هماهنگی ضمن ایجاد لذت بصری باعث ایجاد تعادل می شود .رنگ های متضاد در کنار هم تاثیری چشمگیر بر بیننده باقی می گذارند چنان که حتی پس از بستن چشم ها این تاثیر تا مدت کوتاهی در ذهن بیننده باقی می ماند. این رنگ ها بهترین انتخاب ها برای فضاهایی هستند که کاربری کمتری دارند و شخص مدت زمان کمتری را در طول روز در آن می گذراند. رنگ های مکمل: این رنگ ها که در چرخه رنگ در برابر یکدیگر قرار دارند در کنار هم نمایی چشمگیر و متعادل می آفرینند. این رنگ ها هرگز از یک خانواده نیستند و حداکثر تفاوت را با یکدیگر دارند. رنگ بنفش و سبز مغز پسته ای و نیز دو رنگ فیروزه ای و نارنجی دو نمونه بارز از رنگ های مکمل محسوب می شوند. برخی تصور می کنند نارنجی و سرخ متضاد هستند در حالی که در دایره رنگ کنار هم قرار می گیرند و دارای هارمونی هستند. رنگ های سرد، گرم و خنثی :رنگ های موجود در چرخه رنگی از لحاظ تاثیری که بر روح، روان و بر ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه ما می گذارند به سه دسته رنگ های گرم، سرد و خنثی تقسیم می شوند. رنگ های گرم به آن دسته از رنگ هایی گفته می شود که محرک سیستم عصبی هستند و احساسات ما را قوت بخشیده و تشدید می کنند. این رنگ ها همچنین رنگ هایی هستند که در همان برخورد نخستین، تعداد ضربان قلب و هیجانات ما و همچنین توان انتقال سلول های انرژی زا را در بدن انسان ها به شدت افزایش می دهند. تاثیرات اصلی این رنگ ها بر شاخه سمپاتیک سیستم خودکار عصبی است.
رنگ های گرم بر فعالیت روزمره زندگی ما می افزاید و به زندگی ضرباهنگ تند و شاد می بخشند. این رنگ ها فشار خون را بالا می برند، تنفس و ضربان قلب را تسریع بخشیده و گرمی و حرارت را به بیننده القا می کنند. رنگ های اصلی یا ترکیباتی از قبیل قرمز، نارنجی، زرد، سبز، قرمز- نارنجی، زرد - نارنجی(پرتقالی)، بنفش متمایل به قرمز (قرمز - بنفش) در زمره رنگ های گرم قرار می گیرند.
 
                                 
رنگ های سرد، رنگ هایی هستند که دارای تاثیرات آرام بخش بوده و حس لطافت، آرامش و کم تحرکی را به ما القا می کند. این رنگ ها که ترکیباتی از قبیل آبی - سبز (فیروزه ای)، سبز مایل به آبی، آبی - بنفش، بنفش متمایل به آبی( آبی - بنفش) و آبی را در خود دارند به طورمستقیم بر شاخه پاراسمپاتیک سیستم عصبی خودکار اثر می گذارند و موجب پایین آمدن فشار خون و کاهش سرعت تنفس و ضربان قلب می شوند. رنگ های سرد، ساده و بی تکلف هستند و انتخابی مناسب برای محیط کار و اتاق خواب که درآن به آرامش نیاز است به شمار می روند. به لحاظ بصری، رنگ گرم پیش می آید و رنگ سرد پس می نشیند. رنگ های خنثی اعم از سیاه، سفید، خاکستری بژ و قهوه ای رنگ هایی هستند که در طیف رنگی و چرخه رنگ جایگاهی ندارند و از ترکیب رنگ های دیگر به وجود می آیند و اصولاً سیاه و سفید رنگ محسوب نمی شوند و خاکستری که از ترکیب سیاه و سفید به وجود می آید جزء دسته رنگ های خنثی است. به این دسته رنگ ها بی رنگ ها نیز می گویند. انتخاب رنگ های خنثی و ترجیح دادن مکرر آن به رنگ های دیگر از نظر روانشناسی نشانه ای از یک نقطه نظر منفی نسبت به زندگی است. کسانی که گرایش به این رنگ ها دارند معمولاً انسان های اندوهگین، افسرده و ناامید هستند اما این رنگ ها از خصوصیات مثبت هم در مواقعی برخوردار هستند از جمله اینکه بهترین انتخاب برای فضاهای آموزشی که در آن نیاز به تمرکز بیشتر برای دانش آموزان و آموزگاران وجود دارد، هستند. رنگ های هم پرده:اینها رنگ هایی هستند مانند رنگ زرد پررنگ و آبی پررنگ. این رنگ ها لزوماً از یک خانواده نیستند بلکه هر دو دارای میزان مساوی از رنگ قرمز یا آبی هستند و هیچ یک بر دیگری غلبه نمی یابند. در ترکیب رنگ ها در کوراسیون توجه به این که رنگ ها در یک مکان خاص و در کنار سایر رنگ ها زیبا هستند، ضروری است. تنها عنصر علاقه نمی تواند به شما در رنگ آمیزی دکوراسیون کمک کند چون امکان دارد رنگی که شما برای اتاق نشیمن می پسندید در درازمدت موجب دلزدگی شده و مکان را برای شما غیر قابل تحمل کند بنابراین بهتر است قبل از هرگونه اقدامی برای تغییر چیدمان محیط سکونت خود هنگامی که رنگ های موردپسندتان را انتخاب کردید با استفاده از مداد رنگی، مداد شمعی، آبرنگ یا هر وسیله رنگ آمیزی دیگری که در اختیار دارید آنها را در کنار هم روی یک قطعه کاغذ سفید آزمایش کنید سپس به چرخه رنگ مراجعه کرده و با استفاده از آن رنگ مورد نظرتان را یافته و رنگ منتخب خود را در کنار آن امتحان کنید.
 
     

پیتر آیزنمن

                                            پیتر آیزنمن

 

 

 

آیزنمن در کنار محسن مصطفوی در دانشگاه کرنل

ساختمانها را با دو معيار مي سنجد يكي اينكه چه مدت در تعلق به حال باقي مي مانند و ديگر اينكه

چه مدت در تاريخ خودشان را حفظ مي كنند او معتقد است كه: بعضي از ساختمانهاي كنوني  بودن خود را از دست ميدهند و هرگز جزئي از تاريخ نمي شوند  . ساختمانها مي توانند 50 تا 100سال تعلق به حال داشته باشند .

او در حال حاضر تنها مبحثي را كه در دانشگاه تدرس مي كند مر بوط به پالاديو است . در كار پالديو چيزي است كه او شيفته آن است و آن اختراع تيپولوژي است . اختراع تيپولوژي اجتماعي و فرمي ساختماني كه با ديگر كارهاي زمانه اش در يك رديف قرار نميگيرند و بايد اقرار كرد كه ما هنوز مشغول ساختن ويلاهاي پالاديويي هستيم و اين موضوع آيزنمن  را برانگيخته كه پست مدن نيسم ها پالاديو را چون جايي در  اصول فكري آنها ندارد او را سركوب كرده اند و پالاديو را در حاشيه گذاشته اند و گمانه  مي زنيم كه وجهه اشتراك پالاديو و آيزنمن در اين است كه هر دو به  عقيده منتقدانشان ارتباطشان با  تاريخ  قطع شده است .

شده است .

 

                                    

ادامه نوشته

پروژه های زاحا حدید (2)

                                               Phaeno Science Center

                       

 

                     

 

                     

 

                     

 

                       

ادامه نوشته

پروژه های زاحا حدید(1)

                                          Guggenheim Hermitage Museum

               Guggenheim Hermitage Museum

 

                 

 

                 

 

                 

 

                  

ادامه نوشته

عکس های ویلا ساوا

                  

   villa savoye

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه نوشته

خانه با ساختاری عجیب

           

این خانه  در بریتیش کلمبیا علاوه بر شباهت زیادش به یک کره ویژگی جالبی دارد و آن آویزان بودن است از درختان!

           

خانه های هلندی - این خانه مکعبی که هر خانه از سه وجه به بیرون مرتبط است

                  

 

              

                         67 خانه در این سازه در مونترال در کاناداست

               

خانه شناور در اکراین  

این آپارتمان کاکتوس مانند در هلند ساخته شده است

و خانه دوار در روسیه

 

هخامنشیان

                                 معماری دوره هخامنشیان

در حدود 560 سال پیش از میلاد که دو دولت نیرومند آریایی یعنی ماد و پارس با هم موتلف گشتند امپراطوری بزرگ ایران به وجود آمد. این واقعه زمانی رخ داد که کوروش بزرگ نخستین شاه هخامنشی نیای خود آستیاک (اژی دهاک) فرمانروای ماد را از تخت پادشاهی به زیر آورد . با کوشش دو تن از پادشاهان توانمند این سلسله یعنی کوروش و سپس داریوش همه آسیای باختری و خاوری از رود نیل تا جیحون و از دریای اژه تا رود کنگ به تصرف در آمد و شاهنشاهی ایران بصورت نخستین امپراطوری بزرگ جهان سازمان یافت و مدت دویست و سی سال با ثباتی کم نظیر دوام آورد . راه شاهی که از سارد پایتخت لیدیه تا شوش به مسافت بیش از 1600 میل امتداد داشت با یکصد و دوازده ایستگاه بین راهی در طول آن برای کمک به کاروان ها و حمل ونقل کالا در مدتی کمتر از نود روز در سراسر امپراتوری و حتی سنگ فرش بودن راههای بین شوش و تخت جمشید و اکباتانه (همدان) نمونه ای کوچک از اقدامات عمرانی هخامنشیان  بوده که نشانگر تمدن درخشان ایرانی در این دوره است. هنر ایران در دوران هخامنشی هنری است شاهی و سرنوشتش با سرنوشت شاهان هخامنشی پیوند خورده است و به این دلیل است که در دوران پادشاهی کوروش و داریوش این هنر به اوج ترقی می رسد و سپس پیشرفت آن متوقف می گردد و فقط در زمان خشایارشا و اردشیر مختصر جنبشی از خود نشان میدهد.

 

مهمترین بناهای به جای مانده این دوران کاخهای شاهی است تاریخ ساختمان این کاخها به اواسط قرن ششم قبل از میلاد باز می گردد آنچنان که از آثار معماری این دوره بر می آید آغاز آن از مسجد  سلیمان و بعدا در پاسارگاد و تخت جمشید گواه آن است. یکی از عناصر مهم ساختمانی صفه مصنوعی است که پشت به کوه دارد و روی آن ساختمانهای کاخها و اقامتگاههای شاهی را بنا میکردند با پلکانهای سنگی برای صعود به صفه.

به عنوان  نخستین ابزار سیاسی و به نشانه تایید آسمانی در حدود سال 550 پیش از میلاد کوروش ساختمان مجموعه کاخ و پرستشگاههایی را در پاسارگاد در استان فارس بنا نهاد که نخستین کانون امپراطوری هخامنشی و معرف سبک معماری هخامنشی است و آشکارا منابع آنرا روشن می سازد . معماری پاسارگاد در حقیقت یک نوع معماری تکامل یافته از شیوه معماری پارسی است با آنکه بسیاری از بخشهای آن از میان رفته ولی زیبایی و اصول فنی در ساختمان را رعایت نموده اند.

هخامنشیان تنها سازندگان کاخ نبودند بلکه از آنها نیز آثار معابد و مقابر آرامگاهی صخره ای بجای مانده است . به هر روی که این دوره از معماری ایرانی را بررسی کنیم در خواهیم یاغت که از چه پیشینه ای غنی و بادوام برخوردار است همچنانکه بیش از این گفتم معماری هخامنشی به نوعی شکل تکامل یافته معماری ایلامی و مادی است و به عبارت دیگر هخامنشیان از آن مجموعه فنون و هنرهای ساختمانی با روشی خاص و استادانه استفاده کردند . آنان مصطبه سازی آجرهای لعابدار ایلامی و تالارهای ستون دار با ایوانهای جانبی و مقابر صخره ای مادی را تکامل بخشیدند و از همسایگان و ملل تابعه هم غافل نماندند بلکه از معماری و معماران بابلی آشوری لیدی ساردی مصری استفاده های شایانی بردند و افزون بر آثار موجود از ملل متقدم هنرمندان آثاری پدید آوردند که در طول تاریخ بشریت اگر بی نظیر نباشد کم نظیر است. معماران هخامنشی  از هوش و ذکاوتی سرشار بهره مند بوده اند . زیر در آثار آنها اصولی رعایت شده که بعدها به عنوان اصول معماری ایرانی معمول و مرسوم گردید.هر چه بنا کردند به استثنای پاره ای از موارد مصالح بوم آورد را در نظر گرفتند . از آن جمله پاسارگاد است که آن را می توان از پروژه های عظیم  و آغازین امپراطوری هخامنشی محسوب نمود . هخامنشیان با اینکه قبلا در مسجد سلیمان آثاری از خود به جای گذاشته بودند اما پاسارگاد داستانی دیگر دارد . پاسارگادی که به اعتقاد بسیاری از مورخین نخستین پایتخت امپراطوری نوپا بود و از همانجا سایر نقاط کشور بزرگ و پهناور ایران آنروز تسخیر گردید. 

پاسارگاد را باید از کارهای کوروش بزرگ قلمداد کرد . در پاسارگاد هنر ایرانی  وحدت یافته تر می شود با آثاری نظیر کاخ دروازه و دیگر کاخها و تل تخت. در این شهر مجموعه ای از بناهای کاخها مقابر پل و کوشکهایی بر پا گردیدند . که هر یک از آنها جای بررسی و مطالعه جداگانه دارند. زیرا تمام آنچه که یک اثر معمارانه باید داشته باشد در این ساختمانها رعایت گردیده است. حال برای جلوگیری اطاله کلام به شرح و توصیف جزئیات برخی از این بناها می پردازیم. 

تل تخت(تخت سلیمان): این اثر معماری که صفه بزرگی است مشرف به تمام کاخ ها و باغهای پیرامون خود در پاسارگاد بر روی تپه ای به بلندی 50 متر قرار گرفته که بقایای دیوار سنگی بزرگ آن قابل ملاحظه است . سکوی این بنا از سنگهای بزرگ تراشیده شده در نما و با سنگهای لاشه ای در دیوار اصلی ساخته شده است.بخش غربی این سکو را از ستیغ و لبه یک تپه کوه مانند ساخته اندو سپس مجموعه ای از کاخها و سایر تاسیسات را روی آن ایجاد کرده اند.بی هیچ گمانی این تخت را برای زیربنای کاخ های باشکوهی همانند کاخهای تخت جمشید به وجود آورده اند . نکته قابل ذکر در سنگهای تراشیده آن است که در معماری به سنگهای ((بادبرد)) معروف هستند و با بستهای فلزی به شکل دم چلچله ای به هم متصل شده اند .درباره زمان ساخت آن دیوید استروناخ معتقد است که باید به فرمان کوروش در زمانی که پاسارگاد پایتخت امپراطوری هخامنشی بوده ساخته شده باشد به هر روی با اینکه ساختمان مزبور خرابی دیده است ولی طرح تقریبی بازسازی شده آن اندکی از عظمت و شوکت معماری آنرا نمایش می دهد.

                تل تخت
 

آرامگاه کوروش: نخستین اثری که در دشت مرغاب و دهکده مادر سلیمان (پاسارگاد) جلب توجه میکند مقبره کوروش است. بنای سنگی باشکوهی که در حدود بیست و پنج قرن پیش ساخته شده است. این بنا در میان مردم به نام قبر مادر سلیمان معروف است. بنا از دو بخش تشکیل شده است:

الف)قسمت سکو مانند که یادآور زیگورات چغازنبیل ((دوره ایلامی ))است

ب)قسمت بالایی آن که اتاق کوچکی است و با سقف سنگی به صورت شیروانی (خرپشته) ایجاد شده است.

بخش سکو مانند پله پله از شش طبقه تشکیل یافته است طبقه اول 70/1 دوم و سوم هر کدام 1 متر و سه طبقه آخری 55 سانتی متر بلندی دارند عرض سکوها که حالت پله مانند را دارند 50 سانتی متر است. بلندی این قسمت در مجموع 35/5 متر است بخش ب که اتاقک کوچکی است دارای در گاهی به عرض 87 سانتی متر و ارتفاع 30/1 متر است . ابعاد 30/2*3 متر و ارتفاع آن 10/2 متر است.کل بنا از سنگ ساخته شده است و یکی از آثار معماری بسیار زیبای دوران هخامنشی.

        آرمگاه کوروش
 

کاخ دروازه :این بنا که در شرق محوطه کاخها و اندکی بیرون از خط دیوار حصاری است که مجموعه کاخی در آن قرار دارند واقع شده است ابعاد آن 36*36 متر است. بنای ستوندار با دو ردیف 4 تایی ستونهای سنگی جزر دیوارها نیز از سنگ ساخته شده است و این بنا چهار مدخل ورودی دارد که دو تا از آنها بزرگتر از دوتای دیگرند. بر روی سطوح مدخل ورودی نقوش برجسته ای از ترکیب انسان و گاو انسان و ماهی وجود دارد و در گاه شمالی آن نقش یک انسان بالدار که بعضی آن را به کوروش بزرگ تعبیر کرده اند . ستونها دارای پایه هایی از سنگ سیاه و زرد شبه مرمر هستند و کف کاخ را با سنگهای بدون شکل هندسی منظم سنگ فرش نموده اند.


 

مجموعه کاخها و باغ شاهی: این مجموعه باغ و کاخ را می توان یکی از قدیمیترین نمونه های موجود از نوع خود محسوب نمود که شامل دو کاخ بار عام و اختصاصی کوروش دو بنای کوشک و مجموعه از آب نماها و خیابان ها است.

کاخ بارعام کوروش:این بنا مشتمل بر یک تالار مرکزی و چهار ایوان در چهار جهت و دو اتاق در جناحین ایوان جنوبی است.تالار مرکزی آن از دو ردیف چهار ستونی سنگی تشکیل یافته و چهار ایوان در جهات اربعه آن نیز دارای دو ردیف ستون سنگی است و فاصله ستونها در بخشهای اخیر کمتر از تالار مرکزی است.تالار مرکزی همانند کاخ دروازه دارای چهار مدخل ورودی در چهار جهت است.این بنا نیز از سنگ و خشت ساخته شده و کف آنرا با مهارت کم نظیری سنگ فرش نموده اند.ستونهای بجا مانده نشانگر آن است که بدون تزیین است. 

کاخ اختصاصی کوروش : از نظر پلان و شکل مانند کاخ بارعام است و عبارتست از یک تالار مرکزی با 5 ردیف 6 تایی ستونهای سنگی و چهار ایوان در جهات اربعه دارد و دو اتاق در گوشه شمال غربی و جنوب غربی .ابعاد آن در حدود 5/22*3 متر و وسعت آن 700 متر مربع است جرز درگاه های این بنا از سنگ زرد شبه مرمر که در نزدیکی پاسارگاد وجود دارد ساخته شده است . ترکیب سمگ سیاه و زرد در پایه ستونها جالب و دیدنی است . شالی پایه ستونها دارای تزیینات قاشقی است در جای دیگر از آن استفاده نشده بوده است.


 

کوشکهای باغ شاهی:در میان مجموعه باغها و کاخهای شاهی پاسارگاد دو بنای زیبا قرار دارد که هر کدام از آنها دارای یک سالن مرکزی است که چهار ایوان در چهار جهت دارد . ایوانهای شمالی جنوبی کوشک A دارای چهار ستون در هر ردیف هستند و ایوانهای شرقی و غربی به خاطر کم عرض بودن دارای یک ردیف ستون.کوشکBدر ایوانهای شرقی و غربی چهار ستون در یک ردیف و در ایوانهای شمالی و جنوبی یک ستون دارد.این امر تنوع در معماری دو بنای کوچک را تا چه حد آشکار می سازد . این بناها در حقیقت راه ارتباطی به کاخهای اختصاصی و بارعام کوروش بوده اند.

باغ پاسارگاد:مجموعه ای است زیبا ومنسجم که کاخها و کوشکهای متعددی را در خود جای داده است.این باغ را می توان یکی از زیباترین باغهای جهان دانست . زیبایی و شهرت باغهایی از این نوع بوده که واژه پردیس /فردیس/فردوس (باغ) فارسی را به چند زبان بزرگ و معروف جهان(عربی/انگلیسی/فرانسه/ایتالیایی/آلمانی..) نفوذ داده است و این امر نشانگر قدمت باغ سازی در ایران است که باغ سازی در دوره صفویه نیز متاثر از این دوره است.

مقبره کمبوجیه(زندان سلیمان):مقبره کمبوجیه بنای سنگی مکعب مستطیل شکلی است که از سنگهای سفید بزرگ تراشیده شده است و متاستفانه یکی از دیوارهای چهارگانه و سقف آن سالم مانده است.و از هر نظر قابل مقایسه با بنای کعبه زردشت نقش رستم در مرودشت است . البته به طور قطع قدیمی تر از بنای فوق الذکر (کعبه زردشت) است.

               مقبره کمبوجیه
 

پل پاسارگاد:از دیگر آثار پاسارگاد می توان به پلی بجای مانده از این دوره اشاره کرد . این پل دارای دو دیوار است با عرضی حدود65/15 متر و طولی در همین حدود وسیع و بزرگ به نظر می رسد.سه ردیف سه تایی ستون سنگی در فاصله دو دیوار آن قرار دارد. ستونها استوانه ای شکل هستند و بر روی پایه مکعبی قرار گرفته اند.بدنه ستونها کاملا صیقل یافته و فاقد سرستون هستند.

شوش:داریوش هخامنشی پس از آنکه بر شورشیان مخالف سلطنت پیروز شد و آرامش را دوباره به کشور بازگرداند با توجه به قلمرو وسیع هخامنشی که از نیل تا سند بود تصمیم گرفت شوش کهن را که تقریبا در مرکز امپراطوری واقع شده بود به پایتختی انتخاب کند. بی شک در این انتخاب شکوه و عظمت دیرینه شوش پایتخت فرمانروایان ایلامی مورد نظر بوده است از سوی دیگر چون پاسارگاد پایتخت کوروش و کمبوجیه بوده است او نخواسته آن شهر را مرکز فرمانروایی خود سازد و از این رو شوش را مرکز حکومت خود برگزید.داریوش فرمان داد تا کاخی با شکوه آنچنان که در خور فرمانروایی وی باشد در شوش برپا دارند لذا معماران با توجه به جمیع مسائل تپه آپادانا را با این منظور انتخاب کردند کاخ اصلی داریوش روی این تپه بنا شد و اقامتگاه درباریان و تاسیسات دولتی بر روی دو تپه ((ارک))و((شهر شاهی)) ایجاد شد.

آپادانا: آپادانا کاخی است مرتفع و پهناور که از بخشهای مختلفی تشکیل یافته است.این واحدها شامل تالار حرمسرا دروازه کاخ پذیرایی و دیگر بخشها است.در آغاز معماران زمان هخامنشی گرداگرد تپه را دیواری قطور با ارتفاعی حدود 20 متر و قطری به همین اندازه برپا کردند و پشت آنرا با خاک پرکردند . بر روی این تختگاه ابتدایی پی بناها کنده شد سپس دیوارها برپا گردید و ستونها در جای خود استوار گشت.

در این زمینه کتیبه ای از داریوش بر جای مانده است که خود گویای بسیاری از مسائل معماری این بنای بزرگ و با شکوه است داریوش در این کتیبه چنین نوشته است:

((این کاخ را من ساختم – زیور آن از راه دور آورده شد زمین کنده شد تا اینکه به خاک سفت (کف سنگی) رسیدم و خندقی درست شد.سپس قلوه سنگ و شقته در آن انباشته شد در طرفی به بلندی 40 ارش و سوی دیگری تا حدود 20 ارش روی آن شفته کاخ بنا گردید. کند وکوب و انباشتن و خشتهایی که در قالب زده شده کار مردم بابل بوده الوارکاج از کوهی آورده شد که آنرا لبنان گویند.مردم آشور آنرا به بابل و مردم کارکه و یونانیان آنرا از بابل به شوش آوردند. چوب یکا از گاندهارا و کرمانا آورده شد. زرا از سارد و بلخ آمد و در اینجا بر  روی آن کار شد . سنگ لاجورد گران قیمت و عقیق شنگرفی را از سغد آوردند و فیروزه را از خوارزم . سیم و آبنوس از مصر آمد. تزئینی که دیوارها با آن زیور یافته از یونان عاج از اتیوپی و از هند و از رخج آورده شد ولی در اینجا روی آنها کار شده سنگهایی که در اینجا به صورت ستون در آمده سنگ آنرا از شهری در ایلام بنام ((آبی رادو)) آوردند. سنگ بران و سنگ تراشان که آنها را ساختند از مردم سارد و یونان بودند . آنهایی که طلاها را به کار گرفتند مادی و مصری بودند . منبت کاران ساردی و مصری بودند . آنان که از عاج خاتم می ساختند بابلی و یونانی بودند . آنها که به تزئین دیوار پرداختند مادی و مصری بودند. به یاری اهورامزدا کاخی با شکوه در شوش بنا نهادم . اهورامزدا مرا و پدرم و کشورم را از هر آسیبی نگهدارد.)
 

متن کتیبه آنچنان گویا و قابل توجه است که همانند قرارداد پیمان کار ساختمانی است که احتمالا یک راهنمای درستی در فنون ساختمانی بناهای شبیه به آن در تخت جمشید و سایر امکنه هخامنشی به شمار می رفته اکنون از آن اطلاعات و تجربه های فنی  قابل ملاحظه ای آشکار می شود. و علاوه بر اینها چند نکته اساسی و مهم در این کتیبه نهفته است

 

1-   چون در طرح بنا ساخت دیوارهای بلند در نظر بوده لذا معماری زمین را تا خاک بکر حفر کرده تا ساختمان میتحکمی داشته است

2-      چون تپه طبیعی است در نتیجه پی سازی بستگی به فراز و نشیب تپه داشته است 

3-   چون ستونهایی یا اندازه و وزن زیاد در بنا طرح ریزی شده بود پی سازی می باید از استحکام کافی برخوردار باشد. به همین دلیل محلهایی که لازم بود با سنگ و شن پر کرده و کوفته اند. سپس دیوارها و ستونها را بر پا داشته اند. نتایج کاوشها روشهای مورد بحث در کتیبه را تایید می کند.

دیوارهای کاخ عموما از خشت و گل ساخته شده که مصالحی مناسب برای دشت خوزستان است. روی دیوارها را با گچ و یا نقاشی دیواری تزئین کرده بودند . البته دیوارهای ایوان سمت حیاط مرکزی با آجر لعاب دار پوشانیده شده بود . که بر روی آن نقوش مختلف از جمله ردیف سربازان جاویدان نقش شیر جانوران افسانه ای همچون گاو یا شیر بالدار دال شیر با سر انسان نقش فروهر کتیبه های به خط میخی و غیره تزئین شده بود . علاوه بر  این نقوش گل نیلوفر آبی (لوتوس) در همه جای این تزئینات جایگاه ویژه ای دارد . در طرفین پله های کاخ نیز ردیف سربازان جاویدان مشاهده می شود.

بخشی از آپادانا در زمان اردشیر اول (پس از سال 461 ق.م) دچار آتش سوزی شد و پس از آن قابل سکونت نبود . در زمان داریوش دوم اقدامی درباره این کاخ صورت نگرفت ولی در زمان اردشیر دوم بازسازی شد.


 کاخ آپادانا در شوش

کاخ شائور:در سمت غربی رودخانه شائور در سالهای اخیر کاخی کشف شد که سبب همجواری با این رودخانه امروزه به همین نام مشهور است. این کاخ دارای تالاری به اندازه های 60/34*7/37 متر و تاسیسات جنبی است . تالار ستوندار دارای 64 ستون در 8 ردیف 8 تایی است.در سمت شمالی ایوانی است که دو ردیف ستون 5 تایی دارد.پایه ستونها از سنگ بوده و دیوارها هم چون آپادانا از خشت است.در اینجا دیوارها با رنگهای گوناگون رنگ آمیزی شده اند و در برخی اتاقها نشانه های گچکاری نیز دیده می شود.در کاخ مزبور تعدادی نقش برجسته و آجرهای لعابدار یافت شده که حاکی از کاربرد و استفاده آنها در تزئینات کاخ است . و نقش برجسته ها با نقوش برجسته سنگی تخت جمشید قابل مقایسه است . پایه ستونهای کاخ سنگی است.و لیکن به احتمال فراوان ستونها چوبی بوده و روی آن را با گچ پوشانیده و نقاشی کرده اندو بر روی چند تا از پایه ستونها کتیبه هایی که به سه خط ایلامی بابلی و فارسی باستان است وجود دارد.

ارگ و شهر شاهی:بطوری که اشاره شد داریوش کاخ آپادانا را بر روی یک تپه بنا کرد . ولی تاسیسات درباری و مساکن درباریان را بر روی دو تپه دیگر بنا نهاد. بر همین اساس دیواری عظیم بر گرداگرد شهر (تپه های سه گانه)ساختند که در فواصل معین در آنها برجهایی نیز تعبیه شده بود . در نقاط مختلف درهای ورودی و خروجی چندی نیز کار گذاشته بود . در اصلی در ضلع شرقی و در بخش تپه شهر شاهی ایجاد شده بود. که دارای اطاقهای چندی در اطراف دروازه بوده است.از آثار شهر شاهی دو کاخ کوچککه یکی روبروی آپادانا و بنام ((هدیش))و دیگری ((دژ)) که در جنوب تپه قرار دارد مورد بررسی و کاوش قرار گرفته اند.

معبد آپادانا در شوش: در چهار کیلومتری شمال شرق شوش بنای کوچکی از دوره هخامنشی کاوش و بررسی شد که آنرا معبد آپادانا   نامیده اند این ساختمان بنایی است حدود 30 متر عرض و 45 متر طول دارد و از نقشه ای بسیار زیبا برخوردار است . در جلو یک تالار ستوندار با چهار ستون و در پشت آن تالار دیگری برای اجرای مراسم در اطراف این تالار اتاقها و راهروهایی نیز ساخته شده است . این بنا احتمالا در زمان اردشیر دوم ساخته شده باشد. و آندره گدار معتقد است که محل اصلی آتش است . که دیوارآن آنرا از هرگونه پلیدی یا بی حرمتی حفظ می کرده است . جلوخان سرپوشیده ستوندار آن که در جلو واقع شده با دو محراب محل موعظه وعبادت آتشکده بود و واعظین در بالای پلکان می ایستادند و حضار در حیاط جمع می شده اند.

ازشوش دوره هخامنشی امروزه چیزی جز ویرانه ای  باقی نمانده است که بارها مصالح و اشیاء آن به غارت و یغما رفته است. به هر حال آنچه از معماری با عظمت و شکوهمند کاخهای شوش باقی مانده نشانه نبوغ و ابداع هنرمند ایرانی است که هر زایش هنر و معماری ایرانی سهمی ارزنده داشته است.


 تخت جمشید

"تخت جمشید" که غربیان آن را " پرسفه پلیس " می خوانند، در ٥٧ کیلومتـری شمال شرقــی شیراز وبرروی صفّـــــه ای به ارتفـاع ۱۷۷۰ متراز سطح دریا واقع است. " صفـّه تخت جمشید " حدود ۱۲۵هزار متر مربع وسعـــــــت دارد و آثار روی آن بازمانده ارگ " شهر پارسه " است که ازمراکز مهم دوره " هخامنشی " بوده و در جلگه " مرودشت " در غرب آثارفعلی جای داشته است. این آثار شامل چهار گروه ساختمانی می باشد که از سه طرف در میان دیواری خشتی و استوار بنام "باروی تخت جمشید" محصور بوده است. یک " پلکان بزرگ ورودی " درشمال غرب صفه درست کرده اند که دوطرف قرینه دارد و هر طرف آن با ۱۱۱ پله پهن اما کم ارتفاع ازسطح دشت به بالای سکو هدایت میکند. این پلکان از نظر هنری و معماری در حد کمال است و بقول " ارنست هرتسفلد " Ernest Herzfeld آلمانی که نخستین " کاوش علمی در تخت جمشید " را کرده است، در هیچ جای جهان قدیم نظیری ندارد.

 

بناهای روی صفه چهار نوع اند. در نیمه شمالی، کاخهای تشریفاتی " دروازه همه ملت ها " و " کاخ آپادانا " و " کاخ صد ستون " و " کاخ سه دروازه " یا " کاخ مرکزی " و " دروازه نیمه تمام " واقع اند. درربع جنوب غربی کاخهای اختصاصی " تـَچَرا " و " هدیش " و " کاخ اردشیر یکم " و کاخ مشهور به "حرمسرای خشیارشا" جای دارند، و ربع جنوب شرقی به " خزانه تخت جمشید " اختصاص دارد. " دروازه همه ملت ها " به وسیله " خیابان سپاهیان " به محوطه " دروازه نیمه تمام " وصل می شود. کل بناها با " باروی "تخت جمشید " محافظت می شده است که مشتمل بوده بر دیواری خشتی و ستبر در شمال و جنوب، که علاوه بر آن همچون کمانی برروی تپه شرقی که " تپه شاهی " نام داشته، ادامه می یافته است و ناحیه ای را محافظت می کرده که در آن دو دخمه سنگی در دل کوه درآورده اند که دخمه شمالی " آرامگاه اردشیر سوم " (۳۵۶ تا ۳۳۶ ق م) و دخمه جنوبی " آرامگاه اردشیر دوم" (۴۰۴ تا ۳۵۶ ق م) از پادشاهان " هخامنشی " می باشد ونیز یک " چاه سنگی " عمیق هم در میان این دو کنده اند تا از ریختن سیلاب به درون کاخها جلوگیری کند.
ظاهرا آغاز ساخت و ساز در " تخت جمشید " در حدود ۵۱۸ ق م بوده است و دوره ساختمانی آثارنزدیک پنجاه سال مداوم طول کشیده است. بانی اولی و اصلی آن " داریوش بزرگ " (۵۲۱ تا ۴۸۶ ق م) بود که خودش در " کتیبه های بنای تخت جمشید " که بردیوار جنوبی صفه کنده است می گوید " در این جا پیشتر بنائفی نبود. من اینجا این ارگ راساختم و آن را زیبا و کامل وامن ساختم ". پس از " داریوش بزرگ " پسر وجانشین او " خشیارشا " ( ۴۶۶ تا ۴۲۴ ق م) بیشتری آن کارهای ساختمانی به پایان رسید، اما در زمان پادشاهان بعدی هم کارهای تعمیراتی ادامه یافت و " اردشیر سوم" ساخت و سازهایی در آنجا کرد و در بعضی جایها تغییراتی داد. تا اینکه در سال ۳۳۰ ق م " اسکندر مقدونی " " شهر پارسه " راگشود وبه تاراج داد و کاخهای " تخت جمشید " را هم به عمد آتش زد تا دیگر برا ی ایرانیان امیدی به تجدید دولت " هخامنشی " نماند. از آن پس " تخت جمشید" متروکه ماند واگر چه اولین فرمانروایان " ساسانی " در آنجا اثاری از خود به جای گذاردند، ولی نام " پارسه " را فراموش کردندو آن را " صــــــد ستون " خواندند که بعدها " چهل ستون " و " چهل منا ر" هم می گفتند.
همه قرائن حاکی از آن است که " داریوش بزرگ " نه تنها کاخ هایی را که ساخته است طراحی کرده بوده ، بلکه طراح اثار بعدی هم بوده است . برای ساختن کاخها اول می بایست بر دامنه "تپه شاهی" سکویی به وسعت۱۲۵ هزار متر مربع را آماده سازند یعنی بخش بزرگی از یک دامنه نامنظم صخره ای را مطابق نقشه ای دقیق تا ارتفاع دلخواه راهموار سازند و بلندیهایش را بتراشند و گودی هایش را با خاک و تخته سنگ پر کنند تا بدین ترتیب سکویی درست شود که که قسمتی از نمای آن از صخره طبیعی تراشیده شده بود و بخش دیگرش را با تخته سنگهای کثیرالاضلاع و کوه پیکر برآورد ه بود ند. بعد برروی آن آثار دلخواه را بر طبق برنامه ای منظم ساختند بطوری که محوطه به چهار بخش تقریبا مساوی تقسیم گردید و آثار روی آن به طرزی شگفت انگیز مطابق برنامه از پیش معین شده در چهار گروه ساخته شد. دقت در طرح نقشه آثار از این جا بر می آید که از همان آغاز کار سه نوع آبراهه بر روی صفه تهیه دیدند. یکی خندقی بزرگ و پهن در پشت دیوار شرقی تخت ، که آب بارا ن کوهستان را به راه " راه آبهای زیرزمینی " در شمال و جنوب صفه می رساند تا از آنجا بدَر رَوَد. این راه آبها چندین متر ژرفا دارند و اززیر تخت به دشت می رسند. دوم راه آبهایی که در داخل شالوده کاخ ها با آجر قیر اندود بسان چاه سنگ چین شده درست کردند تا بعد که دیوارها را بالا می آورند آنها راه هم بصورت ناودان در داخل دیوارها تا سطح بام ها بالا ببرند و آب باران سقف را به درون راه آبهای زیرزمینی برسانند ( نمونه های آن در درون پی دیوارهای آپادانا، به صورت چاه های چهارگوش هنوز پیدا است). سوم راه آبهایی که با تنبوشه درست کرده اند وآب مصرفی روزانه را جریان می داده است. همچنین برای دفاع از ارگ باروهایی استوار بر آوردند که آثار دیوارهای ستبر خشتی آن و برج هایش بر لبه شمالی صفه و نیز بر فراز تپه مشرف بر آن دیده می شود. با توجه به این حقیقت که نقشه راه آبها پیشاپیش با نقشه کاخها و دیوارهایشان هماهنگی می داشته اند، می توان دید که همه طراحی ها از اول کار انجام شده بوده و طراح اصلی کسی جز" داریوش بزرگ " نبوده است.
درباره " کاربرد بناهای تخت جمشید " حدسیات زیادی زده اند. انچه مسلم است ارتباط دادن این آثار با اهداف نجومی و رصدخانه ای و معبد سازی، هیچ پایه علمی ندارد. هدف " داریوش بزرگ " از بنای این ارگ نه ساختن پایتختی دولتی بوده است و نه بنای معبدی دینی. " کاربرد بناهای تخت جمشید " و " شهر پارسه " نمایش قدرت ایرانی و شیوه حکومتی او می بوده است یعنی " داریوش بزرگ " می خواسته است شکوه و توانگری دولت ایرانی را نشان دهد که با پیروی از دو اصل " نظم مبتنی برراستی " ( " اََرْتَه" ) و " احترام به عقاید " ، سی قوم یکپارچه ساخته و در کشوری که از آسیای میانه تا رود دانوب و از سند تا حبشه گسترده بود، از نعمت آزادی دینی و فرهنگی و پشتیبانی قانون برخوردار کرده بود و البته از آنها فرمانبرداری هم می خواسته.

" تخت جمشید " نمایانگر اتحاد این اقوام است ، دروازه آن " دروازه همه ملت ها " است و نقوش آن تصویر کننده هماهنگی و همکاری ملت های تابع در نگهداری نظم و قانون نیز پذیرایی شاهانه " داریوش بزرگ " و جانشینانش از خدمتگزاران خویش می باشد. در این جا نمایندگان اقوام تابع به میهمانی نوروزی پادشاه " هخامنشی " میآمده اند وبا خود نه باج و خراج بلکه " هدایای نوروزی " می آورده اند.
بناهایی که " داریوش بزرگ " آغاز کرد از این قراراند: اول سکوی " صفه " را با هموارکردن بلندی ها و چیدن سنگهای کلان در اطراف آن ساخته و پرداختند. تخته سنگها را از " کانهای سنگی " نزدیک محل ویا " مجدآباد " آوردند ودر معدن تراش کلی دادند و سپس بدون ملاط بر هم سوار کردند و برای استواری با " بستهای فلزی " به هم دوختند. راه ورودی به " تخت جمشید " در آغاز از سمت جنوب و نزدیک " کتیبه های بنای تخت جمشید " بوده است اما این " پلکان اولی " را بعدها مسدود ساختند و تنها از " پلکان بزرگ ورودی" در شمال غربی استفاده کردند. به فرمان "داریوش بزرگ" بر بالای صفه در سه جا کارهای ساختمانی انجام داده شد. در قسمت جنوب شرقی " خزانه تخت جمشید " را ساختند، که اول بصورت مستطیلی با طول شرقی- غربی بود (وبعدها " خشیارشا " آن را بزرگتر وبه بنایی دژوار با طول شمالی – جنوبی تبدیل کرد). در شرق این خزانه، بنایی آغاز گردیده بود که بعدها در داخل " حرمسرای خشیارشا " ادغام شد. در قسمت غربی هم بنای اختصاصی کوچکی موسوم به " تََچَرا " ساختند که درو دیوارهایش با نقوش شاه و خدمه اش مزین بود ویا سربازان نیزه دار سپرکش را نشان می داد ویا نقش شاه را بصورت قهرمانی عفریت کش می نمود. در محوطه شمالی آنهم کاخ بزرگی برای بارعام پی ریختند که " آپادانا " نام گرفته است و مشتمل بوده است بر تالاری مرکزی با شش ردیف شش ستونی و سه ایوان درشمال و شرق و غرب ، که هرکدام دوازده ستون داشته اند. چهار "برج آپادانا " آن کاخ را از چهار سمت محافظت می کرد ودیوارهای بیرونی آن با تزئینات " سرو " و " نخل " و " نماد فرﹼایرانی " و " کتیبه های میخی " همه منقوش بر " کاشی های لعاب دار " مزین شده بود. دو ایوان شمالی و شرقی توسط پلکان های دو جانبه و قرینه هم به " حیاط آپادانا " راه می یافتند. جبهه " پلکان شمالی " و " پلکان جنوبی " با نقوش بسیارزیبایی از " هیات های هدیه آور " که نماینده اقوام تابع بودند و بهمراه " بزرگان ایرانشهر" به میهمانی شاه بزرگ می آمدند، و نیز تصاویر " میر آخوران " و " اسباب کشان " و " سربازان گروه جاویدان" تزیین گردید . این نقوش زیبایی خیره کننده اما توﺃم با سادگی و وقار دارند ودقیقا گویای روابط محترمانه میان مردمان زیر دست و " پارسیان " و دولت " هخامنشی " اند و همکاری همه ملل در نگهداری نظم و شکوه آن را مجسم می کنند. بیشتر این نقوش در اصل با " رنگ آمیزی " زیباتر می نموده اند اما اکنون رنگها چشم نوازی خود را از دست داده اند. " کتیبه های میخی " به سه زبان " فارسی باستان " و "عیلامی " و " بابلی "درچند نقطه این پلکانها کنده شده اند که در آنها پادشاه پس از ستایش " اهورامزدا " از نام و نشان خود ووسعت " ایرانشهر " و گوناگونی مردمش سخن رانده است. در مرکزجبهه هر یک از پلکانها در اصل " نقش بارعام " شاهی وجود داشته است که بر آن شاه را بر کرسی سلطنتی کنار دو بخوردان بلند نشان می دا ده است و پشت سرش ولیعهدش و خواجه حرمسرا و دو سه نفر از نجبا و در جلوش رئیس تشریفات و اسلحه دار شاه و دو نجیب زاده دیگر نقش بوده اند. این نقش، بارعام نوروزی را می نموده است که طی آن هدایای ملل از نظر پادشاه می گذشته است واو هم بنوبه خود هدایایی به میهمانان میداده است. اما بعدها بخاطر ملاحظاتی این دو نقش را برداشته به " خزانه تخت جمشید " بردند و بجای آنها دو گروه سرباز مقابل همدیگر گذاشتند. یکی از آن دو " نقش بارعام" اصلی هنوز در " خزانه تخت جمشید " باقی مانده و دیگری را به موزه ملی ایران در تهران برده اند.
" خشیارشا " ساختمانهای ناتمام پدرش را به اتمام رسانیدو خود تعدادی بر آنها افزود. در یکی از کتیبه هایش می گوید " هر چه به چشم زیبا می نماید، من و پدرم داریوش شاه به فضل اهورامزدا ساختیم ". از" کتیبه های میخی " پلکان آپادانا بر می آید که " پلکان شمالی آپادانا " درزمان " داریوش بزرگ" اغاز گردیده و " خشیارشا " آن را به اتمام رسانده است اما " پلکان شرقی آپادانا "را " خشیارشا " ساخته است. به همین جهت دو" نقش بارعام " که اصلاً میان جبهه پلکانها بوده " خشیارشا " و " شاهزاده داریوش " را نشان می داده نه " داریوش بزرگ " و " خشیارشا " را چنانکه بسیاری شایع کرده اند.
ساختمانهای " خشیارشا " عبارت بودند از: یک : کاخ اختصاصی او به نام " هدیش " که در جنوب شرقی " تََچَرا " واقع و دو برابر آن وسعت دارد، و منقوش به تصویر پادشاه و خدمه اش و جانوران و اسباب خدمه است ، و پلکانهایش مزین به نقوش خدمه ویا سربازان اند. دو: " کاخ دروازه همه ملل " که تالاری چهارستونی در شمال غربی صفه است و بمنزله تالار انتظار بوده، وسه سوی آن سکوئی داشته برای استراحت میهمانانی که از " پلکان بزرگ "بالا می آمدند واز طریق این تالار به " حیاط آپادانا" نس رفته اند. دو درگاه ورودی این تالار را با نقوش " گوپت شاه " (جانوری با سرانسان وبدن گاو ویال شیر وبال عقاب) تزیین کرده اند که جرز را بر دوش دارند و حالت نگهبانان درگاه را گرفته اند. بر بالای جرزها " کتیبه های میخی " سه زبانه از" خشیارشا " کنده اند که در آنها پس از ستایش " اهورامزدا " می گوید " من این دروا.ه همه ملل را به فضل اهورامزدا ساختم". از چهار ستون تالار دو تا افتاده بود ویکی دیگر را " هیات تعمیراتی ایتالیائی- ایرانی " به سرپرستی " ژوزپه تیلیا " با دقت بسیار از قطعات فروریخته و نو درست کرد که به " ستون باز بر پاشده " شهرت یافت و به واسطه رنگ آبی اش از دیگر ستونها مشخص می باشد.
در کنار این کاخ یک "حوض سنگی " افتاده است که گویا به عنوان تخته سنگ برای کار گذاشتن دربناها می بوده است اما بیکار مانده، و تیر دو " سر ستون عقاب دوسر " که بدنه شیر دارند و اصطلاحاً " هما " خوانده می شوند هم در کنار " خیابان سپاهیان " یافت شده است.
سومین اثر" خشیارشا " کاخ معروف به " حرمسرای خشیارشا " است که از غرب " خزانه تخت جمشید " واقع شده و قسمت عمده آن را مهندس " فردریک کفرفتر آلمانی " درزمان حفاری " هرتسفلد " و " اشمیت " بازسازی کرد تا بعنوان مرکز اداری تخت جمشید به کار رود. وهنوز هم " کتابخانه تخت جمشید " و " موزه تخت جمشید " و " بنیاد پژوهش پارسه- پاسارگاد " در این قسمت بازسازی شده جای دارند. " حرمسرای خشیارشا " در اصل مشتمل بوده است برتالاری ستوندار ( که امروز "موزه تخت جمشید " است ) با یک ایوان و حیاط شمالی ، و تعدادی اطاقهای چهارستونی متحدالشکل که هریک اطاق و انباری جانبی داشته برای زندگی زنان شاهی بسیــار مناسب می بـوده است. درگــاه های تالار اصلــی با نقـــوش شــاه و خدمه اش مزین شده اند و حتی " طرح گل و بوته " و " شیران غرّان " روی لبـــاس پادشـــاه بــــا " سوزن کاری" نقر کرده اند. هم چنین بدنه درگاه های اطاقهای جانبی تالار هم با نقوش سربازان نگهبــان و " قهرمان عفریت " کفش ( نماد پیروزی خوبی بربدی ) تزئیــن گشتـــــه انـــــد.

در شرق " حرمسرای خشیارشا " " خزانه تخت جمشید " واقع است که اصلاً مشتمل بوده بر ساختمانی دژ مانند با یک در ورودی ( در شمال شرقی ) و چندیـــن تالار ستون دار. این خزانه غنی را " اسکندر مقدونی " به تاراج بـــرد. چنانکــه بالاتر توضیح داده شد " نقش بار عام " که هنوز در آنجا میابیم اصلاً متعلق بوده است بـــه " پلکان شرقی " آپادانا. ته ستونهای این تالارها هنوز برجایند و آثار " نشان سنگتراشان " روی آنها پیداست . در گوشه ای از " خزانه تخت جمشید " تعداد هفتصدواندی لوح گلین با نوشته های عیلامی بدست آمد که بخشی از اسناد مربوط به سازمان کارو پرداخت مواجب کارگران را نگهداشته است و به " الواح گلین خزانه " مشهورشده است. این الواح ثابت می کند که سازندگان " تخت جمشید " از بیگاری استفاده نمی کرده اند و مزد هرکس را به فراخور هنر و کارش می داده اند.
" کاخ سه دری " (یا " کاخ مرکزی " ) هم از ساخته های "خشیارشا " و تمام کرده " اردشیر یکم " است . برروی پلکان ایوان شمالی تصویر بزرگان ایرانشهر را نقش کردند و بر لبه کنگره دار آن نقش سربازان مادی و پارسی را. دو درگاه شمالی و جنوبی پادشاه را با خدمه اش در حالت ورود و خروج نشان می داده است اما درگاه شرقی او را نشسته بر تخت بزرگ و با ولیعهدش ( ایستاده پشت سر او) می نموده است که درزیر فرّ کیانی اند و تخت را نمایندگان اقوام تابع بردست دارند.
در شرق " حیاط آپادانا " و شمال " خزانه تخت جمشید " بنائی بوده است که " کاخ صد ستون " می خوانند ( و گاهی" تالار تخت " گفته اند). این کاخ چهارگوش به وسعت ۴۶۰۰ متر مربع با یکصد ستون( با زیر ستون زنگوله ای ، شالی گرد، تنه شیاردارو بسیار مزین به گل و بویه در بالا و سرستون گاو دوسر- که نمونه هایی از آن در " موزه ملی ایران " و " موزه شرقی شیکاگو " گذاشته اند) ، و هشت درگاه ( دو تا درهردیوار) . در کتیبه ای به زبان بابلی و خط میخی بر خشتی سنگی که در گوشه جنوب شرقی تالار جسته اند، آمده است : " اردشیر شاه گوید : این خانه [ ویس ]، خشیارشا شاه پدرمن ، پی اش را ریخت، به تأیید اهورامزدا من، اردشیر شاه، آن را بر آوردم [و] تمامش کردم". جرزهای د رگاه های شمالی این کاخ را به صحنه ای مشتمل بر بارعام شاهی و پنج ردیف ده تائی از سربازان ایرانی ( یعنی یکصد نفر در هر درگاه ) که گفتی تخت را بر نیزه های خود استوار دارند، مزین کرده اند. درگاه های جنوبی نمایندگان ملل تابع را می نماید که تخت شاهی و خود اورا نشسته بر آن حمل می کنند، و درگاه های شرقی و غربی شاه را در نبرد با جانوران عجیب الخلقه ( مثلا ً شیر بالداری که شاخ گاو ودم کژ دم دارد و در باور ایرانیان احتمالا ً نمودار اهریمن می بوده اند) نشان می دهد. به گفته ابن بلخی مردم زمان وی این ها را تصویر جمشید در نبرد با ددان می دانسته اند.
در شمال این کاخ ، " دروازه نیمه تمام " و محل استقرار خدمه و سربازان است. " اشمیت " در قسمتی از " باروی تخت جمشید " که در شمال شرقی صفه است، بیش از ۳۰هزار لوحه گلین بدست آ ورد که قسمتی از خزانه اسناد دولت " هخامنشی " بوده است واز فعالیت بسیار زیاد اقتصادی و دینی و اداری در " تخت جمشید " حکایت دارند. این " الواح گلین باروی تخت جمشید " روشنائی زیاذی بر هنر و اوضاع اقتصادی دوره " هخامنشی " افکنده و هم چنین هزاران لغت و نام ایرانی را هم ثبت کرده است.
" آرامگاه اردشیر سوم " ( دخمه شمالی ) و " آرامگاه اردشیر دوم " ( دخمه جنوبی ) شکل تقریبا ً یکسانی دارند یعنی اطاقی در دل کوه کنده اند که در آن چند تابوت سنگی تعبیه کرده بودند تا جسد مومیایی شده شاه ویارانش را در آن بگذارند. جبهه بیرونی آرامگاه را هم با نقش شاه در برابر " آتش شاهی " و زیر سایه " فرّ کیانی " بـــــر روی تخت بزرگی نموده اند که نمایندگان اقوام تابع آن را بر دوش می کشند.
" اردشیر اول " در گوشه جنوب غربی صفه کاخ مجللی بر آورده بود که پلکان بزرگ آن با نقوش سی و چند هیأت هدیه آور مزین بود اما بعدها این کاخ را خراب کرده اند و سنگهای آن را در جایهای دیگری به کار برده اند.
درمورد جنبه های هنری " تخت جمشید " باید خاطرنشان کرد که " پارسیان " در مدتی کوتاه صاحب دولنی جهانی شده بودند طبعا ً فرصت خلق هنری ویژه را از نو و از پایه نداشتند و ازهنرهای ملل تابع – آشوریان ، مصریان، لودیان ، ایونیه ایها ، بابلیان و غیره – استفاده کردند ولی طراحی ها و نقشه های بناها و موضوع نقوش را خودشان دادند، تنها سبک و طریقه هنری ملل تابع را پیروی کردند. کارگران در گروه های متعدد زیر نظر استادانی که نشان خود را بر سنگها گذارده اند، کار می کردند. هنر نقاشی و زرگری و تندیس سازی و معماری فهخامنشی همه در" تخت جمشید " مجسم شده اند. نه تنها بعضی از نقوش رنگ دارند، بلکه روکش درها و میخهای آنها و نیز جواهراتف پادشاهان را از زر وسیم می ساختند وبه سنگ می نشاندند. از روی آثار" تخت جمشید " است که می توان نوع لباسها و ابزارو آلات و شیوه تندیس پردازی هخامنشی را در هر جا که باشد – خواه در هند یا ترکیه ، خواه در مصر یا ازبکستان و ارمنستان – شناخت .
مقام تخت‌جمشيد در تاريخ هخامنشي
" مقام تخت جمشید در تاریخ" بسیار والا است. نه تنها یکی از تخت گاه های دوره هخامنشی و مرکزی تشریفاتی و اداری و اقتصادی بشمار می رفته است بلکه سر مشقی برای هنر ملل بعدی هم گشته است .خاطره " گنج خانه نبشته های آن – که در آتش سوزی اسکندری به سختی گزند دید- تا قرنها در ذهن ایرانیان ماند و بعد استخر و نقش رستم را به تبعیت از آن ساختند و پرداختند. پادشاهان محلی فارس از تخت جمشید برای رهایی از یوغ مقدونیان الهام می جستند. ساسانیان بدان احترام می نهادند وپاپک و دو پسرش اردشیر و شاپور نقش خود را با سوزن در دیوار شمالی تالار حرمسرا کندند وشاپور سکانشاه دو کتیبه از خود درتـَچَرَ باقی گذارد . معماران و هنرمندان ساسانی تزئینات و خصایص هنری و معماری تخت جمشید را تقلید کرده اند ( مثلا ً در درگاه های فیروزآباد، درپلکان کنگاور، درنقش هدیه پردازان و نجبای سنگتراشی بزرگ شاپوریکم در بیشاپور، در ستونهای سنگی کاخی در بیشارپور در شیار ستونهای گچی شیز ( تخت سلیمان آذربایجان ). اینگونه تقلید در خارج از ایران هم راه یافته است و حتی در تزئینات و طرحهای آکروپل آتن ها هم رد پایش مشخص است. در هنر تاکسیلا وهندف و بلخ در دوره یونانگرائی تأ ثیر مستقیم ستونها و تزئینات تخت جمشیدی روشن است چنانکه حتی مظهر ملت و دولت هند، که ستون سرنات باشد، نیز تقلیدی از ستونهای تخت جمشیدی است. در دوره اسلامی توجه خاصی به تخت جمشید داشته اند و بایکسان دانستن جمشید وسلیمان، بناهایش را به سلیمان هم نسبت داده و حالت تقدسی برایشان قایل بوده اند، چنانکه خاک تخت جمشید را توتیای چشم می دانستند و مردم خاکها را می شستند تا " درمیان آن توتیاء هندی یابند کی داروی چشم را شاید ". در دوره اول اسلامی مقداری از ستونها و زیر ستونها و درگاه های تخت جمشید را به استخر بردند تا با آنها مسجد جامع استخر را بسازند که مسعودی به دقت توصیف کرده است و آثارش هنوز بر جاست. دیلمیان تخت جمشید را ساخته نیاکان خود می دانستند و عضدوالدوله در قصری که بنام پسرش ابو نصر در شیراز ساخت، مقداری از درو ارگاه های کاخ داریوش بزرگ ( تـَچَرَ ) را بدانجا برد و کارگذارد. هم چنین تخت جمشید با جلب توجه مسافران اروپائی از ۱۴۷۰ به بعد و شرح و قرحهای آنها از آن، خیلی زود شهرتی عالمگیر برای ایران باستان در جهان غرب به ارمغان آورد و نوشته های بسیاری وقف توصیف آن آثار و شناخت هنر ایرانی گردید. از راه همین توصیفات بود که خط میخی شناخته شد وراز خواندنش کشف گردید. نفوذ تخت جمشید در معماری چهل ستون ( که حتی نامش را هم از تخت جمشید آن زمان ــ" چهل منار" ــ گرفته است ) بخوبی آشكاراست، و نیز در آثار دوره قاجاریه – حتی در قالی و پرده بافی – بخوبی راه یافته است. در دوره معاصر، ساختمانهايي چون بانک ملی ایران و اداره کل شهربانی کشور را مستقیما ً به تقلید تخت جمشید ساخته اند و نقوش تخت جمشیدی آراینده قالی ها، پرده ها، ظروف فلزی، نقاشی و معماری گشته است.


پلکان ورودی
 

 

 نقش رستم

یکی از مهمترین و زیباترین آثار باستانی سرزمین همیشه جاوید پارس نقش رستم می باشد که آثار مهمی را از دوران عیلامی، هخامنشی و ساسانی در خود جای داده است. بر سینه این کوه مقبره های بسیار عظیمی بجای مانده که شهریاران هخامنشی در آنجا آرمیده اند. از راست به چپ این قبور منسوب به خشایارشا، داریوش کبیر، اردشیر اول و داریوش دوم می باشد. در آرامگاه داریوش اول، سنگ نوشته های بزرگی به خط میخی وجود دارد که حاوی نیایش و مضامین مذهبی است. داریوش اول، نام کشورها و سرزمین های تابع خود و اندرزهای معنوی فراوانی را در این نوشته ها برشمرده است. این آثار در 3 کیلومتری تخت جمشید واقع شده است.

 در پایین کوه هم آثار بسیار زیبایی از دوران ساسانی حجاری شده که به ترتیب از راست به چپ عبارتند از:
  - تاجگذاری نرسی (294-304 میلادی) پسر شاپور اول ساسانی که حلقه شهریاری را از آناهیتا، خدای آب (شاپور دختک، همسر نرسی) دریافت می کند.
  - نقش دوم که زیر آرامگاه داریوش کبیر قرار دارد مشتمل بر دو نقش است که نشان دهنده پیروزی بهرام دوم (273-294 میلادی) بر دشمن خویش می باشد.
  - نقش سوم که زیباترین، مجلل ترین و پرافتخارترین نقش دوران ساسانی است، نشانگر شکوه و بزرگی شاپور اول (239-270 میلادی) شاه ایران می باشد که والرین امپراطور روم در مقابل او زانوی تسلیم بر زمین زده است.
  - نقش چهارم نشانگر پیروزی هرمز دوم (302-309 میلادی) بر دشمن خویش است. در بالای این نقش آثار حجاری دیگری دیده می شود.
  - نقش پنجم احتمالا تصویر شاپور دوم (309-379 میلادی) می باشد.
  - نقش ششم که مربوط به زمان عیلامیان (700 قبل از میلاد) است و نقش بهرام دوم (274-294 میلادی) همراه با خاصان و نزدیکان بر روی نقش عیلامی حجاری شده است. در هر دو طرف نقش بهرام هنوز آثاری از نقشو عیلامی دیده می شود.
  - آخرین نقش متعلق به تاجگذاری اردشیر بابکان (224-239 میلادی) اولین پادشاه ساسانی است که حلقه شهریاری را از اهورامزدا دریافت می دارد.
از دیگر آثار موجود در نقش رستم، بنای سنگی موزون و استواری است که کعبه زرتشت نامیده می شود و از مهمترین آثار منحصر به فرد عهد هخامنشی به شمار می آید. درباره این بنا نظرهای مختلفی وجود دارد.
در نقش رستم آثار دیگری همچون چاه آب و دو آتشدان سنگی مربوط به عصر ساسانیان به چشم می خورد.

اولین نقش
این فضای خالی بزرگ حجاری نشده ای که به چشم می خورد شاید به منظور حجاری حوادث تاریخی اواخر دوران ساسانی تهیه گردیده بوده، اما فرصت اتمام آن به دست نیامده است. طول این مجلس 10 متر و ارتفاع آن 5 متر می باشد و حدود 2 متر از سطح زمین در مرکز این قسمت حجاری نشده کتیبه بیست سطری به زبان فارسی حک گردیده است که بسیار جدید می باشد و وقف نامه ای مربوط به "محمد رفیعخان، ابن الخان العظیم" است. لازم به ذکر است که این کتیبه در بسیاری از مراجع و حتی تابلو راهنمای کنار اثر به عنوان "تقسیم آب مصرفی برای زمین های مزروعی کنار نقش رستم" ذکر شده است.

                                   مجلس خالی و کتیبه جدید به زبان فارسی

                                           

دومین نقش
تاجگذاری نرسی (294-304 میلادی)
نرسی پسر شاپور اول و فرمانروای ارمنستان در سال 294 میلادی بر بهرام سوم پسر بهرام دوم و نوه بهرام اول (یعنی پسر برادرزاده خود) شورید و تاج و تخت ایران را به دست آورد. این نقش صخره ای بسیار مشهور، تاجگذاری نرسی را نشان می دهد. حلقه دیهیم دار شاهی میان او و نقش زنی تاجدار قرار دارد و مانند آن است که نرسی آنرا از دست بانو می گیرد. بانوی مذکور در سمت راست ایستاده است، موهای مجعدش در بالای تاج کنگره داری آراسته گشته و لباس بلند و آویزانش با کمربندی بسته شده و با دکمه ای روی سینه اش و زیر گردنبدنی گوهرنشان استوار گردیده است.

                                       تاجگذاری نرسی؛
سومین نقش
پیروزی بهرام دوم (274-294 میلادی) را بر دو دشمن خویش نشان می دهد. این نقش در دو صحنه یکی بالای دیگری که به وسیله خط باریکی از هم جدا گشته اند حجاری شده است. بهرام سوار بر اسب چهارنعل به سوی دشمنی سواره می تازد و نیزه بلند خود را چنان بر او زده که نیزه دشمن شکسته شده است. در پشت سر بهرام، سواری آراسته درفشی را به دست گرفته است که میله ای افقی مزین به سه گوی بر فراز آن است و دو طره پارچه ای از آن آویخته است. شاید این همان درفشی باشد که آمیانوس مورخ رومی می گوید ساسانیان به هنگام حمله بر می افراشتند و رنگ آن سرخ همچون شعله آتش بوده است.
از زیبایی های این نقش یکی روکش پارچه ای منگوله دار اسب است و دهانه و لگام آراسته آن و دیگری تیردان بلندی که بر ران راست پادشاه آویخته شده. در این صحنه نقش یک سرباز رومی را هم حجاری کرده اند که بر زمین افتاده و زیر اسب بهرام لگدکوب شده است.

                                  پیروزی بهرام بر دشمنان؛

چهارمین نقش
پیروزی شاپور اول (239-270 میلادی) بر والرین امپراطور روم را نشان می دهد. در زمان شاپور اول، سه پادشاه رومی به ایران حمله ور شدند. یکی "گردیانوس" جوان بود که در 242 میلادی کشته شد. دیگری "فیلیپ عرب" بود که در برابر شاپور ناچار به عجز شد و قبول کرد که باج سالیانه بپردازد و سوم "والرین" بود که در 262 میلادی با هفتاد هزار سرباز و امیر و سناتور رومی به دست ایرانیان اسیر گشت. شاپور پیروزی خود را بر دیوار کعبه زرتشت در نقش رستم توصیف نمود.
شاپور در این کتیبه می گوید:
"والرین با سپاهی که مشتمل بر 29 گروه اروپایی بود (وی یکی یکی نام آنها را می برد) و به هفتاد هزار نفر بالغ می شد به جنگ ما آمد. در اطراف الرها و ادسا جنگ بزرگی بین ما و امپراطور والرین درگرفت. ما امپراطور والرین را با دست های خویش به اسارت گرفتیم و همگی آنها را به ایالات ایران انتقال دادیم".

                                      پیروزی شاپور اول بر والرین؛
 

این صحنه پیروزی شاپور از زیباترین نقش برجسته های تاریخی نقش رستم است و از حادثه ای حکایت دارد که مایه سرافرازی ایرانیان می باشد. شاپور با تاج کنگره ای و جامه آراسته سوار بر اسب رو به سمت چپ نقش شده است و در پیش او فیلیپ عرب امپراطور باجگذار رومی زانو زده است (این امپراطور بر خلاف تصور والرین نیست). پادشاه یک دست خویش را به طرف او دراز کرده تا نشان قبول باجگذاری او باشد. فیلیپ تاج رومی بر سر دارد و بالاپوش او بر روی دوشش به اهتزاز درآمده چنانکه گفتی با شتاب دویده است تا پیش شاه ایران به زانو درآید. وی هر دو دست خویش را به حالت بخشش به جلو دراز کرده است. بزرگی و عظمت پادشاه از لباسش، زینت آلات او (گردنبند، دستبند و تاج) و طرز آرایش موهای چین دار و بر شانه افتاده اش و نیز دهنه و زین و لگام اسب مغرورش همه نشانی از عظمت دارد.
کنار شاپور، امپراطور رومی دیگری ایستاده است که شاپور مچ او را به نشانه اسیر گرفتنش به دست دارد و این امپراطور اسیر والرین می باشد. چنین به نظر می رسد که افراد این نقش کاملا زنده می باشند و این امر مهارت و استادی هنرمندان دوره ساسانی را تایید می نماید. در پشت سر اسب شاه تصویر موبد بزرگ "کرتیر" دیده می شود که کلاه بیضی شکل مزین به نشان قیچی به سر دارد و انگشت سبابه دست راست خویش را به نشانه احترام به سوی شاپور دراز کرده است و گردن بند مرواریدی آراسته شده به گردن دارد و بالاپوشش با سنجاقی در جلو سینه قفش شده است.

پنجمین نقش
در زیر مقبره اردشیر اول یک مجلس حجاری با دو نقش دیده می شود. نقش بالایی به آذر نرسه یا شاپور ذوالاکتاف می باشد (310-379 میلادی). این نقش تقریبا به طور کامل از بین رفته است. نقش پایین متعلق به هرمز دوم می باشد (302-310 میلادی).
هرمز دوم نوه شاپور اول ساسانی است. این نقش صحنه پیروزی هرمز را بر دشمن او نشان می دهد. پادشاه چهارنعل بر دشمن تاخته و اسب دشمن را سرنگون کرده است. دشمن رومی دارای ریشی است که پایین آنرا بریده اند و کلاه خودش مانند خودهای رومی آرایشی تاج مانند دارد.

                                       پیروزی هرمز دوم بر امپراطور رومی؛

تیردان بلندی در کنار پای راست پادشاه دیده می شود. اسب پادشاه به نحو جالبی با زینت آلات پشمی و منگوله بر روی ران اسب تزئین یافته است.دم است به شکل گوئی گره خورده و اسب با افسار و براق تزئین شده است. در پشت سر پادشاه پرچمدان دیده می شود.

ششمین نقش
در زیر مقبره داریوش دوم و بر روی کعبه زرتشت، نقش حجاری شده ای مربوط به دوران ساسانی نظر بینندگان را به خود جلب می نماید. طول این نقش 7.6 و بلندای آن 3 متر است. در این نقش یک سوار تاج دار، نیزه خود را بر گردن دشمن فرو کرده است. تاریخ و شخصیت این پادشان فاتح مشخص نیست ولی به عقدیه برخی از دانشمندان این نقش متعلق به شاپور دوم (309-379 میلادی) می باشد، با این قرینه که تاج او شبیه تاج شاپور بر روی سکه های اوست تایید می شود. نیزه دشمن شکسته شده و اسب او از پشت به زمین نشسته است.


                                        نقش شاپور دوم؛

هفتمین اثر
نقش بهرام دوم و خانواده اش که روی یک حجاری قدیمی عیلامی کنده شده است. این قسمت از کوه، نقشی از اوایل هزاره اول قبل از میلاد و متعلق به فرمانروایان عیلامی داشته است که بعدها با ایجاد نقش بهرام دوم صدمه شدیدی دیده اما از این نقش هنوز دو قسمت مانده است: یکی در سمت راست که مردی را با لباس بلند و کلاه لبه تیز نشان می دهد و دیگری در سمت چپ که الهه ای را بر تختی از مار می نماید. نمونه کامل این نوع حجاری ها در کورنگون ممسنی به جای مانده است و از روی نمونه های باقی مانده به خوبی می توان شکل اصلی این نقش از میان رفته را باز شناخت.

                                     

                                     

                                     

بهرام دوم ساسانی (274-294 میلادی) قسمتی از نقش عیلامی را محو نمود و برجای آن مجلسی حجاری کرد که خودش را ایستاده و در میان یاران و افراد خانواده اش نشان می دهد. تاج پادشاه مزین به نقش عقاب است که پرنده مخصوص ایزد بهرام، ایزد پیروزی بوده است. پادشاه جامه ای بسیار آراسته دارد و دسته شمشیر بلندی را به نشانه قدرت با دو دست گرفته است.

مخزن آب
این چاه آب و یا مخزن آب به شکل یک پنج ضلعی نامنظم در پای کوه کنده شده است که بلندترین ضلعش 720 سانتی متر و بقیه اضلاعش 550 سانتی متر طول دارد. شاید به علت قداست منطقه به خصوص در دوران ساسانی، برای بازدیدکنندگانی که به زیارت آثار می آمدند و یا برای اسبان آنها مخزن آبی لازم می بوده است.

                                       

کعبه زرتشت
این ساختمان بسیار زیبا و مکعب شکل روبروی کوهستان که نظر بینندگان را به خود جلب می نماید در این دو قرن اخیر به نام "کعبه زرتشت" نامیده شده است زیرا خیال کرده اند که با آیین زرتشت پیامبر ایران باستان رابطه داشته است. مهرت و دقتی که در برش و حجاری سنگ های حجیم سفید و مشکی این بنا به کار رفته است استادی هنرمندان و سبک معماری دوران هخامنشی را به خوبی می نماید. این بنا توسط مهاجمین ناآگاه به سختی آسیب دیده ولی در عین حال به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران مورد توجه می باشد. قمست زیرین بنا توپر ساخته شده اما در بالای ساختمان اطاقی به اندازه 2.5 * 2.5 متر وجود دارد که کاربرد آن مایه بحث بسیار شده است. عده ای آنرا آتشکده می دانند که محل آن و بی نفوذ بودنش این فرضیه را تا حد زیادی مردود می سازد.

                                               کعبه زرتشت،
 

گروهی آنرا محل نگهداری اسناد و یا حتی جای نگهداری جسد مومیایی شده شاهان می دانند که پیش از ساختن آرامگاهشان آنجا به امانت گذاشته می شدند. اما پلکان سخت این بنا و محل تنگ آن هم این فرضیه را تا حد زیادی مردود می کند. بهترین تعبیر آن است که این بنا را برای آرامگاه ساخته بودند، ولی بعد که داریوش بزرگ نوع آرامگاه شاهی را از بنای ساختمانی به مقبره درون کوه درآورده شده تغییر داد این بنا را هم برای کار دیگری گذارده بوده اند. یک پلکان سی پله ای برای این ساختمان ساخته بوده اند که قسمت فوقانی آن توسط عده ای ناآگاه در طول تاریخ نابود گردیده است.

کتیبه طولانی که در اطراف دیوار پایینی این بنا نقش شده است یکی از شاپور اول ساسانی است که به سه زبان پهلوی ساسانی (پارسی میانه)، پهلوی اشکانی و یونانی هک گردیده است و موضوع اصلی آن شرح حوادث تاریخی دوران شاپور اول به خصوص جنگ ایران و روم است که در آن جنگ سه امپراتور رومی به نام های "گردیانوس"، "فیلیپ عرب" و "والرین" به سختی شکست خوردند و این آخری پس از اسارت در بیشاپور زندانی گشت (262 میلادی).
کتیبه دیگر در زیر کتیبه اول است که به زبان پهلوی اشکانی و در 19 سطر و به دستور "کرتیر" موبد موبدان نقش شده است. "کرتیر" ضمن معرفی خود و القابش به شرح خدماتی که در این راه دین زرتشت انجام داده می پردازد و از رسیدنش به جایگاه موبد بزرگ و دادور (قاضی) تمام کشور و سرپرستی معبد آناهیتا سخن می راند.


                              

دوره های بررسی تاریخ هنر و معماری یونان

                  معماری یونان (دوره ی آرکائیک )

دوره های بررسی تاریخ هنر و معماری یونان: هنر و معماری یونان دارای فراز و نشیبهای فراوانی در طول تاریخ بوده است. و بر همین اساس می توان هنر یونان را در چهار دوره معماری را در سه دوره از آن مورد بررسی قرار داد. الف) هنر دوره هندسی: به آثار هنری پیش از دوره آرکائیک اطلاق می گردد. که در آن بر روی سطوح ظروف سفالی از طرحهای منظم هندسی استفاده شده است. ب) هنر و معماری دوره آرکائیک (کهن) 630 تا480 ق . م ج) هنر و معماری دوره کلاسیک 480 تا 330 ق . م د)هنر و معماری دوره هلنی 330 تا 27 ق . م اینک به بررسی معماری یونان در هر یک از دوره های فوق الذکر بویژه سه دوره کهن, کلاسیک و هلنی می پردازیم. 1- معماری دوره کهن (آرکائیک): در این زمان, دوره هندسی جای خود را به مرحله یا «شیوه خاور مآبی»دوره کهن داد. این مرحله, مرحله گذرایی بود و پس از آن عناصر تازه ای از هنر, با هنر اصیل یونانی پیوند خورد و شیوه ای جدید پدید آورد که سبب بنیان و پیشرفت هنر یونان گردید. این دوره را به نام «دوره کهن» نام گذاری کرده اند که از اواخر قرن هفتم پیش از میلاد آغاز شده و تا شروع جنگهای ایران و یونان در زمان خشایار شاه هخامنشی (480 ق م) ادامه داشته است. پیامد روابط جدید با شرق, ظهور پیاپی جانوران و هیولاهای مرکب متعلق به خاور زمین در سطح ظروف یونانی بود, با این مضامین در هنر بین النهرین و مصر آشنا شدیم. شیر, ابولهول, شیربالدار, آدم تنه اسبی(مینوتور). پیکر تراشی: گرایشهای تکامل پیکر تراشی در یونان درست همانند گرایشهایی است که در نقاشی سفالینه هاست. یعنی مرئی و قابل توصیف اند. پیکره های مفرغی پسر و دختر یونانی که در سال680 ق م ساخته شده اند, سرآغاز دوره کهن است. جامه های بلند و مجلل این پیکره ها را می توان دلیلی بر ساخته شدن آنها در ایوانی دانست. زیرا در اینجا بود که دولتهای ثروتمند یونانی, سلیقه و علاقه خاورمآبانه خود را به تزئینات گرانبها و پیکر شکوه در زندگی و هنر گسترش دادند. پیکره سازی یونان فقط مختص پیکر تراشی جدای از معماری نیست, بلکه بخش عظیمی از پیکر تراشی این دوره جزو تزیین ساختمان معابد است، که به صورت نقش برجسته استفاده شده است. بی شک آغاز جنگ های ایران و یونان تاثیری در توسعه هنر دوره کهن داشته است، گرچه از برخی جهات محدودیتهایی داشته، اما با تحولی که به ویژه در شناخت مواد اولیه و استفاده از آن حاصل گردید، موجب تحولات و پیشرفت هنری این زمان شد هنرمند این دوره دقت خود را بیشتر صرف شناخت ماده ای نمود که با آن اثر هنری را پدید آورده است. و براساس سنت حاکم بر جامعه خود را در قید و بند ساختن نمونه ها و انواع محدود هنری گرفتار کرده، و در حقیقت بیشتر به الگو سازی پرداخته است. معماری: در دوره کهن دو مسیر هنری در شهرهای تحت نفوذ یونانیها برقرار بود، یکی از هنر دور یک که مشخص با رسمیت و صلابت و بی پیرایه در سرزمین یونان قرار داشت و دیگری شیوه هنری یونیک که دارای ظرافت بیشتر و خاص خود بود و در ناحیه آتیکا بود و پایتختش آتن واقع در کناره جنوب شرقی سرزمین مرکزی یونان و جزایر اطراف آن در دریای اژه و همچنین بخش غربی آسیای صغیر، آن زمان مجزا بود. آثار معماری این دوره با استفاده از قطعات سنگهای تراشیده شده و بدون ملات ساخته شده اند که در مرحله اولیه در ساخت معابر از چوب برای ستون ها و پوشش سقف ها و آجر برای دیوار و سنگ صرفا برای پی ساختمان استفاده شده است. معابد کوچک و ساده بودند و کم کم فرم اصلی خود را یافتند. از قدیمی ترین معابد این دوره

می توان از «معبد هرا» در «آلیمپ» یاد کرد که به شیوه دوریک و در سال 600 ق م ساخته شده است. ابعاد آن 5/18* 50 متر و بلندی ستونهای آن 40/5 متر است. سقف شیروانی آن سفالی است. در داخل مقصوره دو ردیف ستون قرار دارد، و از خشت و سنگ و بویژه در پی از سنگهای نتراشیده استفاده کرده اند.

    معبد هرا

معبد «آپولو» در شهر «کورینت» یکی از بناهای قدیمی یونانی است که هنوز بعضی از ستونهای آن به جا مانده است . معبد به شیوه دوریک کهن و در قرن ششم ق م ساخته شده است. در این بنا ارتفاع ستونهای دوریک کوتاه و هنوز در مرحله آغازین بوده است بالشتگ سر ستون نیز از این وضعیت تبعیت کرده است.

                                     معبد «آپولو

 با سیلیکای پستئوم: در جنوب ناپل واقع است و در حدود 550 ق. م شده است. این بنا نمونه ای از سبک دوریک کهن به شمار می رود. پژوهندگان اولیه به دلیل تشابهی که بین این ساختمان و با سیلیکای رومی وجود داشته، آن را «باسیلیکا» نامیدند. لذا بنای پستئوم معبدی است، دور ستونی با ستونهای سنگی و خوش ترکیب و مودب و فواصل فشرده، سر ستونهای بزرگ و جسیم و بالش گونه در زیر اسپری عظیم که ستونها را به طرز متناسبی کوتاه نمایان کرده است. ضخامت ستونها و فاصله کم کم احتمالاً دلیلی ساختمانی دارد. معماران در این دوره نمی توانسته اند به مقاومت مصالح مورد استفاده اطمینان داشته باشند. لذا به طور منطقی بر استحکام کارشان افزوده اند، مثلاً در گوشه های بنا سر ستونهای بالشتکی شکل بزرگتر شده و سطح اتکا به نفس فواصلی که توسط سنگهای حمال پل بندی شده، افزایش یافته است.

                        با سیلیکای پستئوم        

گنج خانه سیفونسیها: یکی از بناهای دوره کهن است که به شیوه «ایونیک» و در سال 530 ق.م ساخته شده است. (ش 4) بنا در شهر «دلفی» قرار دارد، با آنکه این بنا هیچ گونه ستون ایونیک ندارد و حمل و نگهداری سقف توسط ستون پیکرها (کاریاتیدها) است ولی جزو سبک ایونیک محسوب می گردد، از ویژگی های متمایز و مشخص کننده دیگر بنا در شیوه ایونیک کتیبه پیوسته ای است که به عنوان بخشی از یک اسپر سنگین دوره کهن است. چون ستون پیکره ها با آن جامه های زیبا و نیمرخهای بسیار مضرشان هیچ گاه نمی توانستند در متن معماری دوریک با آن خطوط خشک و جسیم کم توجه به تزئین بگنجند.

معبد ارتمیس : در شهر «افسوس» آسیای صغیر واقع است در سال 560 تا 550 ق . م ساخته شده است. معبد دارای ابعادی 55*115 متر است و به شیوه ی ایونیک ساخته شده است. چهار گوشیهای تزئینی آن به نقش برجسته هایی از جنگجویان نیزه بدست مزین است. در بخش سنتوری معبد جنگجویان الهه ی «آرتمیس» با سپری در دست نقش شده است. از دیگر معابد این دوره می توان به معبد آپولون شهر دلفی و معبد آفائیا در شهر آیگینا در قرن ششم ق . م اشاره کرد

       معبد ارتمیس

                    معماری یونان (دوره کلاسیک)

دوره كلاسیك، دوران ثبات و شكوفایی تمدن و هنر یونان است. قرن پنجم و چهارم را باید بهترین ایام تحول و تكامل معماری یونان به شمار آورد. این دوره با عظمت، پس از پیروزی های درخشانی آغاز، و با اقدامات كشور گشایانه اسكندر مقدونی پایان پذیرفت. این فصل از حیات یونان نتیجه و مولود دوران باستانی و مقدمه دوران هلنیستی بوده است.هنر دوره كلاسیك كه چكیده تاثیرات اجتماعی و مذهبی یك ملت است در نهایت كمال و پختگی عرضه شده در هنرهای باستانی جای ویژه ای را به خود اختصاص داده است. یونانیان موفقیت و پیروزی های خود را در جنگ ها مرهون خدایان می دانستند و همین مسأله در هنر و معماری سرزمین شان كاملاً محسوس است.مركز فعالیت های هنری عصر كلاسیك در شهر آتن بوده است.
آتنی ها كه گردآوری تكه سنگ های پراكنده آكروپلیس آتن را پس از ویرانی شهر در سال ۴۸۰ ق . م كسر شأن خود می دانستند، به رهبری پریكلس نیرو استقلال جدیدشان را با بازسازی كامل آكروپلیس كه در واقع یكی از بزرگ ترین پروژه های ساختمانی جهان باستان تا پیش از روزگار رومیان بود، به جهانیان نشان دادند.پلوتارك یكی از مورخین یونانی در ۵۰۰ سال پس از بازسازی آكروپلیس می نویسد: «كارهای پرویكلس مخصوصاً از این لحاظ ستودنی اند كه شتابان ساخته شده اند، برای آنكه قدرت های جدید دوام بیاورند زیرا هر كار خاصی كه او انجام می داد بی درنگ حتی در آن زمان كه تازگی داشته عنوان كاری باستانی شناخته می شد و دلیلش زیبایی و ظرافت آن كار بود و با این حال كار مزبور از لحاظ نیرو و تازگیش، امروز نیز چنین است كه گویی تازه انجام شده است. در آن كارها گونه ای شكفتگی و تازگی وجود دارد كه غبار گذشت زمان را از چهره شان می زداید.»معماری دوره كلاسیك به رهبری و پشتیبانی فیدیاس معمار و پیكرتراشی كه در دولت یونان مقام وزیر هنر را داشت، به اوج و رونق خود رسید. با اینكه درباره معماری این دوره نوشته ها بسیار است، ولی باید به چند بنای مهم اشاره كرد. شهر آكروپل یا ارگ آتن كه بر روی تپه ای ساخته شده از اقدامات بزرگ معماری این معمار است.بنا به گزارش سایت آفتاب در كتاب آشنایی با معماری جهان آمده است:معماری این دوره از جنبه های فنی پیشرفت های شایانی كرد
.
سنگ های مورد استفاده دیوارها به طور كامل تراش خورده و با بستهای فلزی با دقت بسیار نسبت به دوره كهن در كنار هم قرار گرفتند نصب سفال های بامپوش نیز بر همین منوال پیشرفت نمود.یكی از مجموعه بناهای باشكوه یونان در عصر كلاسیك آكروپلیس در شهر آتن است. این مجموعه به رهبری «پریكلس» در اواخر قرن پنجم ق . م یعنی هنگامی كه آتن به دوره قدرت رسیده بود احیا گردید. بزرگ ترین كاری بود كه در تاریخ معماری یونان پدید آمد و موجب آن شد كه عالی ترین یادگاری از دوران اعتلای هنر بر جای بماند. همه بناهای آكروپلیس، هنر معماری دوره كلاسیك یونان را در آن هنگام كه به كمال رشد خود رسیده بود به منصه ظهور رسانده است.این مجموعه شامل بناهای: معبد پارتنون،دروازه «پروپالایا»، معبد ارختئوم، معبد آرتمیس، معبد الهه پیروزی «نیكه»، نگارخانه «كالكوئیكی»، محل معبد قدیمی آتنا و چند بنای كوچك است.

 

                        دوره كلاسيك پيشين (پارتنون،ساختمانهاي آکرو پوليس)

■ پارتنون

از بناهايي که در آکروپوليس ساخته شد، پارتنون (معبد مقدس آتنا پارتنوس) نخستين و بزرگترين بنا بود (تصوير 162). معماران آن ايکتينوس و کاليکراتس بودند و پيکره هاي تزييني آن به سرپرستي فيدياس دوست پريکلس و يکي از بزرگترين پيکرتراشان جهان ساخته و نصب شدند. پارتنون از لحاظ نقشه ساختماني (تصوير 161) يک معبد دورستوني است و عرض آن اندکي از يک دوم طولش بيشتر است. مقصوره ي پارتنون به دو بخش تقسيم شده است: در بخش بزرگتر تنديس آتنا پارتنوس از عاج و طلا، به بلندي تقريباً دوازده متر و کار فيدياس پيکرتراش قرار گرفته بود: بخش کوچکتر به عنوان گنج خانه اتحاديه دلوس طراحي شده بود، ولي بخش عمده پولي که اعضاي اژه اي اين اتحاديه به گنج خانه سرازير مي کردند صرف اجراي پروژه هاي ساختماني جاه طلبانه پريکلس مي شد. درون دو اتاق، به طرق متفاوت آراسته شده بود. خود مقصوره دو رديف ستون کوچک براي نگه داشتن سقف دارد، هدف از ساختن اين دو رديف، با آنکه مدتها مورد بحث قرار داشته، به گفته بعضيها ايجاد بالاخانه يا رواقي بوده است تا بازديد کنندگان از آنجا بتوانند تنديس آتنا را ه پي اش هنوز بر هم جا مانده است ببينند. اين گنج خانه چهار ستون تکي به شيوه يونيک داشت – يکي از چندين ويژگي يونيک در ساختماني که بدون آنها دوريک مي شد، ويژگي بعدي کتيبه پيوسته تنديس است که دورادور ديوار بيروني و مقصوره مي چرخد. پارتنون، صرفنظر از اين اجزاي يونيک، عصاره اي از معبد کلاسيک دوريک است و اوج پالايش اين شيوه به شمار مي رود.

                 

          162- ايكتينوس و كاليكراتس، ارتنونٍ، آكروپوليس، آتن 448 – 432 ق م. (نماي غربي).

بناي امروزي پارتنون، يک رستوران است. پارتنون در جريان تاريخ طولانيش دستخوش تحولات بسيار شده است. زماني يک معبد يوناني بود، زماني يک کليساي مسيحي و زماني ديگر يک مسجد عثماني شد. مقصوره ي پارتنون در سال 1687 انبار مهمات تُرکهاي عثماني در جنگ با ونيزيها شده بود. يکي از گلوله هاي ونيزيها به هدف خورد و در نتيجه، مرکز ساختمان را منفجر کرد. در طي يکصد سال گذشته، ستون بنديهاي پارتنون را به حالت نخست بازگردانده اند ولي مرکز آن همچنان به صورت يک ويرانه برجا مانده است.
پارتنون با وجود خرابي و وضع ناگوارش، احتمالاً بيش از هر ساختماني در جهان مورد مطالعه و اندازه گيري دقيق قرار گرفته است. نتيجه اين مطالعه کنجکاوانه کشف اين حقيقت بود که سازندگان پارتنون مي خواسته اند در همه جزييات کارشان به زيباي بي مانندي دست پيدا کنند؛ «ظريفکاريهاي» اين ساختمان، به صورت موضوعي درجه دوم در تاريخ معماري يونان درآمده است. اگر چيزي وجود داشته باشد که بخواهيم از شيوه جدي دوريک انتظار داشته باشد اين است که خطوطش بايد به طرزي خشک و هماهنگ مستقيم و شاقول باشند؛ با اين حال در بناي پارتنون، تعداد خطوط مستقيم بسيار کم است؛ مثلاً سکوي پله دار آن از چنان تحدب ظريفي برخوردار است که انحنايش تقريباً احساس نمي شود، فقط در صورتي که بيننده در يک انتهاي سکو بايستد و از آنجا مستقيماً به انتهاي ديگر نگاه کند، انحناي آن را که در سراسر اسپر تکرار شده است خواهد ديد. ستونها شيب ملايمي به درون دارند و فاصله هاي ميانشان يکنواخت نيست، بلکه در چهار نبش معبد به يکديگر نزديکتر مي شوند. گذشته از اين قطر تمام ستونها ثابت نيست و در دو سوي نبشها قدري بر قطر آنها افزوده مي شود. تحدب خوش تناسب ستونها، که گونه اي شناوري و نرمش کشيده چون عضلات آدمي به نيمرخ آنها مي بخشد، از همان ظرافتي برخوردار است که در انحناي خفيف سکوي پله دار و اسپر ديديم
.
اين انحراف از معيار مکانيکي، شاقول و لبه راست، بي هيچ ترديدي، عمداً صورت گرفته است. نمونه هايي از آن در معابد ديگر نيز يافت شده است؛ ولي تفسيرهايي که از اين ظريفکاريها به عمل آمده، با يکديگر «نمي خوانند». برخي گمان مي کنند که انحرافهاي مزبور جنبه اي صرفاً کارکردي داشته اند و مثلاً انحناي خفيف سکوي پله دار باعث تسهيل زهکشي مي شده يا شايد نوعي پيش بيني براي نشست بخش مياني ساختمان بوده است. برخي ديگر معتقدند که هدف از اين انحرافات از اصول دقيق فني، اصلاح خطاي ديد آدمي بوده است – يعني خطاي ديد ممکن است ستونهاي داراي نيمرخ دقيقاً عمود را متمايل و ناتوان به نظر برساند. مطابق نظر ديگري، ذوق يوناني اين ظريفکاريها را براي تکميل زيبايي ساختمان و يکپارچه نماياندن آن با محيطش لازم تشخيص مي داده است؛ مثلاً حد انحناي رو به پايين سکوي پله دار، زمين است و باعث مي شود که قاعده نماي ساختمان از لحاظ بصري محکم و نيرومند به نظر برسد. حدس منطقي مي تواند چنين باشد که هدف از ساختمان پارتنون آفريدن بنايي در وراي منطق مهندسي بوده است. يعني مي بايست همچون پيکره اي عظيم پنداشته و ارزيابي مي شد که از نرمش، جهش و سرزندگي پيکره آدمي در قالب يک تنديس برخوردار است. بدين ترتيب، جزييات را طوري طراحي مي کردند که با تناسبي ملايم در کنار يکديگر و به طرزي زنده نما در قالب کل ساختمان بگنجند، که اين البته به معني غلبه خط منحني بر خط مستقيم است. اين مخصوصاً از تحدبهاي خوش تناسب ستونهاي پارتنون پيداست و نشان مي دهد که ستونهاي مزبور با بزرگتر شدن خطوط کناري فشرده شان در برابر بار سنگين از خود واکنش نشان مي دهند و کارکردشان را نه به طور مکانيکي بلکه به طور ارگانيک بيان مي کنند
.
بخشهايي از ساختمان رنگ آميزي شده بودند. اين رنگ آميزي، زمينه اي پديد مي آورد که پيکره آتنا در آن روشنتر ديده مي شود و احتمالاً داراي اهميت بيشتري به نظر مي رسيد، حدود بالايي ساختمان را در زمينه آسمان درخشان آتن مشخص مي ساخت به طوري که نسبتهاي اصلي معبد به طرزي شکننده نشان داده مي شدند و کسي نمي توانست آنها را به غلط تفسير کند. رنگ در عين حال باعث متمايز ساختن و مجزا نماياندن بخشهاي مرئي ساختمان از يکديگر مي شد
.

                                             

                                               163- گوشه جنوب شرقي پارنتون

اصرار بر وضوح در استدلال، که به اختراع منطق توسط يونانيان انجاميد، در «استدلالهاي» طرحهاي معماري ايشان نيز با همان قدرت وارد عمل مي شود. متأسفانه آن پيروزي اوليه انديشه يوناني يعني قياس صوري را با سه حکمش که به نتايج درست منطقي مي انجامند، نمي توان مو به مو بر شيوه دوريک منطبق ساخت. همچنانکه بررسي يکي از گوشه هاي پارتنون (تصوير 163) نشان مي دهد، معماري يوناني به اندازه منطق يوناني، «منطقي» يا خردگرايانه نبود. کتيبيه دوريک بر طبق سه قاعده انعطاف ناپذير، سازمان داده مي شد: (1) دقيقاً در بالاي نقطه مرکزي هر ستون بايد چند سه ترکي وجود داشته باشند؛ (2) در بالاي بخش يا نقطه مرکزي فاصله ميان ستونها بايد يک سه ترکي وجود داشته باشد؛ (3) سه ترکي هاي واقع در گوشه هاي کتيبيه بايد چنان به يکديگر برسند که فضايي خالي باقي نماند. ولي «استدلال» معماري، درست از آب در نمي آيد. قياس صوري منطقي ناقص است؛ زيرا قاعده سوم يعني «نتيجه» را نمي توان با قاعده نخست هماهنگ کرد: اگر قرار باشد سه ترکي هاي گوشه ها به يکديگر برسند، نمي توان آنها را درست بر بالاي نقطه مرکزي ستون نبشي قرار داد. اين اشکال، با آنکه چاره اي ندارد، ممکن است به نظر ما، حتي در ساختماني که هدفش رسيدن به کمال در تمام جزييات بود، عيبي کوچک باشد. يونانيها مي خواستند مطمئن باشند و در منطقه، روشي براي منطبق ساختن چندين عبارت بر يک قاعده ابداع کردند تا آنها را معتبر گردانند؛ ولي در معماري دوريک، چيزي برجا مانده بود، يعني چيزي وجود داشت که در جايي نمي گنجيد. اين احتمالاً در نظر يونانيان مانند اعداد سنجش ناپذير يا «اصم» (مانند جذر عدد 2)، چيزي مزاحم بود زيرا هيچ حد يا تعريفي ندارد. (مطابق يک افسانه منحصر به فرد و مهم يوناني، انساني که نخستين بار به رمز اعداد اصم پي بُرد در يک حادثه کشتي شکستگي به هلاکت رسيد «زيرا چيزي که قابل بيان نباشد و بي شکل باشد بايد تا ابد از نظرها پنهان بماند»!) درست مانند رياضي دانان و منطق دانان و به شيوه اي که ايشان با تناقضي گيج کننده در نتيجه گيريهايشان رو به رو مي شدند، معماران و هنرمنداني نيز که هدفشان دست يافتن به کمال بود احتمالاً اين مسأله سه ترکي هاي گوشه اي را مايه مزاحمت و حواس پرتي مي دانسته اند. در عمل، اين اشکال، احتمال دارد که به زوال شيوه دوريک - که در سده چهارم پيش از ميلاد آغاز شد - و به پيدايش شيوه هاي يونيک و کورنتي که با کتيبه هاي پيوسته شان اين اشکال را از ميان برده اند، کمک کرده باشد
.

ساختمانهاي آکرو پوليس

دسته راه پيمايان براي رسيدن به پارتنون، راهش را از سطح پاييني شهر آتن کج مي کرد، از شيب آکروپوليس بالا مي رفت و از دروازه اي فخيم به نام پروپالايا («سردر ورودي») که يکي ديگر از بناهاي پرخرج و با شکوه طرح ساختماني پريکلس بود مي گذشت (تصويرهاي 161 و 169) ساختمان اين سردر ورودي، که در فاصله سالهاي 437 و 432 پيش از ميلاد به دست منسيکلس معمار ساخته شد، بلافاصله پس از تکميل بناي پارتنون آغاز شد ولي هيچگاه به پايان نرسيد، شايد علت آن تا حدودي تحميل هزينه هاي جنگ پلوپونزي بوده باشد. عده اي نيز معتقدند که چون يکي از بالهاي آن را از معبد ارتميس برائورونيا مي گذشت ساختمانش متوقف شد. طرح سردر ورودي، شکل تکامل يافته و ظريف دروازه اي است مشتمل بر بخشي از ديوار شهر و تالار دروازه که در دو جناحش ساختمانهايي شامل يک کتابخانه و شايد نخستين تالار نقاشي يا نگارخانه (پيناکوئيکي) در تاريخ جهان ساخته شده اند. در اينجا اشخاص مي توانستند پس از پيمودن سربالاييهاي تند و پيش از راه افتادن به سوي اماکن مقدس واقع بر قله تل آکرو پوليس در محيطي آراسته و زيبا استراحت و نفسي تازه کنند. در ساختمان سردر ورودي، تغييراتي نسبت به نظم شيوه دوريک ديده مي شود، بدين معني که فاصله بين ستونهاي مرکزي بيشتر شده است تا در راهرو جاي بيشتر و بزرگتري ايجاد شود و همچون بناي پارتنون داراي برخي عناصر يونيک مانند ستونهاي داخلي در امتداد راهرو و بلندتر شدن ارتفاع سقف در موارد لازم براي نگهداري از سقف بناي مرکزي است.

                 

                         169- معبد آتنا آلهه پيروزي ، آكروپوليس، آتن 427 – 424 ق م.

معبد کوچک و زيباي آتنا الهه پيروزي به شيوه يونيک، که در فاصله سالهاي 427 و 425 پيش از ميلاد به سرپرستي کاليکراتس معمار ساخته شد (تصويرهاي 142 ج ، 161 و 170) کهن ترين بناي تماماً يونيک موجود در تل آکروپوليس است. پيش از آن، شيوه دوريک در ساختمان بناي کامل چند گنج خانه در اولمپيا و دلفي در سرزمين اصلي يوناني به کار گرفته شده بود (مثلاً در گنج خانه سيفنوسيها، تصوير 149) و اين گنج خانه ها را جزيره نشينان درياي اژه ساخته بودند نه ساکنان سرزمين اصلي يونان، پس از برقراري حاکميت آتن بر جزاير مزبور بود که راه نفوذ عناصر معماري يونان شرقي و يونيک بدان گشوده شد
.
اين معبد کوچک داراي ستون بندي خلفي و قدامي در نقطه اي قرار گرفته که سابقاً يک دژ دفاعي ميسني در نزديکي سردر ورودي بود و در مقايسه با شيوه جدي دوريک آن، اين ساختمان ظريف و بسيار متناسب، تضادي آشکار داشت و بر تأثيرگذاري هر دو بنا مي افزود

                                    

                        170- ارختئوم آكروپوليس، آتن 421 تا 405 ق م . (نماي جنوبي)

از ديگر بناهاي يونيک در تل آکروپوليس معبد ارختئوم (تصويرهاي 161 و 170) است، که در پايان برنامه ساختماني پريکلس برپا داشته شد. ارختئوم که در فاصله سالهاي 421 و 405 پيش از ميلاد ساخته شد نقشه اي بس عجيب دارد و با هر معبد يوناني ديگر متفاوت است. نام اين معبد از نام ارختئوس قهرمان افسانه اي آتن گرفته شد و خود معبد نيز تا اندازه اي به او اختصاص داشت. ويژگيها و مشخصات غيرعادي بسياري که در اين معبد ديده مي شود تا اندازه اي نتيجه ناهمواري و نامنظمي محل ساختمان و تا اندازه اي نيز نتيجه تعداد زيارتگاههايي است که در درونش گنجانده اند. به گفته پاوسانياس جغرافيادان و مورخ يوناني سده دوم ميلادي، ارختئوم در محل قديمي برگزاري رقابت تن به تن بين پوسيدون و آتنا براي مسلط شدن بر شهر آتن، يعني موضوع مجموعه تنديسهاي سنتوري غربي پارتنون، ساخته شد. در همين نقطه، تخته سنگي وجود داشته که به روايتي نوک نيزه سه شاخه پوسيدن بر آن کوبيده شده بود، چشمه آب شوري بوده که در اثر اصابت نيزه سه شاخه پوسيدن از زمين جوشيده بود و درخت زيتون آتنا نيز در آنجا روييده بود. آرايش متقارن اين بنا نيز که احتمالاً در نقشه اصلي مورد نظر نبوده است، مي تواند بازتابي از يک از هم گسستگي و «فشار» حاصل از شکست قريب الوقوع و نهايي آتن در جنگ پلوپونزي به سال 404 پيش از ميلاد بوده باشد. بدين ترتيب، ارختئوم آنچنان که در نقشه پيش بيني شده بود تکميل نشد و مي توان چنين فرض کرد که در نقشه اصلي پيش بيني شده بود که نماي غربي چنان بسط داده شود تا رواقهاي شمالي و جنوبي بتوانند در مرکز ديوارهاي دراز و خالي از تزئينات واقع شوند. در نماهاي قائم بازسازي شده از اضلاع شرقي و غربي (تصوير 171) مي توان ديد که در سمت شرقي، سطوح متفاوت کتيبه ها به طرز ملايمي تطبيق داده شده اند، حال آنکه در مورد سمت غربي چنين مي نمايد که اينجا را شتابان به پايان برده اند و ديوار را با نيمه ستونهاي چسبيده به آن طوري ساخته اند که فاصله هاي ميان ستونها را بتوانند با شبکه هاي مفرغي ببندند. از اين ستونهاي درگير، به ندرت در معماري رومي رواج و محبوبيت فراوان مي يابد. اگر کسي با پاره اي تصورات خشک درباره شيوه معماري يوناني به اين بنا بنگرد، تأثير و نتيجه کلي ممکن است مأيوس کننده باشد، ليکن قرينه سازي ارختئوم، به عنوان عامل مکمل وحدت متقارن پارتنون بي نهايت مؤثر است همچنان که دختران ايستاده رواق دوشيزگان، ستونهاي دوريک پارتنون را تکميل مي کنند. گذشته از اين، جزئيات حکاکي شده ارختئوم از لحاظ زيبايي مهذبشان، بي نظيرند.

                            معماری یونان (دوره ی هلنی)

برای نخستین بار یک تاریخدان آلمانی در سال 1836 میلادی واژه «هلنیسم» را بکار برد، و پس از آن این نام به دوره ای از تاریخ سیاسی و فرهنگی و هنری یونان که مشخصه آن پدید آمدن دولتها در مناطق امپراتوری یونان پس از مرگ اسکندر بود، اطلاق گردید. این دوره از سال 330 ق م تا 27 ق م تداوم یافت. محدوده ی جغرافیایی هنر هلنی از شمال تا جنوب روسیه، از شرق تا هند و از جنوب مصر و شمال آفریقا و از طرف غرب کناره های مدیترانه، فرانسه و اسپانیا بوده است. شهر تاکسیلا در پاکستان جزو آثار دوره هلنی است. پیروزی اسکندر مقدونی موجب گسترش تمدن و هنر یونان به سایر نقاط گردید . تا آنجا که نیمی از جهان آن روز را زیر سلطه خود قرار داده بود. این گسترش روز افزون موجب گردید که هنر اصیل یونان، تعمیم و اعتبار خود را از دست بدهد و در اغلب موارد منحصراً برای عظمت مادی و شکوه و جلال کاخهای حاکمان مقتدر بکار رود و از طرفی این دوره از نظر هنری و فرهنگی تحت نفوذ عناصر فرهنگی و هنری مشرق زمین قرار گرفت و به این ترتیب هنری متبلور گردید که آنرا «یونانی مابی» (هلنیسم) نام نهاده اند. البته برخی از پژوهندگان معتقدند که هنر دوره هلنی یا یونانی مابی دنباله مستقیم تحولاتی است که نه در زمان اسکندر بلکه پنجاه سال پیش از آن روی داد. پیکره سازی: در دوره ی هلنی یونانی ها در پیکره سازی تجسم آلام جسمی و اضطرابها و جنبش های نامنظم و تشویق آمیز روح و جسم را که از مشرق زمین اقتباس کرده بودند، نشان دادند. مهمترین و بهترین آثار هنری در آسیای صغیر یافت شده است، از نمونه های ارزشمند آن پیکره های نقش بر جسته های نمالی شمالی معبد زئوس در «پرگاموم» است که به بهترین شیوه ساخته و پرداخته شده است. معماری: پس از تسخیر مشرق زمین توسط اسکندر مقدونی، امتزاجی از اندیشه ها، دینها و هنرهای غربی و شرقی پدیدار شد، که موجب تغییر و دگرگونی در معماری یونانی گردید. گوناگونیها، پیچیدگیها و پیشرفتهای چشمگیر فرهنگ هلنی به یک شیوه معماری با مقیاسی بزرگ و تنوعی پر دامنه به مراتب فراتر از آنچه کشور – شهر کلاسیک می توانست بطلبد، نیازمند بود. فعالیـهای ساختمانی از مراکز قدیمی واقع در سرزمین اصلی یونان به شهرهای پر رونق پادشاهان هلنی در آسیای صغیر (ترکیه) که مرکزیت بیشتری برای دنیای هلنی داشتند، انتقال یافت. مقیاس بزرگ و گسترش استادانه فضاهای درونی بناها که این یکی از ویژگیهای معماری هلنی بود، معماری خانگی را گسترش می دهند که پلیس های سنتی این شرایط را ایجاد نمی کردند از بناهای مهم این دوره می توان به

معبد «آپولون» در «دیدوما» نزدیک شهر «میلتوس» در آسیای صغیر (ترکیه) و تئاتر سر گشاده اپیداوروس اشاره کرد. معبد آپولون: این بنا در شهر دیدوما ؛ شهر ایونیک کهن در ساحل غربی آسیای صغیر (ترکیه) واقع اشت. این معبد ایونیک و دور ستونی بر روی پایه ای هفت پله ای در ارتفاع تقریباً 4 متری سطح مقصوره ی آن که عملاً بی سقف و رو به آسمان باز مانده بود ساخته شده است. ابعاد آن 51*108 متر و ارتفاع ستونهای پیرامونش 5/19 متر است. دارای تالاری گود پر از ستون است که مقدم بر یک کفش کن ساخته شده است. و از آنجا که پلکان بزرگی به عرض پانزده متری به سوی حیاط رو باز معبد سرازیر می شود، راه دسترسی بسیار شکوهمندی برای زیارتگاه کوچک آن که دارای ستون بندی خلفی و محل نگهداری از پیکره پرستشی است، فراهم می آید. این طراحی پیچیده فضای درونی تالارهای بزرگ، مستقیماً به شیوه ی رومی پس از خود می انجامد و گسست چشمگیری از معماری کلاسیک یونان به شمار می رود که بر نمای بیرونی ساختمان تقریباً به عنوان یک تندیش تاکید می کرد و درون آن را تقریباً ساده رها می کرد. شهر «پرگاموم» در آسیای صغیر ، با داشتن معابد و پیکره های بسیار شهر بزرگ عصر هلنی محسوب می شود. در این شهر به تقلید آکروپلیس آتن، مجموعه ای بر پا گردید که دارای معابدی برای خدایان یونانی بود.

                                     معبد «آپولون

 معبد زئوس: بنایی است با شکوه و عظمت بسیار که در حدود سال 180 ق م پسر و جانشین «آتالوس» اول به عنوان مذبح با شکوهی به یاد پیروزیهای پدر بر بالای تل مشرف به شهر پرگاموم بنا کرد. خود مذبح در مرکز حیاطی مستطیل شکل قرار دارد و اطرافش را ردیفی از ستونهای ایونیایی واقع بر صفه ای بلند به مساحت حدود 93 متر مربع احاطه کرده است که به جبهه غربی آن با پلکانی وسیع و پر شکوه به سطح زمین متصل می شود. احتمالاً بناهای مذبحی با این عظمت یادگار سنت معماری ایونیایی از دوره ای کهن بوده است. اما مذبح پرگاموم از جهت وسعت و شکوه به سطح زمین متصل می شود. اما مذبح پرگاموم از جهت وسعت و شکوه بر همه آنها برتری دارد و نیز تنها مذبحی است که بقایآی عمده ای از آن بر جا مانده است. برجسته ترین خصوصیت آن کتیبه بزرگی است منقوش بر دیواره صفه که 120 متر درازی و 2 متر بلندی دارد. این نقشها چنان برجسته تراشیده شده اند که تقریباً به کلی جدا از زمینه می ماند.

                                   معبد زئوس

 تئاتر اپیداوروس: نمونه ی دیگری از طراحی ماهرانه فضای رو باز یونانی است این بنا با اینکه در دوره ی هلنی ساخته شده به سبک کلاسیک است. به این دلیل در اینجا نام آن را ذکر نمودیم که تمام واحدهای کار کردی و ترتیب ظاهری تئاترهای بعدی را داراست. ردیفهای متحدالمرکز نشستنگاههای نسبتاً بیشتر از نیم دایره ی تماشاگران در سراشیب یک تپه ساخته شده بود و قطر دایره ی بیرونی اش تقریباً 120 متر است راه پله ها یا راهروی میان پله ها به صورت چندین شعاع از مرکز دایره که محل ارکستر یا اجرای نمایش بود تا محیط دایره کشیده شده اند. و نشستنگاههای سنگی را که با یک راهروی پهن به دو بخش بالایی و پائینی تقسیم شده اند از هم جدا می سازند. محل ارکستر پیش صحنه و صحنه، طوری طراحی شده اند که بیشترین درجه سهولت ممکن برای دیدن اجرای نمایشها و آماده شدن بازیگران فراهم آید. انطباق اندیشمندانه ی فضا بر نیازهای انسان، نه همچون روزگار باستان که برای ستایش از خدایان و ارضای هوسهای شاهان بود، بلکه بخشی از سنت انسان دوستی یونان است.

                تئاتر اپیداوروس

 هلنی ها بر دامنه تصور خویش از طراحی معمارانه افزودند تا شهرهای بزرگ را نیز مانند آنها بسازند. نقشه های منظم خیابانهای شبکه مانند که به دوره کهن در تاریخ یونان مربوط می شوند و شهرهای مهمی مانند پرگاموم در آسیای صغیر اسکندریه در مصر و انطاکیه در سوریه ساخته شدند. در همین دوره بود که می توان از خانه سازی سخن گفت نمونه خانه ای در شهر «پرینه» که با دیوار محصور می شد و آن را از فضای خیابان و کوچه جدا می کرد، کشف شده است.

بر گرفته شده از کتاب: آشنایی با معماری جهان اثر محمد ابراهیم زارعی

 

مجموعه تخت فولاد اصفهان

                                     مجموعه تخت فولاد اصفهان

 

تكيه ميرفندرسكي

تكيه ميرفندرسكي در شمال غربي گورستان تخت فولاد از تكاياي ممتاز و منحصر به فرد اين قبرستان مي باشد. اصل وجود تكيه از اوايل صفويه و شايد به قرون هشتم و نهم مقارن با تكيه باباركن الدين برسد كه اساس اوليه آن به صورت مقبره و خانقاه درويشان بوده كه شاردن هم به آن اشاره دارد. شهرت اين تكيه به واسطه وجود مزار عارف و فيلسوف برجسته زمان شاه عباس اول مير ابوالقاسم فندرسكي متوفي 1050 هـ .ق مي باشد.
مجموعه اين تكيه شامل يك صحن مستطيلي چهار ايوانه با محور شرقي، غربي و حجره هايي در اطراف و سردري زيبا در جبهه جنوبي با قطاربندي هاي زيبايي كه به رنگ اخرايي قلم گيري شده است.
سبك معماري تكيه صفوي مي باشد شامل طاق و چشمه و فضاهاي محصور كننده.
در جبهه غربي اتاقي با ارسي سه دري و گوشواره هايي در طرفين قرار داشته كه در اواخر عهد قاجار با تيغة آجري مسدود شده است. اين اتاق ظاهراً محل عبادت و خلوت نشيني مير فندرسكي بوده كه قبر وي نيز به صورت سكويي مرمرين مقابل آن در صحن تكيه واقع شده است. بر ديوار اين اتاق كتيبه اي به خط مير عماد حسني استاد برجسته خوشنويسي متوفي 1020هـ .ق به زيبايي گچبري شده كه غزلي از حافظ مي باشد با مطلع« روضه خلد برين خلوت درويشان است».
اين تكيه تغييرات و الحاقاتي داشته از جمله در جبهه جنوبي كه به صورت تكيه اي مجزا مدفن بختياريها مي باشد.
از عناصر ارزشمند معماري و هنري اين تكيه، سقاخانه اي در جبهه جنوبي با مشبك آجري لعابدار كه در طول زمان تخريب شده بود و به تازگي مرمت شده است و همچنين سنگابي مكعب شكل از عهد صفوي مي باشند. درختي كهنسال كه خشكيده شده نشانگر فضايي مصفا به صورت باغي مشجر و زيبا با حوضي بزرگ در وسط كه از نهر 250 مشروب مي شده، است كه بخشي از آن در نيمه غربي صحن تكيه باقي مانده است.
بزرگاني در اين تكيه آرميده اند از جمله:
-عباس بهشتيان محقق و مؤلف گرانمايه متوفي 1408هـ .ق
-سيد روح ا... كشفي اديب و شاعر، متوفي 1382هـ .ق
-ميرزا تقي خان حكيم باشي« سرتيپ» اديب محقق و روزنامه نگار متوفي 1303هـ .ق
-ميرزا محمد حسين عنقا شاعر و هنرمند خوشنويس، متوفي 1308هـ .ق

تكيه ميرفندرسكي

تكيه صاحب روضات

تكيه صاحب روضات كه به تكيه چهارسوقي هم معروف است در قسمت جنوب غربي گورستان تخت فولاد است. از شمال به مسجد مصلي و در جهت شرقي به تكيه سيد رضي منتهي مي شود. با توجه به وجود سنگ قبري از عهد صفوي به سال 1094 هـ .ق متعلق به ملا حسن ديلماني، قدمت تكيه به دوره صفوي مي رسد. در سال 1313ق كه علامه آقا سيد محمد باقر موسوي خوانساري چهارسوقي ( صاحب روضات) از اخلاف ملا حسن ديلماني وفات يافت و در اين تكيه به خاك سپرده شد به همت سليمان خان ركن الملك شيرازي و تلاش فرزندانش بقعه اي آجري بر سر قبر او بنا شد و بعد از آن فرزندان و نوادگانش در همان تكيه مدفون شدند. در ضلع جنوبي تكيه مسجدي جهت برپايي مراسم عزاداري و اقامة نماز بنا گرديد و در طي پنجاه سال اخير در اطراف صحن تكيه اطاق هايي ساخته شد كه در سال 1379 به منظور هم سطح سازي و محوطه سازي تكيه، اين اتاق ها از سوي دفتر مجموعه تاريخي، فرهنگي و مذهبي تخت فولاد برچيده شد. مهمترين امتياز اين تكيه وجود قبور بسياري از بزرگان و مشاهير است از جمله:
1-آقا ميرزا سيد محمد باقر موسوي چهارسوقي مورخ و عالم رجال و مجتهد برجسته صاحب "روضات الجنات" .
2-ميرزا عطاء ا... چهارسوقي فرزند صاحب روضات عالم و فقيه زاهد صاحب "مفتاح الروضات".
3-ملا محراب گيلاني عالم و عارف وارسته
4-ميرزا حسين كشيكچي «هالو» از ياران امام زمان
5-عباسعلي خرم لنباني اديب و شاعر
تكيه صاحب روضات

تکیه ریزی

تکیه ریزی در منتها الیه جنوبی تخت فولاد قرار گرفته و احداث خیابان سعادت آباد که از میان تخت فولاد عبور کرده موجب افتراق این تکیه با تخت فولاد شده است .
این تکیه توسط حاج محمد حسین کازرونی بر سر مزار شیخ مرتضی ریزی فقیه عالیقدر متوفی 1329 هـ.ق احداث گردیده است واز جمله تکایای قاجاری به شمار می آید .
تکیه مشتمل بر صحن مربع گونه می باشد با حجراتی در اطراف و بقعه ای در وسط که حجره های اطراف همگی برچیده شده اند . بقعه با پلانی هشت ضلعی بر روی سکویی قرار گرفته که هشت وجه به صورت مشبک آجری ساخته شده است و مسقف به گنبدی آجری که از بیرون و درون با کاشی های سبز رنگ زینت یافته است .
پس از احداث این تکیه تجار و اعیان در پیرامون آن اتاقها و حیاط هایی احداث نمودند که در حال حاضر همگی تخریب شده و تنها در ضلع جنوبی پشت دیوار تکیه ، تکیه حاج فاتح الملک قرار دارد .
در این تکیه بزرگانی آرمیده اند از جمله :
آخوند ملا محمد حسین فشارکی عالم و فقیه عالیقدر متوفی 1353 هـ.ق
ملا محمد جواد آدینه ای فیلسوف و حکیم گرانمایه متوفی 1339 هـ.ق
ملا لطف الله شمس الواعظین عالم جلیل و واعظ خبیر متوفی 1356 هـ.ق
محمد حسین میرزا خاقانی « فصیح » ادیب و شاعر توانا متوفی 1333 هـ.ق
میر محمد مهدی خلیقی پور هنرمند خطاط متوفی 1371 هـ.ق
تکیه ریزی
 
 
تكيه بروجردي
تكيه بروجردي در جنوب اراضي تخت فولاد و در شرق تكيه ريزي قرار دارد. اين تكيه پس از وفات فقيه و مجتهد عاليقدر حاج ميرزا ابولحسن برجردي طباطبايي به سال 1348 ه.ق ايجاد گرديد.
اين تكيه صحن بزرگي داشته و در چهار طرف آن اتاق هايي توسط متمولين و تجار ساخته شده است كه همگي تخريب شدند.بقعه آجري به سبك قاجاري با پلان هشت ضلعي در وسط تكيه قرار دارد،كه با مشبك هاي آجري محصور شده است.
برخي مدفونين در اين تكيه عبارتند از:
1-شيخ احمد بيدآبادي فقيه و مجتهد برجسته متوفي 1357 ه.ق
2-سيد صدر الدين طاهلي كوپايي حكيم،مفسر و اديب عاليقدر متوفي 1372 ه.ق
3-حاج شيخ ابوالقاسم زفره اي«حاج آخوند»عالم و جامع علوم معقول و منقول متوفي 1352 ه.ق
4-ميرزا محمد تقي اديب طوسي فاضل و اديب و روزنامه نگار متوفي 1362 ه.ق
5-بانو ربابه الهي شهركي عالم فاضله متوفي 1400 ه.ق
6-سيد محمد صمصام از سادات كريم النفس متوفي 1359 ش
تكيه امين التجار
تكيه امين التجار در حاشيه خيابان سعادت آباد و جبهه غربي تكيه آقا محمد بيدآبادي از جمله تكاياي اواخر دورة قاجار مي باشد كه توسط سيد محمد علي امين التجار ( متوفي 1326هـ .ق) پدر بانو مجتهده امين ايجاد گرديده است. اين تكيه از تكاياي خصوصي تخت فولاد به شمار مي آيد و وسعت كمي دارد.
اهميت تكيه امين التجار( تكيه امين) به واسطه وجود قبر عالمة پارسا بانو مجتهده نصرت بيگم امين مي باشد. اين يگانه دهر كه از بزرگان علم و عرفان زمان خود بود، اول رمضان 1403هـ .ق مطابق23 خرداد1362ش چشم از جهان فرو بست و در آرامگاه خانوادگي شان( تكيه امين التجار) در تخت فولاد اصفهان به خاك سپرده شد. بر سر مزار اين عالمه بي همتا بقعه اي شكوهمند بنا گرديده است آجري با سردري مزين به كتيبه اي كاشيكاري مشتمل بر آيات قرآن و داخل بقعه نيز از تزئينات كاشيكاري برخوردار مي باشد. سبك بنا كه تلفيقي از معماري مدرن و سنتي مي باشد، نماد حجاب و پوشش زن مسلمان است.
از ديگر آرميدگان در اين تكيه:
1-حاج ميرزا حبيب ا... امين التجار متوفي 1369هـ .ق كه از سياست مداران و بزرگان اصفهان بوده و پنج دوره نمايندگي مردم اصفهان را در مجلس
عهده دار بوده است.
2-حاجيه خانم عفت الزمان افتخار امين متوفي 1397هـ .ق از زنان عالمه و دانشمند قرن چهاردهم و از شاگردان بانو امين صاحب كتاب « چهل حديث امين
تكيه امين التجار
 
 
تكيه آقا حسين خوانساري
تكيه آقا حسين خوانساري ( قبه العلماء) در قسمت جنوب غربي گورستان تخت فولاد از زيباترين و بهترين تكاياي تخت فولاد مي باشد كه از جهت شرقي به تكيه مادر شاهزاده ( شيخ محمد تقي رازي) و جهت غربي و ورودي آن به طرف خيابان فرعي مصلي مي باشد. اين تكيه به سال 1099 هـ .ق كه آقا حسين خوانساري وفات يافت و در آنجا دفن شد، ايجاد گرديد و به فرمان شاه سليمان صفوي بقعه اي شكوهمند بر سر مزار اين فقيه و عالم بلند مرتبه بنا شد كه داراي سردر مقرنس كاري و گنبدي كاشي كاري شده مي باشد و از زيباترين و نفيس ترين نمونه هاي معماري و هنري دوران شاه سليمان به شمار مي رود. در دوره قاجار اين تكيه و بقعه توسط حاج محمد تقي تاجر نقشينه مرمت شد و تزئيناتي نيز در داخل بقعه همچون نقاشي هايي با موضوعات مذهبي در همين زمان انجام گرفته است. از ديگر عناصر هنري سنگ قبوري مرمرين كه به خط ثلث و نستعليق عالي حجاري شده اند.
به علت كثرت علماي مدفون در بقعه، آن را قبه العلماء يا گنبد العلماء هم مي نامند . از جمله بزرگان مدفون در اين تكيه:
1-آقا حسين خوانساري از مفاخر فقه و حكمت در عصر صفوي
2-آقا جمال الدين خوانساري فقيه و عالم برجسته عصر صفوي
3-ملا محمد باقر فشاركي
4-زين العابدين اشرف الكتاب خوشنويس عصر قاجار
5-مير عبدالعال نجات اديب و شاعر
 
تكيه آقا حسين خوانساري
 
تكيه بيد آبادي
مقبره آقا محمد بيدآبادي از جمله بقاع و تكاياي جنوب غربي گورستان تخت فولاد كه در اصل صحن شرقي تكيه خوانساري مي باشد. پس از وفات آقا محمد بيدآبادي حكيم و عارف و فقيه برجسته اصفهان در به سال1198هـ .ق بنا به وصيت خودش در نزديك قبر مير معصوم خاتون آبادي كه قبر پدرش هم در آنجا قرار داشت به خاك سپرده شد. اين عارف بلند نظر كه بي اعتناي به ذخارف و ظواهر دنيوي بود وصيت نمود كه بقعه و آرامگاهي بر سر مزارش بنا نگردد.
اما پس از 120 سال از رحلت وي در فاصله هاي 24-1319 به دستور ميرزا سليمان خان ركن الملك شيرازي بقعه اي چهارگوش و آجري بر سر مزارش بنا گرديد. اين بقعه با گذشت زمان دچار تخريب و فرسودگي شده بود.
در سال 1382هـ .ش از طرف مجموعه تاريخي، فرهنگي و مذهبي تخت فولاد تجديد بنا و مرمت شد. كتيبه سنگ مزار آقا محمد بيدآبادي كه به خط زيباي آقا محمد كاظم واله از جاذبه هاي هنري اين تكيه مي باشد.
اين بقعه محل دفن بزرگاني مي باشد همچون:
1-آقا محمد بيدآبادي عارف، فقيه و فيلسوف
2-ملا محمد رفيع گيلاني فقيه و عالم پدر آقا محمد بيد آبادي
3-شيخ عبدالوهاب قاضي از سلسله مشايخ بيدآبادي
4-شيخ محمود مفيد عالم و فقيه و مدرس فلسفه و حكمت و...
تكيه بيد آبادي
تكيه شيخ محمد تقي رازي(مادر شاهزاده)
از جمله تكاياي ارزشمند و تاريخي تخت فولاد تكيه شيخ محمد تقي رازي يا مادر شاهزاده مي باشد كه در بخش جنوب غربي تخت فولاد و شمال تكيه خوانساري قرار گرفته است.
اصل تكيه به پيش از دوره قاجار مي رسد كه اسباب مرمت و تزئين و ساخت بقعه توسط آقا شيخ محمد تقي رازي فقيه و مجتهد عاليقدر متوفي 1248 ه.ق به خواست و وصيت مريم بيگم دايه سيف الدوله قاجار متوفي 1246 ه.ق انجام گرفت.
سبك معماري تكيه صفوي مي باشد و مشتمل بر صحني مربع شكل چهار ايوانه است و جبهه شمالي كه سردر زيباي ورودي را نيز شامل مي شود مهمترين جبهه بنا مي باشد.
سر در كه به صورت نيم هشتي به طرف بيرون كشيده شده مزين به مقرنس هايي زيبا و ظريف گچي و گره هاي آجري و معقلي زيبا است.
در جبهه غربي تنها ايواني عنصر معماري است كه در زير آن فضايي مي باشد سرداب گونه كه چله خانه مي نامندش. كه قبر آقا ميرزا جواد حسين آبادي فقيه و محقق متوفي 1312 ه.ق مي باشد.
بقعه در مركز صحن با پلان هشت ضلعي با هشت ستون سنگي حجاري شده و سقف آن گنبدي است مقرنس كاري شده،پيرامون بقعه با مشبك هاي آجري گرفته شده كه نور از اين مشبك ها به وجهي نيكو بر روي سنگهاي زيباي قبور مي تابد.
وجود الواح قبور ارزشمند به خط استادان بنام خوشنويسي از ديگر جاذبه هاي اين تكيه است. اين تكيه مدفن بزرگاني چون
1-شيخ محمد تقي رازي مدرس و مجتهد برجسته دوره قاجار و جد خاندان نجفي متوفي 1248 ه.ق
2-آقا سيدزين العابدين خوانساري عالم فاضل متوفي 1275 ه.ق
3-ميرزا ابولحسن سلطان الاطباء طبيب حاذق متوفي 1269 ه.ق
4-حاج سيد محمد جواد صدر عاملي عالم و فقيه عارف متوفي 1347 ه.ق
5-زهرا بيگم عاملي بانويي عالم و دانشمند
6-حاج محمد صادق تخت فولادي عارف رباني متوفي 1290 ه.ق
تكيه شيخ محمد تقي رازي(مادر شاهزاده)
 
تكيه باباركن الدين
آرامگاه باباركن الدين با گنبدي تركين و فيروزه اي در حاشيه خيابان سعادت آباد با چشم اندازي زيبا، از عناصر شاخص معماري تخت فولاد به شمار مي آيد كه بر ساير ابنيه موجود در تخت فولاد اشراف دارد.
بناي تكيه به عهد ايلخانان بر مي گردد كه محل عبادت و رياضت باباركن الدين عارف نامدار عصر ايلخاني بوده كه پس از وفات به سال769هـ .ق در همان جا به خاك سپرده شده است و بقعه اي بر سر مزارش بنا گرديده كه در عهد صفوي تجديد بنا و مرمت شده است.
سبك معماري بنا رازي و از نوع مرسوم عهد ايلخاني مي باشد. بقعه با پلاني 5 ضلعي كه صحني مخمس با پنج ايوان همسان را شامل مي شود كه ايوان شرقي محل قبر باباركن الدين مي باشد. سقف بنا گنبدي دو پوش مي باشد كه پوش داخلي آجري مدور و پوش خارجي به صورت رك دوازده ترك كه با كاشي هاي فيروزه اي، سياه و سفيد پوشيده و مزين به نقوش و طرح هاي اسليمي مي باشد.
سردر ورودي تكيه كه در پيشخوان شمالي قرار گرفته داراي كتيبه اي است به خط ثلث محمد صالح مولوي اصفهاني. نماي بيروني بقعه كه به علت اضافه شدن پيشخوان شمالي، هفت ضلعي مي باشد به صورت طاق نماهايي با لچكي هاي منقوش و كاشي كاري شده چشم را مي نوازد. اتاق هايي در طرفين پيشخوان ورودي و سنگابي مكعب شكل در مقابل اتاق ضلع شرقي قرار دارد.
بنايي آجري به سبك معماري صفوي در جبهه شمالي تكيه كه برخي آن را چله خانه
مي نامند از ديگر جاذبه هاي ان تكيه مي باشند.
اين تكيه مدفن بزرگاني است همچون:
-مسعود بن عبدا... بيضاوي، عارف برجسته قرن هشتم متوفي 769 هـ .ق
-ميرزا حسن خان جابري انصاري مورخ، محقق و اديب متوفي 1376هـ .ق
-ملا محمد علي نوري مازندراني عالم و عارف جليل القدر، متوفي 1253هـ .ق
-ملا حسن نائيني آرندي عارف كامل و عالم رباني متوفي 1270هـ .ق
-جواد مجدزاده صهباي كرماني اديب و فرهنگي، متوفي 1364هـ .ق

 
تكيه خاتون آبادي
از جمله تكاياي ارزشمند بازمانده از عصر صفوي تكيه خاتون آبادي مي باشد كه خصلت مسجد و مدرسه را هم داراست.
اين تكيه توسط مير محمد اسماعيل خاتون آبادي از بزرگ ترين علماء و حكماي عهد صفوي بنا گرديد. وي در اين تكيه اقامت نموده و به تدوين و تأليف تفسير بزرگ قران پرداخت و پس از وفات به سال 1116هـ .ق در همان حجره اي كه مدرسش بود، دفن گرديد.
ضلع غربي اين تكيه از چند طبقه تشكيل شده: طبقه زيرين به صورت سردابي محل قبر حاج ميرزا حسين نايب الصدر از فقها و مجتهدين عاليقدر متوفي 1326هـ .ق و طبقه همكف به صورت صحني با حجره هايي در اطراف كه اتاق اصلي و محل قبر خاتون آبادي در جبهه غربي قرار دارد. طبقه فوقاني قبر به صورت اتاقي بزرگ و و مصفا و سه ايوانه كه بر بالاي حجره اصلي و مرقد خاتون آبادي قرار گرفته و گنبد بقعه نيز بر روي همين اتاق واقع شده است. اين گنبد كه از نوع گنبدهاي پيازي شكل مي باشد كاشيكاري زيبايي دارد و تداعي كنندة گنبد زيباي مدرسه چهارباغ است. در ضلع جنوبي، مسجد تكيه به صورت شبستاني با محراب مقرنس كاري شده، قرار گرفته است.
اين تكيه از ضلع جنوب شرقي از طريق دالاني به تكيه آغاباشي كه از تكاياي عهد قاجار و مدفن دراويش پاقلعه اي كه از اعقاب خاتون آبادي هستند، راه دارد.
از ديگر مدفونين اين تكيه:
- مير محمد باقر خاتون ابادي ملاباشي، از مجتهدان طراز اول زمان شاه سلطان حسين و متوفي 1127هـ .ق.
                                    تكيه خاتون آبادي
تكيه سيدالعراقين
تكيه سيدالعراقين واقع در ضلع شرقي تكيه خاتون آبادي در محور تاريخي مير فندرسكي-واله از تكاياي زيبا و مصفاي تخت فولاد مي باشد كه در دوره معاصر ايجاد شده است.
اين تكيه پس از وفات فقيه و مجتهد و مدرس برجسته مير سيد عبدالحسين خاتون آبادي ملقب به سيدالعراقين در سال 1350 ه.ق احداث شد و آرامگاهي در وسط تكيه بر سر مزار اين عالم برجسته بنا گرديد . بقعه داراي پلان هشت ضلعي است كه چهار وجه آن با مشبك آجري و چهار وجه به طور كامل با آجر ساخته شده و سقف آن با معماري زيبا شامل يك گنبد مركزي و چند طاق چشمه ضربي مي باشد.
اين تكيه از لحاظ بناها و حجره ها ي موجود پر تراكم ترين تكيه تخت فولاد به شمار مي رود كه بخش اعظم اين اتاق ها از بين رفته و در حال حاضر نيز چند بنا و بقعه در آن به چشم مي خورد.از جمله آرامگاه استاد جلال تاج اصفهاني كه به صورت چهار طاقي با گنبدي زيبا مي باشد و آرامگاه خاندان نيك پي در جبهه جنوبي تكيه با دو گنبد زيبا يكي هرمي شكل و پوشيده از كاشي هاي مزين به نقوش اسليمي و ديگري مدور آجري كه در حال حاضر اين بنا مرمت شده وبه گنجينه سنگ نبشته هاي تخت فولاد تبديل شده است .
از مدفونين در اين تكيه :
مير محمد صادق خاتون آبادي فقيه و مجتهد عاليقدر متوفي 1348 ه.ق
شيخ محمدرضا حسام الواعظين اديب،واعظ و هنرمند خطاط متوفي 1381 ه.ق
عباس خان شيدا شاعر واديب متوفي1369 ه.ق
                                       تكيه سيدالعراقين
 
تكيه تويسركاني
تكيه تويسركاني از جمله تكاياي دوره قاجاريه مي باشد كه در جبهه غربي كاروانسراي ملك روبه روي گنبد ركن الملك واقع شده و اولين تكيه اي است كه در محور واله-ميرفندرسكي قرار گرفته است.
اين تكيه براي ميرزا عبدالغفار تويسركاني از علما و مدرسين برجسته اصفهان در قرن سيزدهم هجري متوفي 1319 ه.ق بنا گرديده است. تكيه بصورت صحني مربع مستطيلي بوده با حجره هايي در اطراف و بقعه اي در وسط كه در حال حاضر حجرات تكيه تخريب شده اند.ورودي آن به صورت هشتي در جانب شمال شرقي رو به كوچه واله قرار داشته است.بقعه به سبك متعارف قاجار با پلان هشت ضلعي ساخته شده و دهانه هاي آن را با مشبك آجري گرفته اند و گنبدي كوتاه سقف آن را پوشانده است و كف آن با كاشي هاي فيروزه اي پوشيده شده است.
حوض كه از جمله عناصر معماري تخت فولاد به شمار مي رود در جبهه شمالي تكيه قرار گرفته است.
اين تكيه مدفن عالمان و هنرمندان برجسته اي همچون:
-آيت الله مير سيد علي نجف آبادي از مدرسين برجسته اصفهان متوفي 1362 ه.ق
-حاج سيد محمد علي مباركه اي عالم،خطيب و اديب عاليقدر متوفي 1365 ه.ق
-حاج ميرزا حبيب الله نير،اديب و شاعر معروف متوفي 1379 ه.ق
-ميرزا عبدالحسين قدسي شاعر اديب و هنرمند خوشنويس متوفي 1366 ه.ق
-ميرزا حسن قدسي،اديب عالم و استاد خوشنويسي متوفي 1377 ه.ق
                    
 
تكيه آباده اي
تكيه حاج محمد جعفر آباده اي از جمله تكاياي دوره قاجار مي باشد كه در سمت راست خيابان فيض، چسبيده به ضلع جنوبي مسجد ركن الملك واقع شده است.
محل تكيه جزو باغ بزرگ واله بود كه ركن الملك اين قسمت را از بازماندگان وي خريداري نمود و به سال1324هـ .ق دستور ساخت بقعه اي براي محمد جعفر آباده اي فقيه و مجتهد برجسته (متوفي 1280هـ .ق) كه در آن محل مدفون بود را صادر كرد.
اين تكيه شامل بقعه اي در وسط و دو صحن شرقي و غربي است و حجراتي كه در اطراف صحن ها ايجاد شده است. تكيه آباده اي از نمونه هاي عالي معماري دوره قاجار است.
سردر ورودي تكيه مزين به كتيبه اي است به خط ميرزا فتح ا... جلالي و اشعار طغرل اصفهاني و وجود نمونه هاي بي نظير هنر كاشيكاري، خوشنويسي و آجركاري از جلوه هاي هنري اين تكيه مي باشد.
تكيه آباده اي مدفن معاريف و بزرگان فقه و وعظ و خطابه مي باشد.
از جمله:
-حاج محمد جعفر آباده اي مجتهد عاليقدر صاحب آثاري همچون« فقه جعفري و نقود المسائل و...»
-ميرزا محمود صدر المحدثين از وعاظ معروف و از آزاديخواهان عصر مشروطه متوفي1332
-شيخ محمد حسن يزدي عالم و از وعاظ بي نظير صاحب كتاب« سيف الواعظين و الذاكرين» متوفي1286
-ميرزا اسدا... اشتري، اديب و محقق فرزانه متوفي 1395هـ .ق
                                          تكيه آباده اي
 
مسجد ركن الملك
مسجد ركن الملك از جمله بناهاي ارزشمند تخت فولاد مي باشد كه به دست ميرزا سليمان خان ركن الملك شيرازي از رجال سياسي و خوشنام عهد قاجار در فاصله سالهاي 1318 تا 1325 ه.ق در كنار باغ والهيه سمت غربي ابتداي دروازه تخت فولاد بنا گرديد.
اين مسجد بزرگ و زيبا از دو بخش تشكيل شده است:
بخش اول مشتمل بر صحني چهار ايوانه است با شبستاني در شمال غربي و گنبد خانه اي در جنوب غربي و ايواني مقابل گنبدخانه كه جبهه شمال شرقي صحن را تشكيل مي دهد.
گنبد كه از نوع دو پوش مي باشد با كاشي هاي خشتي لاجوردي مزين به نقوش اسليمي پوشيده است.
بخش دوم شامل صحني كوچكتر كه سر دري زيبا دارد با كاشي هاي رنگ به رنگ و نقوش و كتيبه هاي زيبا كه نظر هر بيننده اي را جلب مي كند. آب انبار مشهور ركن الملك نيز در كنار همين صحن قرار گرفته است.
در بين دو صحن بقعه اي به صورت اتاقي كوچك قرار دارد كه آرامگاه ركن الملك شيرازي متوفي 1331 ه.ق مي باشد و بر سردر آن تصويري از ركن الملك نقاشي و كاشيكاري شده است.
مسجد ركن الملك را مي توان نخستين عمارت با شكوه تخت فولاد محسوب كرد.
                 مسجد ركن الملك
 
                           
                               
تكيه واله
اين تكيه از جمله زيباترين تكاياي تخت فولاد محسوب مي شود كه بر بخشي از باغ نگارستان يكي از چهارباغ صفوي بنا گرديده است. اين تكيه توسط محمد حسين خان صدر حاكم اصفهان براي آقا محمد كاظم واله شاعر و خوشنويس بزرگ آن زمان كه بسيار مورد علاقه محمد حسين خان بود بنا گرديد و باغ والهيه نام گرفت. آقا محمد كاظم پس از بناي اين باغ روزگار خود را در آن سپري نمود و اينجا محفلي براي شاعران و هنرمندان بود.
آقا محمد كاظم واله بنايي زيبا در وسط باغ جهت آرامگاه خود ايجاد نمود كه به صورت سكويي هشت ضلعي بود با هشت ستون سنگي با نقوش اسليمي كه به ظرافت تراشيده شده بود و گنبدي آجري كه در حوالي سال 1350 شمسي به كاشي فيروزه اي مزين شد.
واله اصفهاني سنگ قبري زيبا به خط تعليق براي خود آماده نمود كه پس از مرگ بر روي مزارش قرار گرفت.
در گلويي داخلي گنبد اشعاري از طلعت اصفهاني كه در رثاي واله سروده شده به خط استاد حبيب ا... فضائلي گچبري شده است.
در جبهه غربي باغ، مجموعه اتاق هايي به سبك معماري قاجاري ساخته شده كه محل اقامت و عبادت واله بوده است.
 
تكيه فاضل سراب
نخستين تكيه در محدوده شمالي تخت فولاد تكيه فاضل سراب است كه در باغ انارستان از باغات چهارگانه صفوي قرار داشته و مدفن عالم فقيه علامه محمد بن الفتاح تنكابني متوفي 1124هـ .ق مي باشد. اين تكيه شامل صحني با حجره ها و اتاق هايي در پيرامون و بقعه اي در وسط كه اتاق ها در اثر گذر زمان تخريب شده اند .بقعه بنايي آجري مي باشد با پلان هشت ضلعي كه بر روي سكويي ساخته شده و از هر سو دهانه هاي آن باز مي باشد و گنبدي عرقچين كه از نمونه هاي جالب معماري بقعه هاي موجود در تخت فولاد مي باشد، بر روي بنا قرار گرفته است.
ورودي تكيه سردري زيبا داشت كه تخريب شده بود و اخيراً توسط مجموعه تخت فولاد مرمت و تجديد بنا شد. به واسطه وجود مزار علما و بزرگان محله جوباره كه از اعقاب خاندان فاضل سراب مي باشند، به تكيه جوباره اي نيز معروف است.
از جمله مدفونين در اين تكيه:
-ميرزا محمد مهدي جوباره ي فقيه و عالم، متوفي 1325هـ .ق
-ميرزا محمد مهدي خان مازندراني «شحنه»، اديب شاعر متوفي 1247هـ .ق
-سيد عطاء ا... درب امامي عالم و فقيه، متوفي1395 هـ .ق
-استاد حسين خطايي مينياتوريست و نقاش، متوفي 1395 هـ .ق
-ميرزا حسن آتش شاعر و اديب، متوفي1349 هـ .ق
 
                           
 
 
 

تکیه شهشهانی

تکیه شهشهانی از جمله تکایای اواخر دوره قاجار است که در ابتدای جانب شمال شرقی تخت فولاد قرار گرفته و بنا به گزارش منابع، اولین تکیه پس از دروازه تخت فولاد ، تکیه شهشهانی می باشد .
این تکیه به لحاظ نوع معماری از نمونه های منحصر به فرد معماری آرامگاهی تخت فولاد به شمار می رود .
پلان خارجی تکیه چهارگوش و صحن وداخل به صورت هشت ضلعی منظمی طراحی شده است .
هشت حجره در هشت وجه تکیه قرار داشته که در ارتباطی تنگاتنگ با بقعه که در مرکز تکیه قرار داشت ، بودند . بقعه نیز پلانی هشت ضلعی داشت و از هر وجه به یکی از حجرات راه داشت .
تکیه از طریق هشتی با فضای خارج ارتباط برقرار می کرد . در حال حاضر تنها بقعه ، بر جای مانده و حجرات و حصار وهشتی همگی تخریب شده اند .
این تکیه پس از وفات آقا میر سید محمد شهشهانی به سال 1278 هـ.ق شکل گرفت و بزرگان دیگری هم در آنجا مدفون شده اند از جمله :

1-حاج میرزا بدیع موسوی درب امامی عالم ادیب و فقیه مجتهد متوفی 1318 هـ.ق
2-میرزا عبد الحسین صنیع همایون هنرمند نقاش و استاد قلمدان سازی متوفی 1341 هـ.ق
3-ملا مهدی شاه طوری فقیه و عالم فاضل متوفی 1319 هـ.ق
                                        
 
تكيه جهانگير خان قشقايي
تكيه جهانگيرخان قشقايي از جمله تكاياي دوره قاجار در محدوده لسان الارض مي باشد.اين تكيه پس از وفات فقيه عاليقدر آقا سيد محمد ترك خويي به سال 1266 ه.ق و دفن وي در اين بخش از تخت فولاد شكل گرفت و پس از دفن حكيم جهانگير خان قشقايي به سال 1378 ه.ق،اهميت فراوان يافته و مورد توجه علماء و مردم قرار گرفت.
در اين تكيه بقعه و آرامگاهي وجود نداشت و قبر حكيم جهانگير خان بر روي سكويي برجسته در جبهه شرقي تكيه واقع شده بود كه در سال 1378 ه.ش به منظور تجليل از مقام والاي اين حكيم و عارف بلند مرتبه آرامگاهي آجري با پلان هشت ضلعي به سبك مدرن بر سر مزارش بنا گرديد. سر در بقعه مزين به كتيبه اي به خط بنايي بر زمينه كاشي لاجوردي است كه نام و تاريخ وفات جهانگير خان قشقايي را بر آن حك نموده اند.در انتهاي ضلع شرقي تكيه بقعه اي كوچك با ستون هاي سنگي و گنبدي زيبا قرار دارد كه آرامگاه روزنامه نگار و اديب گرانمايه احمد عرفان متوفي 1371 ه.ق مي باشد.
از ديگر مدفونين اين تكيه :
سيد محمد جواد مسائلي فقيه و عالم فاضل متوفي 1340 ه.ق
سيد محمد نجم اصفهاني عالم و مفسر قرآن متوفي 1347 ه.ق
نورالله نور شرق اديب فاضل و روزنامه نگار متوفي 1331 ه.ق
سيد محمد گلستانه استاد و هنرمند خوشنويس متوفي 1351 ه.ق
 
تكيه ابولمعالي كلباسي
تكيه كلباسي واقع در شمال شرقي گورستان تخت فولاد از تكاياي دوره قاجار مي باشد كه بعد از فوت حاج ميرزا ابوالمعالي كلباسي از علماي عاليقدر اصفهان، به سال 1315هـ .ق توسط حاج ميرزا احمد ملا باشي شاگرد و داماد وي ايجاد گرديد و بقعه اي آجري به سبك معمول دوره قاجار با پلان هشت ضلعي بنا گرديد. اين بقعه داراي مشبك آجري مي باشد كه در ساخت آن ها نهايت دقت و ظرافت اعمال گرديده است. تكيه شامل بقعه اي در وسط و اطاق هايي بر گرداگرد بود كه بعد از سال 1378ش در ساماندهي و محوطه سازي آن توسط مجموعه ، فرهنگي تاريخي و مذهبي تخت فولاد، اتاق ها برچيده شد و بقعه هم مرمت گرديد.
لازم به ذكر است به علت اينكه قبر حاج محمد حسين خراساني كرباسي جد مرحوم كلباسي در تخت فولاد (شمال غرب تكيه خواجويي) قرار داشت وي نيز در نزديكي قبر جدش به خاك سپرده شد.
تكيه كلباسي از جمله تكايايي است كه محل آرام گرفتن بسياري از علما مي باشد همچون:
ميرزا ابوالمعالي كلباسي متوفي 1315 ق فقيه و عالم برجسته/ ميرزا ابوالهدي كلباسي متوفي 1356 ق از فقها و علماي برجسته/ ميرزا عبدالرحيم كلباسي و... .
حاج شيخ محمد حسين اشني، شيخ نور الدين اشني، سيد حسن كاشاني سلطان الواعظين، استاد علي بديع الصنايع و... .
                             تكيه ابولمعالي كلباسي
 
تكيه فاضل هندي
از جمله تكاياي اواخر عهد صفوي كه در بخش جنوب غربي لسان الارض واقع شده و در حال حاضر در حاشيه شرقي خيابان فيض قرار دارد، تكيه فاضلان يا فاضل هندي مي باشد.
پس از درگذشت عالم و فقيه برجسته عهد صفوي بهاء الدين محمد فاضل اصفهاني به سال1131هـ .ق و دفن وي در اين قسمت، تكيه ايجاد گرديد كه به علت آشوب و هرج و مرج حاكم بر اصفهان در پايان حكومت صفويان و شرايط نامساعد سياسي آن زمان، آرامگاهي براي اين عالم نامدار ساخته نشد و پس از آن اين محل آرامگاه بسياري از عالمان و بزرگان بود از جمله ملا محمد نائيني معروف به فاضل نائيني كه پس از دفن وي، اين تكيه فاضلان نام گرفت.
در سال1375هـ .ش به همت مجموعه تاريخي، فرهنگي و مذهبي تخت فولاد بقعه اي چهارگوش با گنبدي عرقچي بر روي سكويي، بر سر مزار اين فقيه بي همتا بنا گرديد. گنبد اين بنا پوشيده از كاشيهايي به رنگ فيروزه كه با نقوش هندسي و كاشي هاي رنگي تزئين شده است و جلوه اي خاص در تخت فولاد دارد. در پيرامون ستون هاي گنبد، آياتي در تقدس علم و علما به خط زيباي استاد حبيب ا... فضائلي بر زمينه كاشي لاجوردي نقش بسته است. اين تكيه مدفن بزرگاني همچون:
-ملا محمد نائيني، عالم و فقيه متوفي 1263هـ .ق
-آقا سيد محمدرضا خراساني، متوفي 1397هـ .ق ، عالم محقق و رئيس حوزه علميه اصفهان
-مير محمدحسين حسيني ميرمحمد صادقي، متوفي 1288هـ .ق عالم و فقيه كامل
-آقا سيدزين العابدين طباطبايي ابرقويي، متوفي1372هـ .ق عالم و عارف وارسته
-سيدعلي جهاد اكبر، متوفي 1369هـ .ق مدير روزنامه جهاد اكبر
                            
 
تکیه درویش عبدالمجيد
در محوطه جنوب تکیه میر و مقابل جلوخان ورودی آن آرامگاه درویش عبدالمجید طالقانی نابغه خطاطان شکسته نویس و ادیب و عارف متوفی 1185 هـ.ق قرار دارد . مقبره این هنرمند نامی تا اوایل قرن چهاردهم شمسی در زیر خاک مدفون بود تا آنکه توسط استاد جلال الدین همایی از زیر خاک بیرون کشیده شد . پیرامون قبر درویش عبدالمجید هیچ قبر قدیمی به چشم نمی خورد و قبورهمگي متعلق به قرن چهادرهم هجری می باشند . البته احتمال بر این است که برخی از شاگردان و مریدان او در اطراف وی مدفون باشند ولی مدرکی در این خصوص در دست نیست . قدمت تکیه به دوره زندیه مي رسد .
از دیگر مدفونین بنام در این تکیه محمد امین می باشد که از چهره های ناشناخته علم عرفان در قرن یازدهم هجری بوده است .

تكيه ملا اسماعيل خواجويي
از جمله تكايايي كه در قسمت لسان الارض واقع شده تكيه ملا اسماعيل خواجويي مي باشد كه به واسطة وجود تعداد بيشماري از عالمان حوزه حكمت و فلسفه، از اهميت بالايي برخوردار مي باشد.
اين تكيه پس از وفات ملا اسماعيل خواجويي از بزرگ ترين علما و حكماي عصر افشاريه كه بيشترين آثار و رسالات علمي را بين علماي مدفون در تخت فولاد دارد، به سال 1173هـ .ق و دفن وي در اين بخش از تخت فولاد ايجاد شد. اين تكيه بقعه و آرامگاه مخصوص نداشت البته پيرامون مزار خواجويي چهار طاقي هايي وجود داشته از جمله چهار طاقي مربوط به كتابفروش خوانساري كه از بين رفته اند.
در سال 1378هـ .ش پس از ساماندهي و محوطه سازي تكيه خواجويي توسط مجموعه تاريخي، فرهنگي و مذهبي تخت فولاد بقعه اي آجري بر سر مزار مولي اسماعيل خواجويي بنا گرديد.
از جمله بزرگان مدفون در اين تكيه:
-ملا علي اكبر اژه اي عالم و فقيه برجسته متوفي 1232هـ .ق
-حاج محمد حسن خراساني كلباسي متوفي 1190هـ .ق از فقهاي برجسته
-ميرزا محمد شمس الكتاب متوفي 1367هـ .ق خوشنويس و هنرمند
-ملا محمد ابراهيم جدلي متوفي 1199هـ .ق از علماي بزرگ و برجسته و استاد ملا علي نوري
                     تكيه ملا اسماعيل خواجويي
 
معمارى تكيه كازروني
طرح بقعه در سال 1336ه.ق. توسط تاجر خوشنام و نيكوكار حاج محمّدحسين كازرونى ريخته شد و با معمارى آقا سيّد ميرزا درب‏امامى اجرا و احداث گرديد و بعد از دفن مرحوم گزى يعنى سه سال بعد در اين بقعه، بناى تكيه و بقعه به اتمام رسيد.

بقعه
بقعه شامل يك پلان هشت‏ضلعى است كه بر روى سكويى به ارتفاع 55 سانتى‏متر در وسط تكيه قرار گرفته است. بناى بقعه به صورت هشت‏ضلعى متساوى با پنجره‏هاى مشبك آجرى مى‏باشد كه عرض هريك برابر با 325 سانتى‏متر است واندازه‏ى هريك از اضلاع هشت‏ضلعى ايوان بقعه 520 سانتى‏متر و ارتفاع ديوارهاى بقعه از كف ايوان بقعه تا لب بام 455سانتى‏متر است. در ورودى بقعه نيز در سمت شمالى آن واقع شده است كه اندازه‏ى اين در 130 سانتى‏متر عرض و 270 سانتى‏مترطول مى‏باشد.در داخل بقعه 7 شاه‏نشين متساوى وجود دارد كه در هريك از آنها قبورى قرارگرفته‏اند، عرض شاه‏نشين‏ها 170 سانتى‏متر و ارتفاع آنها 350


بقعه تكيه كازرونى
ديوارهاى اين شاه‏نشين وظيفه‏ى مهمّ تحمّل بار گنبد را انجام مى‏دهند. ارتباط ديوارها با گنبد اين بقعه توسط كاربندى‏ها صورت مى‏گيرد كه اين نوع پوشش نيز به نوبه‏ى خود وظيفه تحمّل بار سنگين گنبد را نيز به عهده دارد. تنها تزيين روى گنبد وكاربندى‏ها عبارتند از: چند رديف كاشى فيروزه‏اى بر روى آن است كه در يك رديف از ابتداى زير گنبد شروع و تا نقطه مركزى گنبد ادامه مى‏يابد، عنصر اصلى تزيين گنبد آجرهاى سنّتى با ملاط گچ است. ارتفاع بقعه از كف تا زير گنبد 6 متر است. از مشاهير مدفون در اين بقعه مى‏توان ميرزا محمدهاشم كلباسى، ميرزا محمدمهدىكازرونى، فرزند حاج محمدحسين، سيّد مرتضى خراسانى، سيّد سيّد محمدباقردرچه‏اى، سيّد مهدىدرچه‏اى، شيخ عبدالكريم گزى، شيخ محمدحسن عالم نجف‏آبادى، و شيخ اسماعيل معزّى را نام برد. اتاق حاج ملاّ حسين‏علىصدّيقين در ضلع جنوبى بقعه، اتاقى با پلان مستطيلى شكل وجود دارد كه بالاترينموقعيت مكانى را در اين اتاق به خود اختصاص داده است. اتاق بدون هيچ‏گونه تزيينات هنرى داراى چند كتيبه از جمله آيه‏الكرسى، زيارت عاشورا، زيارت وارث، زيارت اهل قبور مى‏باشد كه بر ديوارهاى آن نقش بسته است. تعداد سيزده قبر در ايناتاق قرار دارد كه برخى مشاهير آن عبارتند از:
سيّد محمود موسوى درب‏امامىدرب‏امامى ، شيخ محمدباقرصدّيقين، ، شيخ ملاّ حسين‏على
صديقين، شيخ محمدباقرفقيه‏ايمانى، ، شيخ هبه‏اللّه هرندى، و حسين منتصرميرزا.

آرامگاه آيت الله صديقين و بزرگان مدفون در جوارش
اتاق صديق‏الاطبأء
در كنار اتاق مرحوم صديقين، حجره‏ى دكتر سيّد محمدصادق صديق‏الاطبأء15 قرار گرفته است، تعداد پنج سنگ قبر در آن قرار دارد كه همگى متعلّق به خاندان صديق‏الاطبأء(صديق لقمانى) بوده و در بيرون از اتاق نيز چندين نفر از اين خاندان(در صحن تكيه) مدفونند.

اتاق خاندان بنكدار اتاق خاندان بنكدار
در ضلع غربى تكيه، اتاق بزرگى وجود دارد كه اُرُسى آن نظر بيننده را به خود جلب مى‏كند و داراى دو هشتى ورودى است كه گنبد مركزى آن در آستانه ورودى اتاق قرار دارد، فضاى داخلى اتاق عبارت است از يك اتاق بزرگ با گنبد مركزى و
اندرونى كنار آن كه شش قبر از خاندان بنكدار در خود جاى داده است.
 

والتر گروپیوس

 

عالم طفیل هستی زهراست ،آری

فردوس از خاک رهش برپاست ،آری

گر عشق را قلبی بود در سینه ای قدس

مهر بلند فاطمه آنجاست ،آری

در آسمان عفت و رافت چه جاری

نقش حضور فاطمه پیداست ،آری

بیت الحزینش گرچه کوچک یا گلین بود

اما علی را بهترین ماواست ،آری

نام رسای فاطمه نزد ملائک

زیبا تر از هر واژه زیباست ،آری

دهه فاطمیه بر همه مسلمین تسلیت باد

                                                     والتر گروپیوس

 

 خوب ، حالا سلام دوستان

امروز گوگل به مناسبت صد و بیست و پنجمین سالگرد تولد والتر گروپیوس لوگوی متفاوتی را که برگرفته از ساختمانهای وی و به خصوص مدرسه باهاوس طراحی کرده است. گروپیوس معمار برجسته آلمانی بود که از پیشگامان معماری مدرن به شمار می آید. 

          لوگوی گوگل 

وی در سال ۱۸۸۳ در آلمان به دنیا آمد. وی در سال    به همراه پیتر بهرنز شرکتی را تاسیس کرد. که در این زمان کارمندانی همچون میس ون ده روهه و لوکوربوزیه در شرکت وی به کار مشغول شدند. وی در سال ۱۹۱۰ شراکت با بهرنز را ترک کرد و به همراه آدولف مه یر شرکتی را تاسیس نمودند که آنها در این مدت یکی از ساختمانهای اولیه سبک مدرن -کارخانه فاگوس- را ساختند. دیوارهای پرده ای شیشه ای این ساختمان نشان دهنده یکی از اصول کلی سبک مدرن شد که در آن فرم از عملکرد پیروی می کند.

                                  والتر گروپیوس

 در سال 1919  وی با ادغام آکادمی هنرهای زیبا و مدرسه هنرها و پیشه ها، مدرسه معماری مشهور باهاوس را در وایمار بنیان نهاد. او در نخستین بیانیه خود، نظر ویلیام ماریس درباره تعالی صنایع دستی را با فکر وحدت همه ی هنرها درآمیخت و مرزبندی میان جنبه های تزیینی و کاربردی در هنرها را مردود شمرد؛ نخستین مانیفست آن مزین شده بود به گراوری چوبی اثر لیونل فینینگر با عنوان کاتدرال و اینگونه آغاز می شود: «هدف نهایی همه هنر های تجسمی ساختمان کامل است» و در ادامه آمده: «ما در پی آنیم که جامعه تازه ای از هنرمندان پدید آوریم تا در میان آن ها دیگر تعصب حرفه ای که اکنون چون دیواری بلند هنرمندان و صنعتگران را از هم جدا می سازد، وجود نداشته باشد». از نظر سوسیالیست انگلیسی ویلیام موریس کاتدرال های سدهای میانه نشانه ای از وحدت هنر و حرفه، ترکیب هماهنگ مغز و بازو، فرد و جامعه اند. گروپیوس هم چنین پایان انزواجویی هنر و بازگشت به سوی پیشه گری را طی یک تلاش جمعی عظیم اعلام کرد، ایدئولوژی باهاوس در سال های ابتدایی آن ضد سرمایه داری رمانتیک بود.گروپیوس در سال ۱۹۶۹ در ماساچوست از دنیا رفت.

     فاگوس

باهاوس

 

کلیسای نوتردام

                                                   کلیسای نوتردام

ازيک معبد ژوپير تا مبدل به يک کليساي رومي شدن سير تاريخي مکاني است که هم اينک عمارتي در آن واقع شده که همگان به عنوان کليساي جامع نوتردام نام ميبرند که ما حصل اراده مارسيو دسالي براي ساخت يک کليساي جامع به منظور پذيرفتن خيل بيشتري از مردم ميباشدکليسايي که از جانب او وقف مريم باکره شدهر چند که ساخت بنا در سال ۱۱۶۳ ميلادي اغاز شدتقريبا تا ۱۸۰ سال بعد يعني در حدود سال ۱۳۴۵ميلادي به پايان نرسيدساخت در يک دوره ای تاریک از تاریخ جهل اروپا صورت گرفت

                  

کليساي جامع راوي کتاب مقدس در نقاشي هايش درگاه عظیمش وشيشه هاي رنگين شگفت انگیزش میباشد با کامل شدن طبقات در سال ۱۱۸۳ميلادي کار ساخت صحن وسالن ورواق کليسا آغاز شدو در سال ۱۲۰۸ ميلادي تکميل گردید در پي آن برج ها و جبهه غربي در سال۱۲۲۵ تا ۱۲۵۰ ميلادي بنا شد کار احداث محراب کليسا در سال ۱۲۹۶ ميلادي آغاز ودر سال ۱۳۳۰ پايان يافت تقاطع بازويي کليسا در سالهاي ۱۲۵۰-۱۲۶۷ به وسيله جين دچلس ساخته شددر اصل منظر داخلی در بسیاری از کلیساهای گوتیک در چهار تراز میباشد و از سه بابی ها بجای دالان های معمولی استفاده میشود نمای خارجی عمار ت نشان دهنده سبک گوتیگ پیشرفته می باشدمهمترین و قابل ملاحظه ترین خصوصیت آن در برداشتن تعداد زیادی ستون های کوچک وپنجره هایی با تزیینات و نقش و نگارهای گوتیک است مرتب سازی های عمودی و افقی نمای خارجی و اندازه های با شکوه پنجره های خورشیدی میباشد.نوتردام دارای تاریخی پر حادثه در طول قرنهاست یکی از مراکز جنگجویان در جنگهای صلیبی محسوب میشد وموزیکهای کر در این کلیسا رشد زیادی داشتکلیسای جامع در طول انقلاب فرانسه مانند سایر کلیساهای فرانسه مورد تاراج قرار گرفت در بحبوحه انقلاب شهروندان پیکره سنت را که بالای سر در غربی قرار داشت برای ابراز خشم نسبت به پادشاه سرنگون کردند . مقداری از این پیکره های به یغما رفته در سال ۱۹۷۰ میلادی حدود ۲۰۰سال بعد پیدا شدند بسیاری از گنجینه های کلیسای جامع یا تخریب شدند یا غارت گردیدندفقط ناقوس بزرگ کلیسا ساقط نشد انقلابیون در ابتدا کلیسای جامع راوقف مکتب خرد reason کردند و بعد از مدتی آن را موقوف مکتبsupreme نمودندانقلابیون پیروز شده مدت ها از داخل کلیسا به عنوان انبار غذا استفاده میکردند. در طول حکمرانی بناپارت در سرتاسر مراسمهای مذهبی آرزوی اعطای نیروبه امپراطور تاجدارمیشد و مراسم ازدواج وامپراطوریس شدن ژوزفین در این کلیسا برگزار شد.در طول قرن ۱۹ میلادی نویسنده معروف ویکتور هوگو وهنرمندانی مانند اینگر توجه همگان را به حالت خطرناک و محتاج به مرمت کلیسا جلب کردندبدین گونه یک هشیاری عمومی نسبت به ارزش هنری کلیسا به وجود آمد.از آنجا که در قرن ۱۸ میلادی نیو کلاسیکیستها آثار عصر میانی را نادیده میگرفت حتی شیشه های رنگی کلیسا را با شیشه های معمولی عوض کردند در قرن نوزدهم رومانتیکها مدت مدیدی با یک دید جدید همراه با تقدیر و قدردانی نسبت به این اثر گرانبها مینگریستند در بازسازی کلیساتوسط ویولت که در سال ۱۸۴۴ آغاز و۲۳ سال دوام یافت دوباره سه بابی ها و پنجره بامهای کوچک که در طاقنماهای شرقی طالار کلیساقرار دارندتجدید شد وپیکره های تراشیده شده در سردر غربی که در طول انقلاب فرانسه بصورت بدی تخریب شده بودبازسازی گردید گذشته از این رساندن زندگی جدید به پنجره های خورشیدی و تندیسها وپیکره ها کار دیگری بود که صورت گرفت.ویولت با یک پژوهش علمی که با خلاقیت عقاید شخصی خودش همراه شده بود و با مناره های مخروطی نوک تیز یک نمای جدید از ساختمان طراحی کرد . از اقدامات انجام گرفته دیگردر قرن نوزدهم خارج کردن شهروندان پاریسی از خانه های نا هنجاراطراف کلیسا وتخریب ساختمان ها توسط بارون هایزمن طراح شهری بناپارت بودکه باعث دیبهتری نسبت به عمارت شد.جبهه غربی نتردام در بر گیرنده ۲۸ پیکره به نمایندگی از سلطان یهود درگاه آن منقش به تصاویر مریم مقدس و فرزند سنت آن و مادر باکره و مریم جوان تا تولد عیسی میباشد در داخل با ستون های دلپذیر و ظریف بسیار گیرا میباشد این مکان اتاقی است برای حدود ۶۰۰۰نفر وسه پنجره خورشیدی در غرب وشمال وجنوب که استادانه شکوه یک روز آفتابی را به ما نشان میدهد در سال ۱۷۶۸ جغرافی دانان مصمم شدند همه مسافات فرانسه را از نتردام اندازه گیری کنند ۱۷۰ سال بعد هنگامی که پاریس در جنگ دوم جهانی آزاد شد ژنرال دوگل پس از بازگشتش بسوی کلیسای جامع حرکت کرد وبه درگاه خداوند شکرگذاری نمود. از جهات مختلف هنوز نتردام مرکز فرانسه است کاوش های تحقیقاتی حیاط جلوی کلیسا تاری نتردام را از تاریخ گالورومن تاقرن ۱۹ آشکار ساخت نشانه های بارو ها و استحکامات رومی واتاقهای مخصوص بر افروختن آتش گرمابه ها یک سیستم کهن با کوره های زیر زمینی و لوله های آجری سردابه های قرون وسطایی و شالوده های یک بیمارستان و تصاویر سحر انگیز ساختمانهای مجاور قبل از تخریب بارون هایزمن برای نگاه کردن به قسمت های بالایی کلیسا و همچنین پاریس ورودخانه ۳۷۸ پله ما را به بالای یکی از برج ها میبرد برج جنوبی ناقوس ۱۳ تنی را نگه داشته که پله آن در زمانهای خاص استفاده میشود در جلوی نتردام یک میدان عمومی قرار گرفته که محل نگهداری حیوانات در اعصار میانی بوده وباعث ایجاد مشکل در نمای کلیسای جامع می شده وشکوه آن را خدشه دار میکرده است هنگامی که ساختمان در نهایت تخریب شد باستانشناسان تعداد زیادی از آثار باقی مانده از گالو رومن تا زندگی قرن نوزدهم یافتند

                                  

                                               

                                                        دیوار سالن کلیسا

                                           

                        دیوار فوقانی شمالی شامل تریبون های سخنرانی و پنجره های بام

                                           

                                                       بالای دیوار شمالی

              

                                     دیوار صحن نخستین دو طاقنمای جنوبی

                

                                                       پنجره بام ها

               

                                                   نمای داخل صحن کلیسا

       

                                                          طاقهای سالن کلیسا

                  

                                              محراب بنا شده در انتهای شرقی

 

 

 

نورمن فاستر

                                   هر كه با مرغ هوا دوست شود، خوابش آرامترين خواب جهان خواهد بود!                  

نورمن فاستر

 

 

1935 نورمن فاستر ، در اول ماه ژوئن در شهر منچستر متولد شد .

 

1953 پس از اتمام دوره متوسطه ، به صورت نيمه وقت و به عنوان منشی در تالار شهر منچستر شروع به کار کرد . سپس به خدمت سربازی رفت و در حين خدمت در نيروی هوايی ، در زمينه مهندسی الکترونيک مهارت يافت و اطلاعاتی در مورد هواپيما کسب کرد . در نهايت ، به دليل علاقه به هولپيماهای گلايدر به يک خلبان ماهر تبديل شد .

 

1955 پس از اتمام دوره دوساله سربازی ، در دفتر دو تن از معماران منچستر مشغول به کار شد .

 

1956 با ثبت نام در دانشگاه معماری منچستر ، به فراگیری دروس نسبتا سنتی ( در مقایسه با دروس و و رويکرد های متفاوت در انجمن معماران لندن و مدرسه ی معماری لیورپول ) پرداخت . با اين حال ، در اين سال ها توانست مهارت های منحصر به فردی در زمينه ی فنون ترسيم و ارائه به دست آورد .

 

1959 در اين سال يکی از ترسيم های او به عنوان يک کار درسی ، موفق به دريافت مدال نقره ای Riba شد .

 

1961 او در اين سال ديپلم معماری و مجوز طراحی شهری خود را دريافت کرد . در همطن زمان ، مدال هی وود و مدال برنز انجمن معماران منچستر به وی اهدا شد . علاوه بر اين ، با قبولی در بورسيه ی تحصيلی انجمن ساختمان سازان ، به فلاوشيپ هنری نايل شد . پس از آن برای گذراندن دوره دو ساله  تخصصی در دانشگاه ييل به آمريکا رفت . وی در آنجا تحت تاثير پل رادولف ، سرج چرمایف و وين سنت اسکالی قرار گرفت و در همين زمان با ريچارد راجرز ( که مانند خود او دانشجوی بورسيه بود ) و جيمز استرلينگ ( که برای مدت کوتاهی در همان مدرسه تدريس می کرد ) ملاقات کرد .

 

1962 فاستر مدرک فوق ليسانس معماری را با موفقيت دريآفت کرد . سپس گردش معماران را از سواحل شرقی ايالات متحده تا کاليفرنیا آغاز کرد و در اين سفر ، روند توسعه ی معماری مدرن را از فرانک لويد رايت تا چالز آيمز بررسی و دنبال کرد .

 

1963 پس از بازگشت به انگلستان با همکاری ريچارد راجرز ، گروه طراحی " گروه 4 " را در لندن تشکيل داد . ديگر همکاران آنها در اين گروه عبارت بودند از : سور راجرز ، همسر ريچارد راجرز ، و جورجيا والتون که با راجرز در انجمن معماران لندن تحصیل کرده بود . مدتی بعد ، وندی چيزمن ( فارغ التحصیل مدرسه معماری بارتلت دانشگاه لندن که بعدها همسر فاستر شد ) نيز به آنها ملحق شد . البته از همان آغاز ، عضویت جورجیا بالتون ( که دفتر اصلی او در هامپ استید بود ) حالتی ظاهری داشت و تاثير چندانی بر رابطه آنها نداشت .

 

1964 در اين سال با وندی چيزمن ازدواج کرد که ثمره آن ، دو فرزند به نام های " تی " و " کال " است.

 

1966 در اين سال به عضويت انجمن معماران سلطنتی انگلستان در آمد .

 

برج هزاره ژاپن

 

1967 فاستر همراه با " گروه 4 " ساختمانی را طراحی کرد که وی را به شهرت جهانی رساند . اين ساختمان ، کارخانه رليانس در سوئد بود که آخرين بنای ساخته شده توسط این گروه است زیرا اين گروه در همان سال منحل شد . سپس نورمن و وندی فاستر با هدف ايجاد يک مرکز برای طراحی و تحقيقات ، دفتر معماری فاستر و همکاران را تاسيس کردند . در اين دفتر در مجاورت باغ کوونت قرار داشت .

 

1968 در حین طراحی پروژه تئاتر ساموئل بکت ، با ريچارد باکمينيستر فولر آشنا شد که بعد ها ، تاثير عميقی در انديشه و کارهای فاستر گذاشت . آشنايی ، سر آغازی بود برای دوستی و همکاری طولانی پر ثمری که تا زمان مرگ اين استاد آمريکايی ( يعنی سال 1983 ) ادامه داشت .

 

1971 در اين ، دفتر معماری فاستر و همکاران به طبقه همکف ساختمانی در خيابان فيتزروی ( که فقط چند صد متر از برج اداره پست فاصله داشت ) منتقل شد. تجهيز و طراحی داخلی اين دفتر ، بستری بود برای بررسی و آزمايش مفاهیم و مصالحی که بعده ها هسته اصلی فلسفه کار فاستر را شکل داد.

 

1974 فاستر به عنوان نايب انجمن معماری انتخاب شد . شرکت او که قبلا با يک شرکت نروژی به نام " شرکت خطوط کشتی رانی فرداولسن " همکاری داشت ، دفتری در اوسلو تاسيس کرد و ابتدا کارهايی برای اين کار فرمای نروژی انجام داد ؛ سپس با کارفرماهای ديگر در نقاط مختلف کشور همکاری کرد .

 

1975 در اين سال ، ساخت دفترهای شرکت بيمه ويليس ، فابروداماس در ايپسوويچ به پايان رسيد و اين پروژه ، شرکت فاستر را به شهرت جهانی رساند .

 

1978 ساخت مرکز های هنرهای تجسمی سانز بوری ، آغاز مرحله ی مهم و درخشانی در زندگی حرفه ای او شد . پروژه های ارزشمند ديگری را برای او و همکارانش به ارمغان آورد .

 

1979 در اين سال شرکت بانکداری هنگ کنگ و شانگهای از وی دعوت کرد که همراه شش شرکت بين الملی ديگر ، در مسابقه ای محدود با موضوع طراحی دفتر مرکزی اين بانک شرکت کند . با انتخاب طرح فاست به عنوان طرح برگزيده ، اجرای اين پروژه به شرکت وی واگذار شد .

 

مركز تفريحي قزاقستان

 

1980 فاستر در اين سال به عضويت انجمن معماران آمريکايی در آمد ، علاوه بر اين ، در همين سال دکترای افتخاری دانشگاه انجلیای شرقی به او اعطا شد . در بيست و چهارم ژوئن نيز ، در مراسم اهدا مدال طلای سال 1980 به جيمز استرلين سخنرانی کرد .

 

1981 در اين سال با شرکت در مسابقه محدود طراحی ورزشگاه سرپوشيده فراکفورت آمين، جايزه طرح برگزيده را دريافت کرد . در همين زمان ، معماری او در يکی از برنامه های مستند هنری Bbc معرفی شد و مورد بررسی قرار گرفت .

 

1982 در اين سال ، دفتر آنها به خيابان گریند پورتلند و در مجاورت دفتر های شرکت Reba منتقل شد . همچنين به عنوان يکی از اعضای هيئت علمی دانشکده صنعتی هنر لندن انتخاب شد .

 

1983 در اين سال ، فاستر بالاترين رتبه اين حرفه را از آن خود کرد و " مدال طلای سلطنتی " رشته معماری را دريافت نمود . اين مدال ، جايزه بين الملی ارزشمندی است که در سال 1848 ، ملکه ويکتوريا برای پيشرفت حرفه معماری در نظر گرفته بود . در مراسم اهدا این جايزه ، با کمينيستر فولر سخنرانی کرد . فاستر در اين سال به عضويت دانشگاه سلطنتی در آمد . پس از برگزاری يک مسابقه ی محدود با شرکت گروه منتخب معماران ، از فاستر برای طراحی مرکز جدیدی برای Bbc در منطقه ی پورتلند دعوت شد . اين مرکز در مقابل کليسای آل سولز اثر جان ناش قرار دارد .

 

1984 در مسابقه محدودی که شورای شهر نايمز برای طراحی يک مدياتک و مرکز هنرهای معاصر در آن شهر برگزار کرد ، طرح فاستر برنده شد . در همين سال اتحاديه ی بين المللی معماران ، جايزه آگوست پره را به وی اهدا کرد .

 

1986 دانشگاه بت ، دکترای افتخاری علوم را به فاستر اعطا نمود . علاوه بر اين ، وی در مراسم بازگشايی بنایيادبود اريک ليونز در Riba سخنرانی کرد. در همين سال ، دو نمايشگاه مهم از کارهای او برپاشد : يکی در انجمن معماران فرانسه در پاريس ( بازگشايی در ژانويه ) و ديگری در دانشگاه سلطنتی لندن ( بازگشايی در اکتبر ) . وی جايزه موسسه طراحی ژاپن را به خود اختصاص دا . شرکت او نيز در همين سال در مسابقه تغيير شکل و بازسازی يک سايت 48 هکتاری در منطقه کينگزکراس در لندن برنده شد . اين پروژه ، در نوع خود بزرگترين و وسيع ترين طرح شهر سازی در اروپا است و شامل تفکيک طيف وسيعی از عملکردهای مختلف می باشد. از جمله اين عملکردها می توان به ايستگاه تونل راه آهن متصل به پارک بزرگ اشاره کرد که اطراف آن از ساختمانهای مسکونی و اداری پوشيده شده است . اين پروژه و پروژه ی چهارراه پاترنوستر ، آغاز مرحله جديدی از اجرای پروژه هايی در مقياس شهری بود . در سال بعد ، اين شرکت طرح های شهری مختلفی برای شهرهای زير طراحی و اجرا کرد: کمبريج ( 1989 ) ؛ نايمز، کانس و برلين ( 1990 ) ؛ گرينويچ ( 1991 ) ؛ روتردام ، لودن شيد و يوکوهاما ( 1992 ) ؛ بافت تاريخی چارترس ، کورفو و ليسبون ( 1993 ) . هم اکنون اين شرکت در حال انجام پروژه ای برای تغيير شکل و بازسازی قسمت وسيعی از مرکز شهر بارسلون است که مساحت سايت آن بيش از 220 هکتار است .

 

مجلس جديد آلمان (بازسازي فاستر)

 

1988 ظرفيت بالای اين شرکت باعث شد که بتواند به مجموعه ی وسيعی از برنامه ها و پروژه های کلان مقياس پاسخگو باشد . یکی از اين پروژه ها ، برج مخابرات بارسلون است که به منظور آماده سازی شهر برای مسابقات المپيک در نظر گرفته شده است . نمونه های ديگر اين پروژه ها ، مترو شهر بيلبائو ، پل دره گذری در منطقه ی رنس در فرانسه و ايستگاه زيرزمينی کاناری وارف در لندن ( 1991 ) است .

 

1989 اين مصادف بود با فوت زود هنگام وندی ( همسر نورمن ) که آغازفعاليت حرفه ای نورمن همراه او بود و پس ازهمکاری در" گروه 4 " ، يکی از موسسان دفتر معماری فاستر و همکاران بود .

 

1990 سازمان حفاظت از محيط زيست انگلستان ، ساختمان شرکت بيمه ويليس ، فابر و داماس در ايپسوويچ ( 74-1973 ) را جزء ساختمان های ارزشمند ( از نظر تاريخی ، معماری و سازگاری با محيط زيست ) اعلام کرد و مدال معتمدين Riba را به نورمن فاستر اعطا نمود . در همين سال ، فاستر عنوان " سر " گرفت . در اين زمان ، دفتر معماری فاستر و همکاران ( که از اين پس دفتر معماری سر نورمن فاستر و همکاران ناميده خواهد شد ) به ساختمان نوسازی در کيلومتر 22 جاده ی هستار در نزديکی رودخانه تيمز نقل مکان کرد . در اين دفتر جديد ، تمام عملکرد های گوناگون مربوط به کارگاه ماکت سازی و مصالح ، بايگانی پرونده ها ، کتابخانه و آرشيو فيلم های ويدئويی و عکس ، همگی زير سقف گرد آمده اند .

 

1991 دانشگاه معماری فرانسه ، به وی مدال افتخار اعطا کرد . در همين سال ، چندين پروژه ی جديد و ارزشمند را به اتمام رساند ؛ از جمله فرودگاه استانزتد، مرکز تلويزيونی آی تی ان ، نگارخانه های ساکلر ( که ملکه اليزابت دوم آنها افتتاح کرد) و برج سده در توکيو که همه آنها علاوه بر دريافت جوايز متعدد ، مورد ستايش تمام جهان قرار گرفت . در مراسم بازگشايی ساختمان کرسنت وينگ ، مرکز هنر های تجسمی سانزبوری نمايشگاهی بر پا کرد که حاصل شش سال فعاليت حرفه ای فاستر را به نمايش گذاشت . در نمايشگاه دو سالانه ی ونيز ، غرفه ی بريتانيا نيز تعدادی از طرح های فاستر و پنج معمار ديگر انگليسی را به نمايش در آورد .

 

1992 دانشگاه و موسسه ی هنر و ادبيات آمريکا در نيويورک ، جايزه يادبود آرنولد برونر را به وی اعطا نمود . دانشگاه هامرسايد به او دکترای افتخاری داد. برپايی چندين نمايشگاه در شهرهای پاريس ، بوردوکس ، رنس و آرسن سنان ، بر ارزش و اعتبار فاستر در اروپا افزود . در همين سال ، وی در چندين مسابقه معماری برنده شد که مهمترين آنها عبارتند از : فرودگاه جديد هنگ کنگ ، پارک مشاغل برلين ، مجموعه تسهيلات المپيک در منچستر و قسمت الحاقی آن به موزه ی ماقبل تاريخ در پرووانس .

 

1993 وسعت پروژه ها و تعدد قراردادهای بين المللی باعث شد که اين شرکت ، دفتر هايی در شهر های برلين ، فرانکفورت ، هنگ کنگ ، نايمز و توکيو دایر کند . شرکت معماری سرنورمن فاستر و همکاران در آلمان ، در مسابقه طراحی پارلمان جديد برلين برنده شد . از ديگر موفقيت های وی در مسابقات معماری می توان به طرح موزه جنگ در هارتل پول و طرح مجموعه ی نمايشگاهی در ليسبون اشاره کرد .

 

پروژه ی مرکز هنرهای معاصر در شهر نايمز فرانسه افتتاح شد . اين پروژه به دليل مشکلاتی که برای برگزاری مسابقه ( 1983) بوجود آمد ، با مدتی تاخير انجام شد . ولی اين مشکلات در ساخت مدرسه ی متوسطه شهر فرژو وجود نداشت . طراحی اين مدرسه ، در سال 1991 به مسابقه گذاشته شد . انجمن معماران آمريکايی نيز ، در همين سال مدال طلای خود را به سر نورمن فاستر اعطا نمود.

 

پارکینگ

خدایی پارکینگو حال می کنید.

توی تالار گفتمانم گذاشتمش به تالارمونم حتما سر بزنید عضو بشید خیلی خوبه هااااا

معماری ایرانی اسلامی

براي خوردن يك سيب چقدر تنها مانده ايم!

 

معماری ایرانی اسلامی

 

مدتی پس از ورود اسلام به ایران، مردم به ساختن محل هایی برای عبادت یا به بیان دیگر به ساختن مسجد روی آوردند، ولی نه مسجد با فرم و شكل امروزی آن؛ بیشتر این مساجد نیز روی آتشكده ها و یا با تغییراتی روی آنها ساخته می شد. مسجد جامع اصفهان به همراه مسجد جامع فهرج یزد، تاریخانه دامغان و جامع زواره جزو اولین مساجد ساخته شده در ایران است؛ اما نه یك مسجد ساده!

مسجد جامع اصفهان گنجینه هنر ایران و در شمار شاهكارهای معماری است و جزو افتخارات این سرزمین محسوب می شود. این مسجد، مجموعه كاملی از بیان تاریخ، فرهنگ و هنر این سرزمین است كه با معماری، كاربرد مصالح و تكنیك های مختلف ساخت به عرصه ظهور رسیده است. نكته جالب در ساخت مسجد جامع اصفهان سیر تاریخی ساخت آن است كه ساخت این مسجد را به یك دوره و سبك معماری محدود نكرده و اجازه مشاركت سبك های معماری ایرانی و حتی اكثر اقوام حكمران این سرزمین را در ساخت این مسجد داده است كه البته این مورد را به عنوان یكی از محاسن این بنا می توان منظور كرد. وقتی از میان بازار، گذرگاه هایی نه چندان بزرگ ما را به مسجد می رساند، نمی دانیم كه چه گنجینه ارزشمندی در پایان این گذرگاه در انتظارمان است و وقتی وارد حیاط مسجد می شویم، در می یابیم كه در كجا هستیم؛ بله! در مكانی با وسعتی نه چندان گسترده ولی با ارزش غیر قابل تصور. ما در مسجد جامع اصفهان هستیم؛ مجموعه ای از تاریخ، فرهنگ، هنر، معماری و عشق ایرانی. به هر كجا می نگریم هنر است و عشق كه با تاریخ در آمیخته. باید جلوتر برویم و بیشتر دریابیم. كدام انسان هنردوست و عاشق را می توان یافت كه با دیدن این مسجد مجذوب آن نشود و با قرار گرفتن در زیر این گنبدها، ایوان ها و در كنار ستون ها با نگاه به آجرها و كاشی كاری ها چه كسی می تواند زبان به تحسین نگشاید و كدام ایرانی است كه غرور، تمام وجودش را فرا نگیرد. آری در وسیع ترین مسجد ایران هستیم؛ مسجدی كه نشان از سیزده قرن تحول در فرهنگ و هنر این سرزمین دارد.قدیمی ترین آثار به دست آمده در این مسجد نشان از ساخت این بنا روی یك آتشكده ساسانی دارد. بنای اولیه مسجد در قرن دوم هجری ساخته شده كه به صورت شبستان بوده وحدود ۲۰ درجه از جهت اصلی قبله انحراف داشته است. در قرن سوم، مسجد اولیه به كلی ویران شده و مسجدی جدید به جای آن احداث می شود، ولی تغییرات اساسی در قرن پنجم و ششم در مسجد رخ می دهد. افزودن دو گنبد در شمال و جنوب مسجد؛ ابتدا گنبد نظام الملك یا گنبد شمالی كه در سال ۴۷۳ هجری قمری به دستور خواجه نظام الملك ساخته می شود و دوم گنبد تاج الملك كه در سال ۴۸۱ هجری قمری ساخته شده كه به گنبد خاكی معروف است و از شاهكارهای گنبدسازی محسوب می شود. پس از ساخت این گنبدها، مسجد شبستانی به مسجدی با چهار ایوان تبدیل می شود؛ چهار ایوان در چهار جهت اصلی؛ ایوان جنوبی یا صفه صاحب، ایوان شمالی یا صفه درویش، ایوان غربی یا صفه استاد و ایوان شرقی یا صفه شاگرد كه هر یك خود بتنهایی شاهكاری در معماری ایران پس از اسلام هستند؛ بویژه ایوان استاد كه دیدن آن موجب حیرت است. پس از عبور از صفه درویش و با ورود به شبستان اصلی مسجد، ستون های آجری اولین چیزهایی هستند كه خودنمایی می كنند و تابش رشته هایی از اشعه آفتاب به داخل فضا را به سوی معنویت سوق می دهند. آجركاری های به كار رفته در ستون و سقف، بسیار زیباست و یادگاری از عصر سلجوقیان و سبك معماری رازی ست. برای تماشای زیبایی ها باید بیشتر جلو برویم؛ گنبدی با ارزش های هنری بالا، كه حدود ۵/۱۹ متر ارتفاع دارد و قطر آن ۵/۱۰ متر است. تزئینات آجركاری زیر گنبد كه با گچ كاری تركیب شده، این گنبد را بسیار با شكوه جلوه می دهد. از شمال مسجد به جنوب آن می رویم؛ به ایوان جنوبی یا صفه صاحب كه دلیل نامگذاری آن را برگزاری مجالس وعظ صاحب بن عباد در این محل ذكر كرده اند. از ایوان، وارد گنبدخانه جنوبی می شویم؛ گنبد خواجه نظام الملك كه در زمان ملكشاه سلجوقی و به دستور وزیرش خواجه نظام الملك ساخته شده است. از بین ایوان های شرقی و غربی، ایوان شرقی به نام صفه شاگرد مشهور است كه قاب پیرامونی این ایوان با كاشیكاری های اصیل دوره سلجوقی تزئین شده است. ایوان غربی هم به صفه استاد مشهور بوده و از تزئینات آجری این دوره برخوردار است. شبستان های مختلفی در مسجد جامع عتیق اصفهان ساخته شده، اما چند شبستان این مسجد دارای اهمیت بیشتری است؛ مثل شبستان چهل ستون شاه عباس كه در دوره شاه عباس اول صفوی به ضلع جنوب شرقی مسجد افزوده شده و ستون های فراوان از ویژگی های این شبستان است. یكی دیگر از فضاهای دارای اهمیت در این مسجد، شبستان طاقداری است كه در ضلع غربی مسجد قرار دارد و به نام شبستان بیت الشتاء عماد معروف بوده و برای ادای فریضه نماز در زمستان بنا شده است؛ فضایی با ابعاد ۲۵*۵۰ متر با طاق های خیمه ای و ستون های كم ارتفاع با نورگیری هایی در سقف از مرمر سفید كه نور را به طرز زیبایی به شبستان باز می تابد. این شبستان یادگار دوران تیموری است. شبستان دیگر این مسجد شبستانی است كه به وسیله اولجایتو، فرمانروای ایلخانی ساخته شده و در قسمت شمال غربی مسجد قرار دارد؛ این شبستان در قرن هشتم هجری به بنای مسجد ملحق شده است. بر خلاف مساجد دیگر كه دارای یك محراب هستند، مسجد جامع اصفهان دارای ۹ محراب است كه در مكان های مختلف قرار دارند و مهمترین این محراب ها، محراب اولجایتو است كه به عنوان یك شاهكار هنری در شبستان اولجایتو قرار داشته و كار استادی به نام استاد حیدر معمار است؛ این محراب نمونه نفیسی از تزئین گچبری است. لازم به ذكر است كه این مسجد دارای دومناره زیبا است كه در طرفین ایوان جنوبی قرار دارند و روی آنها مقرنس كاری، همراه با كتیبه هایی از آجر و كاشی خودنمایی می كند. همچنین در داخل مسجد، تزئینات فراوان و اسباب و اثاثیه ای مانند منبر ها و كتاب ها و موارد دیگر وجود دارد كه متعلق به مسجد هستند. این مسجد در دوران جنگ تحمیلی عراق مورد اصابت بمب قرار گرفته و آسیب دید كه البته این آسیب مختصر بازسازی و مرمت شد. این مسجد با فضاهای متعدد مثل گنبدها و ایوان ها و مناره ها و شبستان ها و ۴۷۷ طاق و قوس، تاریخ خلاصه شده ای از هنر این سرزمین است. . . .

  

تادائو آندو

تا اناري تركي بر مي داشت، دست فواره خواهش مي شد!

تادائو آندو

در 13 اكتبر 1941 ميلادي در اوزاكاي ژاپن ديده به جهان گشود، در سال 1960 م . به يك بكسر حرفه اي تبديل شد. در سالهاي 69- م . تعاليم خود آموخته و غير آكادميك خود را به عنوان يك معمار با سفرهاي آموزشي به اروپا، آمريكا و آفريقا و مطالعه بر روي خانه هاي فرانك لويدرايت و كارهاي مدرنيسم قديمي (كلاسيك) تكميل كرد .

افزايش كمي آثار او در سطح معماريهاي مسكوني، كليساها، موزه ها و مجتمع هاي تجاري بزرگ، و با تكيه اي مداوم و تقريباً انحصاري بر ساختارهاي بتن مسلح بزرگ و نمايان است كه عظمت را در معماري او فزوني مي بخشد. او واسطه اي ميان شرق و غرب است، و بتن را ـ با اينكه از مواد جدايي ناپذير جنبش مدرن اروپاست ـ در جهت نشان دادن زيبايي شناسي شرقي به كار مي برد.

اولين تمرين معماريش را در سال 69 م . در اوزاكا آغاز كرد و در سال 70 م . كارگاه شخصي خود را در زادگاهش داير نمود و تاكنون بيش از صد و پنجاه پروژه معماري را طراحي كرده است.

او از با نفوذ ترين معماران پست مدرن نسل دوم ژاپن محسوب مي شود. توجه عمده وي بر تفليق فرمهاي مدرن با مفاهيم و شيوه هاي سنتي ژاپن استوار است ؛ به بيان دقيق تر، هدف او تغيير معناي طبيعت از گذرگاه معماري است. در سالهاي 1978،88 و 90 ميلادي به سمت استاد دانشگاههاي يال آمريكا، كلمبيا و هاروارد انتخاب شد.

مصالح معماري آندو، بتن خام، خورشيد، آسمان، سايه و آب است يا به عبارت بهتر، فضا. تأكيد او بر اين نكته است كه استفاده كنندگان از بنا بايد طبيعت را تجربه و احساس كنند و اينها همه ريشه در سنت منطقه اي زيستگاه او ـ كانزايي ـ دارد.

عناصر اصلي و متناقص معماري آندو عبارتند از نظم، مردم و احساسات انساني. او در معماري خود، به گونه اي متضاد آنها را با هم ارتباط مي دهد و ميان آنها تفاهمي ايجاد مي كند:

فرم در برابر فرم و فضا، داخل در برابر خارج و طبيعت در برابر هندسه. اين مسئله را در شخصيت خود او نيز مي توان مشاهده كرد؛ قدرت و منطق مردانه از يك سو و مهرباني و احساسات زنانه از سوي ديگر كه در وجود او به تفاهم رسيده اند.

آندو از جذابيت فرم صرفنظر كرده و بر جذابيت فضا تأكيد مي ورزد. او اعتقاد دارد كه فرم، از تأثير فضايي مي كاهد و در نتيجه، جذابيت معماري را محدود مي كند..

به اعتقاد او، ارحجيت دادن به فرم به معناي ارجحيت دادن به حس بينايي در ميان پنج حس و عدم توجه به عمق فضايي است. در نتيجه او در پي نفي فرم به مفهوم به كارگيري فرمهاي ساده و انكار ساده و انكار فرمهاي پيچيده است. (نفي تصوير صرفاً بصري در فضا). معماري او، معماري نفي و انكار است. او جامعه مدرن و جهاني بودن را نفي مي كند. در اين حال، نفي به معناي حمايت از استقلال شخصي و رهايي از يكنواختي مدرن است مرتبط با شخصي كه مي خواهد به شكلي فردي زندگي كند. اولين چيزي كه آندو نفي كرده، مفاسد جامعه مدرن و ارزشهاي آن است. (براي مثال، مقولة راحتي) آندو راحتي مدرن را نفي كرده، تلاش مي كند ارتباط پويايي با جهان برقرار كند. او راحتي را از معماري خود دور مي كند و به جاي آن امكان حضور انسان و طبيعت را در كالبد معماري اش فراهم مي سازد.

او كارهاي متعددي تاكنون انجام داده است كه پس از بررسي كليت طراحي هاي او،در مطالب بعدي  ، به بررسي 8 اثر برترش كه اهداف و تفكرات او را به خوبي جلوه گر مي سازند، مي پردازيم:

-نمازخانة كوه روكو (كليساي باد)

-كليساي روي آب

-كليساي نور

-معبد آب

-خانه Raw

-مجتمع تجاري تايمز 2

-پروژه ناكانو شيما 2

-موزه نائو شيما

تادائو آندو در طول بيست سال گذشته، يكصد و پنجاه پروژه ي معماري انجام داده است با تجزيه و تحليل و بررسي آنها، به مباني و شاخص هايي دست مي يابيم كه با كمك آنها مي توان كارهاي او را در سه دسته طبقه بندي كرد.

بررسي ويژگيها و معاني

 

معماري، رهيافتي است به جعبه اي با دو بعد آرمان و هدف.

 آرمان معماري، فرم بخشيدن به يك الگوي جهاني و هدف آن، بيدار كردن احساس انساني است.

موضوع اوليه ي معماري، ايجاد يك الگوي فضايي است؛ يعني نظم بخشيدن به يك فضاي برهنه و عاري از هر چيز. انتظام فضايي، به معناي استفاده از فرمي است كه فضا، منشأ آن است و نظمي شفاف آن را به فضا مرتبط مي سازد.

براي دستيابي به اين هدف، معماري به هندسه نياز دارد. هندسه، علم ايجاد نظم منطقي و هوشمندانه اي است كه حاصل ارتباط فرم و فرم با فضا مي باشد. از اين رو، هندسه فرم آرماني را ايجاد مي كند؛ فرمي كه بيان بصري مفهوم است و فضايي انتزاعي در آن تجلي مي يابد.

به طور كلي، هندسه به ارتباطات منطقي خالص توجه دارد؛ بنابراين هندسه، مفاهيم و ارزشهاي اجتماعي را منعكس مي سازد و جهاني با منطق شفاف ايجاد مي كند. به طور خلاصه، هندسه ثباتي منطقي به طرح مي بخشد. از اين رو، ثبات و پايداري است كه از آن، فرم هاي منطقي باقي مي ماند و ارزش هايي چون صداقت، زيبايي و خوبي در مرحله دوم ارايه مي شوند؛ منطقي كه احساسات را طرد مي كند و تنها، درباره ي حقيقت با ما صحبت مي كند. معماري پيوسته در جستجوي انتظامي است كه بر اساس نيروي طبيعي و جاذبه زمين باشد؛ اگر چه هنوز به آن دست نيافته است.

بر خلاف هندسه، معماري نمي تواند در تمام ابعاد نفوذ كند؛ زيرا نيروي جاذبه، آن را به حركت هاي افقي و عمومي محدود مي سازد. معماري، الگويي پوياست.!!!! يك ساختمان، طبيعتاً حركت نمي كند؛ ولي زماني كه مردم در امتداد مسيري حركت مي كنند، شكل آن، در حال حركت به نظر مي رسد.

 مردم با حركت و تغيير موضوع دوم در معماري، بيدار كردن احساسات انساني است. هندسه، فضايي منطقي و با ثبات ايجاد مي كند. ولي به راستي، اين منطق چگونه ما را با تجربه هاي معماري آشنا مي سازد؟ آيا تنها نظم هندسي است كه فضا را روشن و واضح مي سازد؟ آيا هندسه باعث يكنواختي و سكون نيست؟ آيا نيازي به رهايي فضا از ثبات هندسي ناشي مي شود؟ آيا فرم و فضا صرفاً بايد بر اساس منطق هندسي شكل گيرد؟

هنگامي كه چند فرم يا حجم در كنار هم قرار مي گيرند، اين هندسه و منطق هندسي است كه به آنها نظم و ترتيب مي بخشد. زماني كه اين انتظام بين عناصر معماري مانند ستون، ديوار، سقف ايجاد مي شود، در واقع به آنها هويت مي بخشد و در نتيجه، ما نظم موجود در اين مجموعه را درك مي كنيم. اگر در اين عناصر، نسبت ها دقيقاً بر اساس ابعاد و اندازه ها و تناسبات رياضي باشد، ما يك مجموعه خردمند را احساس مي كنيم.

هندسه و تناسبات آن، از اجزاء مختلف يك سيستم واضح بصري مي سازد. آيا در اين سيستم، صرفاً تناسبات هندسي و ايجاد فضايي با نظمي مشخص مطرح است؟ در پايان، آيا يك سيستم صرفاً موزون و معقولانه، داراي نوعي يكنواختي است؟ هنگامي كه نظامي منطقي بر فرم و فضا غالب باشد، فضا را تحت الشعاع خود قرار مي دهد. به هر حال، معماري به نظم هندسي نياز دارد؛ ولي ممكن است اين نظم، روح و جان معماري را بگيرد.

بنابراين، اگر معماري صرفاً بر اساس منطق باشد، نمي تواند پاسخگوي روح و احساسات ما باشد. براي دستيابي به اين هدف بايد از قواعد منطقي و خشك آن كناره گرفت. بنابراين، بايد بين قواعد نوعي پويايي و تضاد ايجاد شود تا نيازهاي احساسي ما نيز ارضا شود. زيرا اين تضاد و پويايي، سرشار از هيجان و احساسات است.

معماري مي كوشد تا نظم را براي مردم تجلي سازد و اين مردم هستند كه در حركت تدريجي نظم، فضا را درك مي كنند و از آن تأثير مي گيرند و بدين گونه معماري از طريق نظم انتزاعي خود در ما تأثير مي گذارد. 

در حقيقت، پويايي موضوع معماري نيست، بلكه پيامد آن است. معماري قادر به پيش بيني واكنش هاي احساسي ما نيست. از اين رو آن را نمي توان در روند طراحي پيش بيني كرد، همان گونه كه نمي توان شيوه هاي مختلف يك بازي را پيش بيني كرد؛ زيرا آنچه ذهن ما را تحت تأثير قرار مي دهد، نامشخص است. معماري بايد ادامه يابد تا با آزمون و خطاي روش هاي مختلف، بتوان به يك معماري خلاقانه دست يافت.

ويژگي هاي شاخص معماري آندو، نظم، مردم و احساسات انساني است. بنابراين، بر اساس الهاماتي كه او از اين سه عنصر گرفته، پروژه هاي او را مي توان دسته بندي كرد. در معماري آندو، عناصر به شكلي متضاد با هم مرتبط مي شوند. بنابراين، فرم در مقابل فرم و فضا، داخل در برابر خارج و طبيعت در برابر هندسه قرار مي گيرد. به عبارت ديگر، معماري او حاصل ارتباطي است كه بين اين عناصر وجود دارد. براي آشنايي و شناخت بيشتر، كارهاي آندو را بر اساس ساختار و كالبد به سه بخش معماري يگانه انگاري، دو گانه انگاري و كثرت گرايي تقسيم بندي مي كنيم.

آن دسته از كارهايي كه در شمار معماري يگانه انگاري قرار مي گيرند، داراي فرمي خالص، طراحي واضح و فضايي قومي هستند. اين نوع معماري، بيشتر در خانه ها و كليساهاي كوچك ديده مي شود. در اين فضاها، با آرامشي روبرو مي شويم كه يادآور فضاي سنتي چاپخانه هاي ژاپني است. در اين فضا، بر اساس ريتمي وحدت بخش، كل به جزء تبديل مي شود. اين ريتم، حتي در نور و سايه نيز تكرار مي شود.

در معماري دو گانه انگار، آندو روش خاص خود را اعمال مي كند. به عبارتي، روش او از هيچ نوع معماري ديگري تأثير نپذيرفته است. در آنجاست كه آندو از فرم بيضوي استفاده مي كند؛ ولي در معماري دو گانه انگار، فضا بر اساس نيروي پويا شكل مي گيرد. اين نيرو، از تضاد بين فرم و فضا حاصل مي شود. در اين نوع معماري ـ بر خلاف معماري يگانه انگار كه فرم بر فضا غالب است ـ فرم و فضا داراي ارزش يكساني است و در اينجاست كه نوآوري هاي آندو تجلي مي يابد. قدرت و منطق مردانه از يكسو و مهرباني و احساسات زنانه از سوي ديگر، شخصيت او را شكل مي دهد.

معماري كثرت گرايي آندو شامل تعداد زيادي از كارهاي او از سال 1985 به بعد مي باشد. اين معماري، با فرم هاي متنوعي كه داراي جهت گيريهاي مختلفي است، شناخته مي شود. در اينجا، تمركز فضايي كه در معماري يگانه انگار وجود داشت، متلاشي و پراكنده مي شود و بيشتر به سوي روشنايي و پويايي نيل مي كند. فرم از نظر بصري، سبك تر شده و پراكنده مي شود. بنابراين در طراحي، فضا از تركيبات مختلفي شكل مي گيرد. از اين روست كه در كارهاي آندو، روش ها و مقياس هاي متنوعي ديده

مي شود